صادق هدایت در کتاب ترانههای خیام، مواضع و دیدگاههایی را به خیام نسبت داده که
برخی از آنها متأثر از رویکرد باستانگرایانه و/ یا ملیگرایانه هدایت است. من نیز لاجرم دیدگاهها
و مواضعی را به خیام نسبت خواهم داد که متأثر از نگرش فلسفی خودم است، اما این بدان معنا
نیست که هر کس هر نظری را بهصورت دلبخواه به رباعیات خیام یا هر متن فلسفی دیگری
نسبت دهد و همگی معتبر باشند. بخشی از این نسبت دادنها متأ ثر از پیشفرضهای ماست که
دستکم خودمان در همان لحظه به آنها آگاهی نداریم و ممکن است افرادی در زمانهها و
فرهنگها و جهانبینی های دیگر توان تشخیصشان را داشته باشند. مسئلۀ من در این کتاب،
بیش از آنکه طرح مواضع فلسفی خیام تاریخی باشد، بررسی مواضع فلسفیای است که در رباعیات
او طرح شده است. بدین ترتیب، مسئلهام بیش از آنکه درستی نسبت دادن مواضع فلسفی به یک
شخص تاریخی باشد، بررسی و کنکاش مفاهیمی است که در رباعیات منتسب به خیام طرح
شدهاند. اما باید به نکتهای در مورد کتاب صادق هدایت اشاره کنم که یکی از وجوه اختلاف میان
مفسران بوده و به اثر من نیز مرتبط است. برخی بر این باورند که خیام همچون دیگر شاعران
مطرح فارسیزبان ، نگرش عرفانی داشته و نسبت دادن ندانم گرایی، شک گرایی، بدبینی و انکار
خالق و صانع و ضدیت با باورهای مذهبی به او نهتنها نادرست است، بلکه تحت تأثیر فرهنگ
اروپاییای است که هدایت در معرض آن بوده است. بهعنوان مثال، سعید حسامپور و
کاووس حسنلی )1۳۸۸ )با بررسی دو اثر صادق هدایت در مورد خیام، یعنی مقدمهای بر رباعیات
خیام ) 1۳۰۳ )و ترانههای خیام )1۳1۳ ،)میگویند: »هدایت در اثر نخست مواردی مانند انکار
معاد و ستیز با صانع را به خیام نسبت نمیدهد، اما در مقدمۀ ترانههای خیام با نگاهی بدبینانه و
پوچ انگارانه به بررسی اشعار و شخصیت خیام میپردازد و خیام را مانند یک پوچگرای بیاعتقاد ـ
شبیه آنچه در اروپای آن روز که پس از نوشتن اثر نخست خود دربارۀ خیام به آنجا سفر کرده
بود ـ معرفی میکند. چنین مینماید هدایت "در مقدمۀ رباعیات حکیم خیام" واقعبینانهتر به
نقد و واکاوی رباعیات پرداخته و بعدها ـ شاید یکی از دالیل آن تأ ثیر پذیرفتن از فضای حاکم براروپا پس از جنگ جهانی باشد که یأس و بدبینی و پوچ انگاری غرب را فراگرفته بود، همچنین
شرایط سیاسی و اجتماعی آن روز ایران نیز هدایت را عاصی تر کرده بود ـ دیدگاه نخست را به
5 کنار نهاده است و در اثر دوم بیشتر چهرۀ هدایتی از خیام ترسیم کرده است.«
.)1۸۷ ص، 1۳۸۸(
اگر کسی بخواهد مواضعی را به خیام نسبت دهد، میبایست با بررسی رباعیات چنین کند.
چنانکه در این کتاب مطرح خواهم کرد، در رباعیات مواضع خداناباورانه و ضدمذهب طرح شده
است. چرا باید تصور کنیم حتی یک نفر یا یک گفتمان هم در فرهنگ ما وجود نداشته یا نباید
وجود داشته باشد که به نقد خداباوری و مذهب گرایش داشته باشد؟ نویسندگان بسیار دیگری
نیز به بیانهای دیگر سعی کردهاند نسبت دادن چنین مواضعی به خیام در رباعیات را نوعی
غربزدگی و تحت تأثیر اروپا و غربیها قلمداد کنند، اما تصور اینکه خداناباوری و نقد مذهب تنها
مختص اروپایی هاست و مردمان دیگر هرگز هیچ کجا به نقد خداباوری و مذهب نپرداختهاند ،
بیاساس است و شواهدی تاریخی علیه چنین پنداری وجود دارد که رباعیات خیام نیز یکی از
آنهاست. بهجای تلاش برای خفه کردن، انکار یا مصادره به مطلوب صداهای متفاوت معدودی که
در فرهنگ ما بقا یافتهاند ، بهتر است سعی کنیم نوع خاص و مشخصی از نقد خداباوری و مذهب
را که در رباعیات طرح شده، شناسایی کنیم و آن را در کنار نقدهای مطرح در فرهنگها و
زمان های دیگر ارزیابی کنیم.
#زهیر_باقری_نوع_پرست📚پانوشت هایی فلسفی بر ترانه های خیام
🆔 @khayyam_nishabouri