چتر خیس

Канал
Логотип телеграм канала چتر خیس
@mm_shahidiПродвигать
720
подписчиков
میر محمد شهیدی نویسنده کتابهایِ چاپ شده: رمانِ اول: " رازِ گلِ یخ " کتاب شعر: " دست‌هایت؛ میهمانِ کدام گندمزارند؟ " رمانِ دوم: " زندگی، امید و دیگر هیچ ... " تماس با ادمین: @mirmohammad_shahidi میر محمد شهیدی
‏چه چیزی بهتر از این که شب، در حالی که باد به شیشه‌ها می‌کوبد و چراغ هم روشن است آدم کنارِ آتش بنشیند و کتابی بخواند...؟


📕 مادام بوواری
#گوستاو_فلوبر


❤️
@mm_shahidi
ESHGH
Googoosh
عشق، لالاییِ بارون
تو شباست
نم‌نم بارونِ پشتِ شیشه‌هاست...


#عشق
#گوگوش

❤️
@mm_shahidi
خنده و سکوت؛
دو ابزارِ قوی هستند
:
خنده، برای حل کردنِ برخی از مشکلات
و سکوت،
برای اجتناب از بسیاری از مشکلات...

❤️
@mm_shahidi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸 خانه باید همیشه سبز باشد ...

#خسرو_شکیبایی

❤️
@mm_shahidi
علیرضا قربانی | مرا ببخش
@Jetproxi
مرا به خاطر دل شکسته‌ام ببخش
مرا که از ندیدن تو خسته‌ام ببخش
اگر به انتظار تو نشسته‌ام هنوز
به دیگری اگر که دل نبسته‌ام ببخش

🔹 مرا ببخش
#علیرضا_قربانی

❤️
@mm_shahidi
🔸ای کاش...

ای کاش آمارش وجود داشت!
آمار تعداد کارهایی که افراد می‌خواستند شروع کنند و تعداد ایده‌هایی که قصد داشتند پیاده کنند و با این استدلال‌ها «هیچ‌وقت» شروع نکردند:

- بذار اون کاره هم اوکی بشه شروع می‌کنم‌.
- بذار این روزا بگذره، طوفانی استارت می‌زنم.
- بذار این هفته تموم بشه، اول هفته بعد شروع...!
- بذار وقتم آزادتر بشه اون وقت با تمرکز میرم تو کارش!
- بذار یکم حالم بهتر بشه، با حال خوب انجامش میدم!
- و ده‌ها جمله‌ی این چنینی دیگه...

یه جمله از هافمن، بنیان‌گذار پی‌پال و لینکدین خوندم که واقعاً برام جالب بود: «ایجاد یک شرکت مانند پریدن از لبه‌ی صخره و مونتاژ کردن یک هواپیما در حال سقوط به پایین است.»

این جمله قطعاً همه‌جا و در همه‌ی جنبه‌های زندگی کاربرد نداره، ولی مطمئناً در مسیر پیاده‌سازی ایده‌هایی که داریم، ما رو از گرفتار شدن در یکی از شایع‌ترین تله‌ها نجات میده:

تله‌ی «منتظرِ شرایطِ ایده‌آل» بودن!

#سامان_دیناری

❤️
@mm_shahidi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هیچ‌گاه به اندازه‌‌ی وقتی که عاشق می‌شویم، آسیب‌پذیر نخواهیم بود.
و هیچ‌گاه بـه اندازه‌ی زمانی که معشوقمان را از دست می‌دهیم، بی‌دفاع، عاجز و غمگین نخواهیم شد!

#زیگموند_فروید

❤️
@mm_shahidi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸 مادر و دیگر هیچ ...


❤️
@mm_shahidi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸 زیباترین لبخندِ دنیا ...


❤️
@mm_shahidi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸 این فیلم ارزشِ چند بار دیدن رو داره ...

قلب در ارتباطِ مستقیم با خورشید است
نامِ دیگرِ خورشید، مهر است
قلب، مرکزِ تابشِ مهر است...

❤️
@mm_shahidi
حتّی قطره‌ی اشکی هم نریخت زن
یک‌راست رفت سراغِ بند رخت
و ژاکتش را برداشت
و رفت
انگار دست دراز کرده باشد
و ماه را
از آسمانِ تابستان
برداشته باشد
مرد باورش نمی‌شد
چشم روی هم نگذاشت آن‌شب
و فرداشب و فردای فرداشب هم
دو هفته گذشت و ماه برگشت
و مرد تازه فهمید زن برنمی‌گردد
از جا بلند شد
در آینه خودش را دید
انگار از پنجره‌ای نیم‌باز
آسمان بی‌ماه را دیده باشد
بعد،
یادش آمد که زن
ژاکتش را برده است...

#یانیس_ریتسوس

❤️
@mm_shahidi
با مرگِ هر مرد یا زنی،
یک چیز یا بی‌نهایت چیزها می‌میرد.
روزی که من بمیرم،
چه چیزی با من خواهد مُرد...؟‌

📘در ستایش تاریکی
#خورخه_لوئیس_بورخس

❤️
@mm_shahidi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نمی‌دانم برای شما نیز چنین است یا نه،
گاهی آنقدر وضعیت برایم اسفبار است
که هرچیزی،
مثلا حتی نگاه کردن به پرنده ای روی سیم برق،
به اندازه یک سمفونی بتهوون باشکوه به نظر می‌رسد.
سپس همه چیز را فراموش می‌کنید،
و به حالت عادی بازمی‌گردید.

#چارلز_بوکوفسکی
پ.ن : شعر born into this با صدای خود چارلز

@rahi_be_rahaei
Forwarded from چتر خیس (mirmohammad.shahidi)
همیشه آخرین‌ها به یاد می‌مانند
آخرین پرنده‌ای که
رویِ شاخه‌ای شکسته، آواز می‌خوانَد
آخرین پلی که
در میانه‌ی جنگ،
مادری را با جگر گوشه‌هایش
به ساحلِ امن می‌رساند
آخرین نامه‌ای که
پیش از آغازِ نبرد،
سربازی به معشوقه‌اش می‌نویسد
و آخرین گلوله‌ای که
با دستورِ آتش،
قلبِ تپنده‌ی آواز و مادر و سرباز را
به هم می‌دوزد
آخرین‌ها به یاد می‌مانند
اگرچه تلخ و آمیخته با درد
با خودم می‌گویم:
" کاش، آخرین شلیک،
جنگ را خاتمه می‌داد " ...

#میرمحمد_شهیدی
#شلیک
#نه_به_جنگ

❤️
@mm_shahidi
Forwarded from باغ ارغوان (Soheil ildari)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مهم نیست این سرباز،
روسی باشد، اکراینی، امریکایی ، افغانی، ایرانی،
سوری ، ترکی یا...
مهم چشمان نگران و گریان اوست
سیاست هایی او را به این جا کشانده که خود و خانواده نقشی در آن نداشته اند.

لعنت بر جنگ.

🌹
@BaghArghavan
چتر خیس
🔸 پاییز در خانه باغِ پدری ... 🍂 #خوابهای_طلایی ❤️ @mm_shahidi
🌻
در دهکده‌ی کوچکِ ما غروب که می‌شود پروانه‌ها سر بر بالين هم می‌گذارند؛ گلهای باغچه دور هم جمع می‌شوند و گوشِ دل می‌سپارند به قصه‌‌ی مهربانی‌های آسمان كه گلِ ياسِ قديمیِ حياطمان؛ هر شب فصلی از آن را زمزمه می‌كند.
قصه‌‌ی دست‌های بخشنده‌ی آسمان که باران را همچون مرواريد فرو می‌ریزند تا در شمایلِ زیبای شبنم، سينه ريزی باشند بر گردنِ افراشته‌ی گلها و سبزه‌ها.
صدایِ آشنا و دلنوازِ چشمه كه گويی از ازل تا ابد جاریست، گوشِ زمان را پُر می‌کند از موسيقی شُر شُر آب. آهنگ ملايمی که يكنواختی آن، هرگز آدمی را خسته نمی‌کند. شاپرک‌ها خنده‌كنان به سوی لانه‌های گرمِ خود پرواز می‌كنند، گنجشكان با آخرين توشه‌‌ی روزانه‌‌ی جوجه‌هايشان، به آشيانه‌ باز می‌گردند تا جيك جيكِ آنها را با جیره‌ مختصری پاسخ دهند.
در اين ميان، هیاهوی باد و پيچيدن آن در لابلای درختانِ كوتاه قدِ باغمان به گوش می‌رسد. هنوز پرتويی از تلالو زرين آفتاب را می‌توان ديد. برگهای زرد پائيزی زيرِ نور ملايم و كمرنگِ عصرگاهی، طلاگونه می‌درخشند، برگهایی كه در پايانِ راهِ زندگی، تنِ رنجورِ خود را دستِ باد می‌سپارند تا با سازِ او به رقص درآيند. زیرِ لب زمزمه می‌کنم: " برگ از درخت خسته ميشه، پائيز همه‌اش بهونه است... "
نسيمِ عصر پائيزی، گونه‌هایم را نوازش می‌کند، نيم نگاهی به مغرب می‌كنم، خورشيد در حالِ غروب است، دلم می‌گیرد، گويی خودم غروب می‌کنم، زمان به سرعت می‌گذرد؛ حالا ديگر هوا به حدی تاريك شده كه از كوهها، فقط انحنایِ آنها را می‌توان ديد.
آرام آرام صدای جيرجيركها با آوازِ بغض آلودِ وزغ‌ها درهم آمیخته و سکوتِ سنگينِ روستا را می‌شکند. صدایِ به هم خوردنِ شاخه‌هایِ درختانِ بلند قامتِ چنار كه خود را در تقابلِ باد، برابر می‌نهند تا گلهای نحيف و كوچك از گَزند باد و بوران در امان بمانند؛ سمفونی طبيعت را كامل می‌كند و شب، اينگونه بر گستره‌ی زمین، دامن می‌گستراند و لالايی مادرها و مادر بزرگها را كه گویی هيچ وقت از كارِ روزانه خسته نمی‌شوند، برای بچه‌های كوچك به ارمغان می‌آورد:
لالالالا گل پونه
بابات رفته درِ خونه
لالالالا گلم باشی
بزرگ شی همدم‌ام باشی
لالالالا گل آلو
درختِ سیب و زرد‌آلو
لالالالا گلم لالا
بخواب ای بلبلم لالا
لالالالا، لالالالا
...حس می‌کنم در پسِ این سال‌ها که من بزرگ شدم و موهای مادرم سپید گشت، چقدر دلم برای نوازش‌ها و لالایی‌هایِ او تنگ شده، ای کاش تو فصلِ بچگی مانده بودیم؛
اما روزگارِ کودکی، برنگردد دریغا...

#میرمحمد_شهیدی
#روزگار_کودکی

❤️
@mm_shahidi
Forwarded from چتر خیس (mm.shahidi)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸 پاییز در خانه باغِ پدری ... 🍂


#خوابهای_طلایی

❤️
@mm_shahidi
یک قصّه بیش نیست
غمِ عشق و هر کسی
زین قصه می‌کند به زبانی، روایتی
ور خواهی از
روایت من با خبر شوی:
برقِ ستاره یی و شبِ بی نهایتی...

#حسین_منزوی


❤️
@mm_shahidi
🌻
در علمِ مهندسی عمران، مکانیک و برق درسی به نام  «استاتیک» وجود دارد و خلاصه‌ی داستانش این‌است که برای ایستادن و نیفتادنِ یک سازه، باید مجموع نیروهای وارده بر آن سازه در سه جهت x و y و z برابرِ صفر باشد.
این درس، پیش‌نیازِ درس  « مقاومت مصالح » و آن هم‌پیش نیازِ درس« تحلیل سازه » است.

چندین سال قبل پُلی در ایالت نیویورک آمریکا فرو ریخت، بعد از ۳۲ سال، کارشناسان گزارش دادند که دلیلِ ریختنِ پل « fatigue » (فَتیگ) بوده است.
سرتاسرِ علمِ  « مقاومت مصالح » هیچ چیز جذابی ندارد الا همین مبحثِ فَتیگ، یعنی 
« خستگیِ سازه در اثرِ بارگذاری متناوب. »

هیچ کدام از این بارگذاری‌ها به تنهایی از توان سازه خارج نیست،اما همین متناوب بودنشان است که خسته‌اش می‌کند، طاقتش تمام می‌شود و می‌ریزد.

این دقیقاً همان دلیلی است که بیشترِ ما آدم‌ها بابتش می‌میریم، بابتِ تکرارِ بارهای کوچکی که تا تمامت نکنند تمام نمی‌شوند.
ما عمدتا از خستگی می‌میریم، فقط اِشکالش این‌است که در گزارشِ مرگِ هیچ‌کس نمی‌نویسند دلیلِ مرگ: « خستگی »

به نظرم نه تنها یک روز باید علم  « مقاومت مصالح » را به علم پزشکی قانونی پیوند بزنند، بلکه باید به روانکاوی هم پیوند بخورد، چون خیلی مهم نیست که در گزارشِ مرگِ هر آدمی چه می‌نویسند! فقط ای‌کاش همان‌طور که فرمولی برای اندازه‌گیری میزانِ تحملِ یک سازه در مقابلِ خستگی وجود دارد، فرمولی هم برای اندازه‌گیریِ میزانِ تحملِ هر انسانی بود، آن‌وقت شاید میشد یک سیستم هشداردِهی روی هر کسی نصب کرد تا در مواقعِ حساس، بعد از تحملِ فشارهای متناوب، به اطرافیان پیامی مخابره کند مبنی بر این‌که:

" هشدار!
انسانِ مورد نظر به فََتیگ نزدیک می‌شود، لطفاً اگر او را دوست دارید، کمی راحتش بگذارید تا خستگیِ بارهای متناوب را آزاد کند و سپس آماده‌ی ادامه دادن و قابلیت اعتماد و اطمینانِ دوباره شود، در غیر این‌صورت شاهد فروپاشی و مرگش خواهید بود. "

لطفاً مراقبِ بارِ اضافی و متناوب بر روی عزیزانمان‌ باشیم تا در اثرِ خستگی، سازه‌شان فرو نریزد. غصه خوردن  و آزار دیدن از اطرافیان  علتِ نیمی از مرگ و میرهاست!

🔹 ای‌کاش یاد بگیریم تا بارِ اضافی برای اطرافیانمان نباشیم ...

#فتیگ

❤️
@mm_shahidi
Telegram Center
Telegram Center
Канал