🌹بسم الله الرحمن الرحیم
🌹📚وقتی که کوه گم شد
*
#قسمت_۱۰۵ *
□اتاق جنگ
#قرارگاه_مركزی_كربلادر اينجا
#محسن_رضايی،
#صياد_شيرازی و ديگر فرماندهان ارشد سپاه و ارتش، دو به دو با هم گفتگو می كنند، نقشه بزرگ عمليات در وسط سنگر ديده می شود، صداهای مختلف از بیسيم ها شنيده می شود. يكی از بیسيمچی ها خطاب به
#محسن_رضايی می گويد: برادر محسن،
#حاج_احمد گردان هاش رو حركت داد.
□نقطه حركت
#شيبانی و كريم در جلو و گردان
#چراغی از پی آنها حركت می كنند، نيروها بی صدا و آرام در پشت سر هم گام برمی دارند.
#چراغی به شدت مواظب نيروهاست. مسير حركت آنها از لابه لای تپه ماهورها می باشد.
□اتاق بیسيم
#حاج_احمد بر روی نقشه، فلش حركت گردان
#چراغی را رسم می كند. سپس رو به
#همت كرده از او می پرسد.
#حاج_احمد:
#گردان_سلمان آماده اس بعد از
#چراغی حركت كنه؟
#همت: آره احمدجان آماده اس.
#حاج_احمد:
#گردان_حبيب چی؟
#همت: حبيب هم آماده اس.
#حاج_احمد با نگرانی چشم از
#همت می گيرد و به نقشه نگاه می كند.
□دامنه های ارتفاعات بِلِتا، موضع
#گردان_حبيب_بن_مظاهر#محسن_وزوايی به فرمانده هان گروهان ها و دسته ها، آخرين سفارش ها را می كند.
#وزوايی: چند بار گفتم بازم میگم اگه گردان ما توپخونه رو نگيره، يعنی عمليات بی عمليات. تمام اين چند هزار نيرويی كه توی سرتا سر اين نعلی آماده حمله هستند قدم از قدم نمی تونن وردارن. چرا؟ چون عراقيا تو خط اول و دومشون حسابی هوشيارن. پس با اين احوال، تمام اين عمليات يعنی
#گردان_حبيب، الان
#گردان_چراغی رسيده به تپه پياده،
#گردان_سلمان هم داره میره به سمت تپه تانك، شما هم سريع بريد و آماده حركت بشيد كه تا چند دقيقه ديگه بايد راه بيفتيم.
□تپه پياده؛ هدف
#گردان_حمزهدوربين تپه پياده را در كادر دارد، آرام عقب می كشد و نيروهای
#گردان_حمزه_سيدالشهداءعليه_السلام با جلوداری
#رضا_چراغی وارد كادر می شوند.
تمامی نيروها ساكت و آرام در پای كار نشسته اند، چراغی با احتياط در كنار
بچه ها حركت می كند و آنها را دعوت به سكوت می نمايد.
□
#گردان_سلمان، در راه
در پيشاپيش
#گردان_سلمان، كريم و شيبانی حركت می كنند و در عقب آنها
#حسين_قجه_ای گام برمی دارد، ستون بچه ها در تاريك روشن فضا ديده می شود.
#قجه_ای چند قدم سريعتر بر می دارد و به
#شيبانی می رسد. سپس با صدايی آرام به او می گويد: به محض اينكه از دور تپه تانك رو ديديم، شما برگرديد، ما خودمون میريم پای تپه.
#شيبانی: نگران نباش دير نمیشه.
#قجه_ای:
#گردان_حبيب خيلی بايد راه بره تا برسه پای كار. وقت برای اونا كمه.
#شيبانی: وقتی به رودخونه خشكيده رسيديم و برای حبيب پتوهارو پهن كرديم، منو و كريم بر می گرديم.
#قجه_ای: الان حبيب كجاست؟
#شيبانی: فكر كنم داره می آد سر نقطه صفر.
□سنگر فرماندهی تيپ ۲۷
#حاج_احمد با نگرانی به كنار نقشه می آيد.
#همت نيز در كنار اوست.
#حاج_احمد با دست نقاط تپه پياده و تپه تانك و نقطه صفر را نشان می دهد.
#حاج_احمد: الان
#چراغی پای كاره،
#سلمان هم تا چند دقيقه ديگه میرسه،
#حبيب هم كه داره می آد سر خط. به
#شيبانی گفتی
#سلمان رو كه رسوند،
سريع بره سراغ حبيب؟ حبيب خيلی كار داره.
#حاج_همت: نگران نباش. توجيهشون كردم.
□تپه پياده
#چراغی با نگرانی به تپه پياده خيره است، نيروها در پای تپه نشسته اند.
دوربين به نرمی بر روی آنها حركت می كند، تصوير سنگر ديده بانی دشمن را می بينيم، ديده بان با دقت اطراف را زيرنظر دارد.
ادامه دارد...
#وقتی_که_کوه_گم_شد#بهزاد_بهزادپور 🆔️ @javid_neshan