از آن وقتی که فصل برگریزان مبتذل شد
و هر کودک ردای شاعری پوشید بر تن
همان وقتی که بازی با زبان مطلوب آمد
نظامات تعامل نزد نادان گشت دشمن
هنر پیچید در معناگریزی و نفهمی
فراهم شد زبان پارسی را سر بریدن
همان ایام تاریک و شگفت شعرسازی
که قاتل خود زبان میکشت و خود میکرد شیون
ندارد ارزشی سبک خراسانی عراقی
دوباره سربرآوردهست هندی روی گردن
غرض از بیت پیشین نیست بیدل نیست صائب
غرض بیهوده گویانست با مضمون گلخن
زمین شعر زخمی شد زبان بیمار افتاد
به دستان بیانیه نویسان مطنطن
اگر در سینما با موج نو صد معجزه شد
برای کار کردن بود کاری خوب و روشن
ولی در شعر اول حرف مفت آمد به میدان
سپس کوشیده تا شاعر بسازد شعر احسن
نتیجه شد هدررفت درختان و مرکّب
و کوه دفتر از یاوه سراییهای متقن
خزعبل جایگاه شعر دارد جای گوهر
کلام سخته گرد آورده پا را زیر دامن
یزدان رحیمی
#شعری_بخوانیم #قطعه@karizga