#کتابخوانی>
روشنیبخش چشم خرد
> بخشی از کتابِ «عشق گوش، عشق گوشوار»
@literature9همچنان که میدانید، اخلاق یکی از عناصر اصلی، بلکه جوهر جاندهنده به فرهنگ ایران است. زمینۀ شکلگیری این جوهر را که در عصر ایران اسلامی قوام آمد، اندرزنامههای عهد پیش از اسلام میسازد. مسعودی در کتاب مروجالذهب، نامهای نقل میکند از اردشیر بابکان که به «خواص رعیّت و عمّال خود» نوشته است. در این نامه، اردشیر بابکان که سرسلسلۀ ساسانیان است، به رعیّتهای خود چنین نصیحت میکند: «کینهتوز همدیگر مباشید تا دشمن غافلگیرتان نکند و احتکار مکنید تا دچار قحط نشوید، پناه رهگذران باشید تا فردا به رستاخیز سیراب شوید...». چنین سخنان اندرزگونه را تقریباً از همۀ شاهان ساسانی و وزیران دانایشان میتوان شنید. سنّت بوده است که شاهان این سلسله بر نگین انگشتری خود نیز سخنان حکمت حک کنند. مسعودی به تعدادی از این انگشترهای مزین به اندرز اشاره میکند. بر انگشتر بهرام،
به کردار گفتهها را بزرگ کنند؛ چهار انگشتر انوشروان از عقیق و فیروزه و یاقوت سرمهای و یاقوت سرخ، منقّش بود به
عدالت و آبادی و تأمّل و امید؛ بر نه انگشتر پرویز نقشهایی بود و سخنانی که دوتای آن را نقل میکنم: «
به مال خوشی توان کرد» و «
خرسندی و خرّمی».
حتى رسم داشتند که بر خوان و ظروف غذا هم سخنان حکمت بنگارند. بر خوان انوشروان نوشته بود: «هرچه را به اشتها خوری تو آن را میخوری و هرچه را بیاشتها خوری او تو را میخورد.»
به یاد میآورید آن خوانهای مزیّن به آیاتی در ستایش مائدهها را؟ آن جااستکانیهای نقرۀ منقّش به دعای «گوارای وجود»؟ یا آن نعلبکیهای منقّش به نقش خاقان کلاه جقهدار و سبیل چخماقی؟ ایرانیان هزار و چندصد سال این سنّت را زنده نگهداشتند و بر نگین انگشترشان آیات الهی نقش کردند.
نیاکان شما با سخنان اندرزگونِ حکمتآمیز همین طرز معامله کردند. آن را به ادبیات دوران اسلامی وام دادند و ادب اخلاقی جوهرۀ خود را از این میراث گرفت. برای شما تعجبآور نیست که این سخنان حکمت، هیچگاه در تعارض و تناقض با دین اسلام که یک دین وحدانی است نبوده؟ هنگامی که ابنمسکویه در نیمههای قرن چهارم هجری در فارس، نزد موبد موبدان، متن «جاویدان خرد» را یافت و آن را به نام «حکمت خالده» به عربی ترجمه کرد، درواقع مجال مناسب به فلسفه بهمنزلۀ علم عقلی داد تا در کشمکشهای میان اعراب و ایرانیان، زمینۀ آشتی و خردورزی را فراهم کند.
دانندگان این حکمت را که اغلب از دهقانان بودند در ایام کهن «دانایان» میگفتند. تاریخ سیستان از یکی از این دهقانان، به نام رستم پسر مهرهرمزد مجوسی، یاد میکند که در نزد امیر سیستان چند سخن نغز برداد. از جمله گفت: «
نادان مردم اوست که دوستی زنان به درشتی جوید» و گفت: «
آب جوی خوش بُوَد تا به دریا رسد.»
دو ویژگی در سخنان حکمت که چکیدۀ تجربههای زندگانی یک قوم شمرده میشود برجستگی دارد. ۱) کوتاهی و روانی: سخنان حکمت در کوتاهترین و بجاترین و اثربخشترین صورت ممکن که زبان توانایی کشیدن آن را دارد، بیان میشود. مانند «آنچه نباید نشاید.» ۲) جنبۀ عملی و کاربردی: سخنان حکمت برای کاربری در زندگی روزانه و به قصد حسن عاقبت و زیستن کامیابانه و رستگاری دوسرایی ساخته میشود. جمع این دو ویژگی زبانزدی فراهم میآورد که بهآسانی در ضمیر جا میگیرد، بر غنای حافظه میافزاید، در محاورههای روزانه و در متن ادب پشتوان سخن میشود. از همینرو اندرزنامهها را باید بحق خودآموز انسان درستکار ایرانی شمرد. معرفتپیشگان اندرز را روشنیبخش چشم خرد میدانستند- چون که سخن فرزانگان و دانایان، ندای وجدان تلقی میشد.
آن اختصار و اقتصاد زبان، عاقبت در گلستان سعدی به فصاحت و بلاغت سحرآمیز رسید و قرنها هدایتکننده و تعلیمدهندۀ اخلاق فارسیزبانان بود...
•
•
#عشق_گوش_عشق_گوشوار#قاسم_هاشمینژاد> کتاب «عشق گوش، عشق گوشوار» مجموعهای از مقالات زندهیاد «
قاسم هاشمی
نژاد» است و این متن، بخشی از مقالۀ «فرهنگپایۀ تیپشناسی شخصیتهای ایرانی»/ این کتاب را «نشر هرمس» منتشر کرده است.