جامعه نو

Канал
Логотип телеграм канала جامعه نو
@jameenoПродвигать
5,47 тыс.
подписчиков
رسانه روزنامه‌نگاران مستقل تماس با ما: @jameeno_pr موضوعات: سیاسی و اجتماعی
#در_کرانه_روز

🏷 امید فیصله!

خبر نیویورک‌تایمز درباره‌ی دیدار ایلان ماسک با نماینده‌ی ایران در سازمان‌ملل درست است. ابتکار دیپلماتیک عجولانه و کم‌سنجیده‌ای است که ترامپ حتی پیش‌از ورود به کاخ‌سفید آغاز‌کرده‌است. هم این‌خبر درست است و هم این‌واقعیت تاریخی که در چهاردهه‌ی‌اول جمهوری‌اسلامی حکومت همیشه درکنارآمدن با جمهوری‌خواهان راحت‌تر بوده‌است.

اما به چنین‌ابتکاراتی اصلا نمی‌باید دل‌بست؛ چون مضمون نهایی و ایجاب آن‌ها پس از والس اولیه اجابت سه‌درخواست پنتاگون از ایران است: عقب‌گرد تدارکات هسته‌ای، کنترل موشکی و به‌رسمیت‌شناختن اسرائیل.
حکومت ایران به‌دلایل واضح نمی‌تواند این‌مجموعه را بپذیرد و برای آن‌که درنهایت چنین‌شود ایران می‌باید به‌نهایت ضعیف و درمانده‌شود. همراهی کامل ایالات‌متحد با اسرائیل برای رسیدن به این‌هدف به‌احتمال‌زیاد مدتی بعداز حضور ترامپ در کاخ‌سفید خواهدبود، تازه اگر پیش از آن رخ‌ندهد!

مسئله ایران با ایالات‌متحد و اسرائیل آسان، سریع و بدون‌تغییرات عمیق در اوضاع حل‌نخواهدشد. ابتکارات و حرف‌های امیدوارکننده‌ی فعلی همانند آن‌چه در سفر مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای شنیده‌شد، دوام‌نخواهند‌یافت. آمدن ترامپ ماهیت فیصله‌ی نهایی را تغییر نمی‌دهد فقط ممکن‌است زمان رسیدن به آن را کوتاه‌تر کند!

منطقا ایران می‌باید برای نشان‌ندادن ضعف و کوتاه‌نیامدن از اهداف سخت‌سری نشان‌دهد که انعکاس آن را فعلا در تجدیدتاکید بر انتقام‌گیری از اسرائیل دیده‌ایم. البته تاکتیک احتمالا اشتباهی است و ارزش تاکید بر حفظ روند توسعه‌ی هسته‌ای و حفظ قدرت موشکی را ندارد. این‌تاکیدها توان حکومت برای اقناع جامعه درصورت تاخت‌زدن آن‌انتقام با یک‌امتیاز سیاسی را کاهش‌می‌دهد.

🆔@jameeno
#الف

🏷 پزشکیان زیرآب‌می‌زند!

🖊 شورای سردبیری:
مدتی‌است دوجریان موذی در کشور مشاهده‌می‌شود که نمی‌توانیم به آن‌ها ظن توطئه‌ی داخلی نداشته‌باشیم: این‌دوجریان که از یک‌آبشخور سیراب‌می‌شوند و هردو ردای ملی‌گرایی افراطی به‌تن‌دارند بسیارمشکوک و پرداخته‌ی یک‌توطئه‌ی واحد به‌نظرمی‌آیند که می‌باید درباره‌شان روشنگری‌کرد.

اولین‌شان را به‌طور خلاصه می‌توان «پانترکیسم باسمه‌ای» نام‌گذاشت که پیامبران و ایضاً فعالانش بیشتر شارلاتان‌های در جستجوی منابع‌مالی به‌نظرمی‌رسند تا اشخاص جاافتاده‌ی فکور و آگاه از تاریخ. هرچند که صدای آن‌ها دربلندگوهای بیرون از ایران انعکاس می‌یابد اما ریشه‌ی آن‌ها در داخل است. تحرکات آن‌ها البته ناچیز و کم‌بُرد است و غیراز ظاهر و حرف این‌اشخاص که جذابیتی ندارد عللل بنیادینی نیز برای نگرفتن یخشان وجوددارد.

آذربایجان در گذشته نیز به‌عنوان یک‌خطه‌ی ترک‌زبان ایران هدف قابل‌تصاحبی به‌نظررسیده‌است اما هیچ‌گاه پیوند ارگانیکش با پیکره‌ی اصلی ایران گسسته‌نشده‌است. بخشی‌از آذربایجان که در داخل ایران نیست و به‌عنوان یک‌کشور شناخته‌می‌شود همچون بخش‌هایی‌از گرجستان به‌عنوان غرامت شکست در جنگ از سوی خاندان جهنمی قاجار به روسیه واگذارشد.
دلیل امتناع‌از درخواست برای بازگشت آن به ایران در هنگام نابودی تزاریسم و به‌قدرت‌رسیدن بلشویک‌های روسیه بی‌عرضگی قاجاریه بود. ابتدا دربرابر رفتار محبت‌آمیز روس‌ها که قوایشان را از ایران بیرون‌بردند و از پیمان با انگلیس برای تقسیم ایران دست‌شستند در رودربایستی ماندیم و ادعایی برای پس‌گرفتن سرزمین‌های ازدست‌رفته در دو عهدنامه‌ی گلستان و ترکمانچای نکردیم. می‌شد این‌کار را کرد؛ چون دولت بلشویکی هم از جانب روس‌های سفید و هم از جانب انگلیس تحت‌فشار بود.
هنگام فروپاشی اتحاد شوروی نیز این‌درخواست قابل‌پیگیری بود ولی در آن‌زمان آقای‌رفسنجانی بیشتر دنبال دریافت زیردریایی دیزلی از شوروی برای جنگ با آمریکا بود تا سرزمین‌های ازدست‌رفته.

پاره‌ی شمالی آذربایجان به ایران بازنگشت ولی پاره‌ی جنوبی‌اش هم جداشدنی نیست؛ به‌همان‌دلایل بنیادینی که ابتدای نوشته گفتیم هست:
سرعت و شدت امتزاج ایرانیان در نیمه‌ی‌دوم قرن‌بیستم چنان‌زیاد بوده‌است که امکان واکندن اقوام ایرانی از یکدیگر را به صفر رسانده‌است. توسعه‌ی اقتصادی دهه‌های‌چهل‌وپنجاه، واکنش اجتماع به سال‌های‌اول جنگ میهنی با صدام و مهاجرت‌های درون‌مرزی‌فراوان ایرانیان را در کل‌کشور درهم‌آمیخته‌است.
ازسوی‌دیگر تجربیات مکرر تاریخ نشان‌داده‌است جنبش‌های ملی با نمودهای ناسیونالیستی درونمایه‌ی بورژوایی دارند: بورژوازی‌ملی خواهان سلطه بر بازارملی و بیرون‌راندن عنصر تجاری بیگانه است و به‌همین‌دلیل جنبش‌های‌ملی از سوی بورژوازی‌ملی راهبری‌می‌شوند (یک نمونه‌ی ایرانی‌اش: انقلاب مشروطه). آذربایجان ایران فاقد این‌کیفیت است و علت آن این‌است که بازازملی بورژوازی‌آدربایجان محدود به شهرهای ترک‌زبان نیست بلکه تهران، مشهد، اصفهان و سراسر ایران است. بی‌اعراق نیمی‌از بازار تهران را بازرگانان بزرگ آذربایجانِ ایران تشکیل می‌دهد. این‌بورژوازی با هرگونه محدودشدن بازار و گستره‌ی فعالیتش مخالفت‌اکید می‌کند.
آن‌ها که تجربه‌ی بودن در آذربایجان در سال‌های۵۷و۵۸ را دارند به‌چشم دیده‌اند که چگونه بازار تبریز توطئه‌ی ملی‌گرایانه‌ی سیدکاظم شریعتمداری را برای جداساختن آذربایجان پس‌زد؛ درحالی‌که آن‌هنگام پیش‌افتادن آخوندها و به‌دنبال‌کشیدن ملت مدروز و بسیارآسان بود ولی بورژوازی تجاری و صنعتی آذربایجان تجربه و افتخار جلوداری انقلاب مشروطه را در کوله‌ی تاریخ خود داشت.
الغرض درآوردن ادای جداسری و به‌قول امروزی‌ها پان‌ترکی حداکثر می‌توانست و شایدبتواند توجه حکومت را به‌اختصاص بودجه‌ی بیشتر برای حفظ و اشاعه‌ی فرهنگ غنی آذربایجان جلب‌کند؛ وگرنه مبانی مادی برای آن‌که تحرک انشقاقی در این‌خطه از ایران صورت‌گیرد وجود خارجی ندارد.

اما جنبه‌ی توطئه‌آمیز این‌جریان که مدنظر ماست از محدوده‌ی آذربایجان بیرون و در تهران است. ایده‌ی اصلی شکل‌دهنده‌ی آن ایجاد دشمنی‌های خیالی و تفرقه برای تداوم حکومت است. انشعاب‌اندازی برای جلوگیری از سیل است: وقتی دبی رودخانه بالامی‌زند و امکان سرریز و ازبین‌رفتن کاسبی‌های کناره‌ی رودخانه هست(!) سعی‌می‌کنند در بالادست بخشی‌از جریان آب را به مسیر انحرافی بفرستند و فشار را کم‌کنند.
برای ما آشکار است که دست‌های خبیث (که تعدادشان در حکومت از تعداد دزدان حکومتی کمتر نیست) پشت این‌جریان پان‌ترکی ایستاده‌اند. ملاقات پزشکیان با جوانان تبریزی که گویا به فارس‌ها فحش می‌دهند درواقع زدن زیرآب این‌جریان خبیث است.

جریان موذی دوم و بخش‌دیگر این توطئه را که اشاعه‌ی افغان‌ستیزی کور است به الف دیگری وامیگذاریم تا خسته‌نشوید!

🆔@jameeno
#الف

🏷 فرمان و موسی!

🖊 تحریریه جامعه‌نو:
- قذافی پس‌از خیره‌سری بسیار برای چرخاندن فرمان یک‌روز کارخانه‌ی درحال‌ساخت هسته‌ای‌اش را پاشاند و در هواپیمای باری گذاشت و از تونی بلر پرسید «کجا بفرستمش؟». صدام هم وقتی سنبه‌ی پنتاگون و سرمایه‌داران نفتی آمریکا را پرزور دید در ادامه‌ی فرمان‌چرخانی‌اش موافقت‌کرد بعداز جستن کل‌عراق و زیر رودخانه‌ی دجله در جستجوی سلاح ممنوعه حتی خانه‌اش را بگردند. البته می‌دانید که هیچ‌کدام فایده‌نکرد؛ چون دیر بود.

- «فرمان‌چرخان»های معروف تاریخ فقط آدم‌های نامعتبری چون قذافی و صدام نبوده‌اند که بالضروره و بعد از خوردن به صخره فرمان چرخانده‌باشند. اشخاص معتبری چون مائو و نیکسون هم در شمار فرمان‌چرخان‌های بین‌الدول قراردارند. تنش‌زدایی چین و ایالات‌متحد یکی‌از بزرگترین تغییرات جهان را شکل‌داد: ایالات‌متحد از جنگ‌های مستقیم در جنوب‌شرقی‌آسیا بیرون‌رفت و چین رویکرد بین‌المللی‌اش را تغییرداد. به‌شکلی بازگشت دنگ‌شیائوپینگ که چین کنونی میراث گرایش اوست در همان‌دوران اتفاق‌افتاد. فرمان‌چرخانی رسمی متواتر و مکرر در تاریخ است. مسئله این‌است که آن را چه‌زمانی بچرخانی!

- آخرین فرمان‌چرخانی تاریخ ما را محمدرضا پهلوی انجام‌داد که گفت «صدای انقلاب شما را شنیدم» و هویدای بدبخت را به زندان برد. مثل سایر دیکتاتورهای جهان‌سومی بسیار دیر! بدون رودربایستی بگوییم که هنگام دومین فرمان‌چرخانی معاصر کشور ما هم فرارسیده‌است. البته تا همین‌حالا هم چندفرصت را با هزینه‌ی بسیار از دست داده‌ایم.
یکی از آن‌ها سال2000 هنگام حمله‌ی آمریکا به طالبان بود. به آمریکا راه‌دادیم از بالای سرمان برود افعانستان. لااقل به‌ارزیابی محسن امین‌زاده، معاون امور آسیای دوران خاتمی، در سال2013 هم در ماجرای دستیاری ایران در سرکوب داعش برای نجات دولت آمریکائیزه‌ی عراق فرصت این‌فرمان‌چرخانی وجودداشت ولی توهم حکومت ایران مانع از آن شد.

- حالا آیا ما هم می‌خواهیم مثل خیل اساتید ساده‌لوح از پزشکیان بخواهیم به ترامپ تبریک‌بگوید؟ با آمریکا مذاکره‌کند؟ به تبلیغات ضدآمریکایی پایان‌دهد؟ نه، چنین‌قصدی نداریم؛ چون نه امکانش هست و نه درست است و نه اساسا به پزشکیان ربط دارد. اینجا حرف بر سر یک‌کلان‌استراتژی شبه‌دفاعی است که آلودگی نیم‌قرنی به باورهای ایدئولوژیک دارد و اکنون در مرحله‌ی پوسیدگی و نخ‌نماشدن است. شاهدمثالش از-دست-رفتن نیروهای نیابتی به‌عنوان شاه‌ستونش است که حکومت را با خلاء ایده مواجه‌ساخته‌است.

- فرمانی برای چرخاندن مانده‌است؟ قبلا در مطلب دیگری با عنوان «راه و بی‌راهه!» گفتیم که می‌باید هزینه آن را بدهیم. امکان تاخت‌زدن چیزی با رفع‌تهدید کنونی را نداریم و می‌باید هزینه‌اش را بپردازیم. حال سوال این‌است که از کدام حساب خواهیم پرداخت؟

- نخستین خرجی که می‌شود کرد تسلیم بی‌قیدوشرط در شرایط فعلی است (همان تلفن که توصیه‌می‌شود به ترامپ بکنند)، دومی سرفروبردن یک‌باره در لاک خود است تا ببینیم چه‌پیش‌می‌آید؟ ( مثلا خودداری از پاسخ‌دادن به تهاجم اسرائیل) و سومی آماده‌شدن برای جنگیدن است تا آخرین نفسِ کشور. حکومت ما البته دارد زورش را می‌زند یک راه‌چهارمی را اختراع بکند: سر-در-لاک-فروبردن برای خریدن زمان با هدف جورکردن چیزی برای تاخت‌زدن با تهدید کنونی. فعلا هم بهتر از تهدید به «تغییر دکترین هسته‌ای» از زبان دیپلمات‌های بالاتر از وزیر امور‌خارجه نتوانسته چیزی گیر بیاورد که به دهان طرف مقابل شیرین بیاید.

- طبق‌معمول ما در مقام توصیه به هیچ‌کدام نیستیم. جز این‌که آن‌چه حکومت اکنون پیش‌گرفته و تهدید به کسب سلاح فصیله‌بخش می‌کند بعیداست جواب بدهد. چرایش را پیش‌تر در الفی با عنوان «چرا اصرار بر شروع مذاکره شکست‌خورد؟» گفته‌ایم. خریدن زمان و درواقع اتلاف بیش از اینِ زمان هم سببِ معجزه نخواهدشد. وقت تنگ است و پس‌از پیچ چرخاندن فرمان دیگر فایده‌ای نخواهدداشت.

- خلاص‌شدن از این‌آچمز و گرداب بلا کار همان است که ما را به اینجا کشاند. طبیعی‌است به این85میلیون‌نفر می‌گوییم به گوساله‌ی سامری باورنکنند که مراد نمی‌دهد ولی این را که همه‌شان می‌گویند «کو سیر و عدس؟» نیز نمی‌توانیم نشنیده‌بگیریم. فقط هم سیر و عدس نمی‌خواهند؛ امنیت و صلح و کرامت و ایضاً برق هم می‌خواهند. به‌جای هرکاری منتظر بازگشت موسی و راه برون‌رفتنی می‌مانیم که در دست دارد!

- متن کامل را در instant view و با کلیک روی اینجا بخوانید.

🆔@jameeno
#الف

🏷 نادولت، نامتعادل!

شورای سردبیری:
- در یکی از الف‌های پیشین جامعه‌نو باعنوان «عبور از معضل جانشینی» برای رساندن مقصود مجبورشدیم تعریفی علمی از کلمه‌ی دولت (state) بیاوریم و کیفیات آن را برشماریم. امروز می‌خواهیم در اثبات اینکه جمهوری‌اسلامی ایران یک دولت نیست و کیفیات تبدیل‌شدن به دولت را نیز از دست داده است درمورد کیفیت «حساسیت نسبت به محیط پیرامون و تنظیم روابط خارجی به‌واسطه‌ی دو بازوی دیپلماسی (تجارت) و رویارویی (جنگ)» مشروح‌تر حرف بزنیم.

- عنصر بنیادین این‌کیفیت در یک‌دولت «تعادل ماهوی» است. داشتن تعادل ماهوی یعنی یک‌موجودیت مستقل در طول زمان و با تغییر شرایط پیرامون موقعیت تعادل ایستای خود را تابع تحول نمی‌کند بلکه کیفیاتی دارد که در واکنش به محیط با استفاده از آن‌کیفیات درونی تعادل مطلوبش را حفظ‌می‌کند.

- جمهوری اسلامی از این‌جنبه یکی‌از نامتعادل‌ترین حکومت‌های دنیا است: دولت نیست و به‌سمت دولت‌شدن هم نمی‌رود. می‌توان تعداد زیادی فقدان‌تعادل و نامتوازن‌بودن در دل آن سراغ‌کرد که از فقدان تعادل ماهوی در کلیت وجودش ناشی‌می‌شوند. همه‌ی این‌فقدان‌تعادل‌ها حاصل ته‌نشین‌شدن توهمات ایدئولوژیک حکومت است و فقدان عقل متعارف نیز در عمیق‌شدن آن‌ها موثر است.

- به‌واقع توانایی شیفت بین آن‌چه دیروز وجود داشت و آن‌چه امروز عقل حکم‌می‌کند در حاکمیت جمهوری‌اسلامی غایب است؛ مگر به‌زور! فقدان‌تعادل در ماهیت و پس ذهنیت و رفتارش رسوب یک‌انباشت 45ساله است و یک‌پای نظام را برای دولت‌شدن قطع‌کرده‌است. درعمل حفظ دشمنی ابدی با ایالات‌متحد و اسرائیل، ناچیزشمردن هرخسارت اقتصادی عظیمی در پیشگاه دعاوی عقیدتی و پذیرفتن هرزیان و شکست استراتزیکی به‌قیمت حفظ ظاهر حکومتْ نتایج گریزناپذیر سیستمی است که در مسیر دولت‌شدن پیش‌نمی‌رود.

- درگیری با ایالات‌متحد با ورود آقای‌ترامپ به سمت پایان نمی‌رود؛ درگیری ما با اسرائیل ادامه‌می‌یابد (به‌اصطلاح: «جواب حمله‌ی اخیر را می‌دهیم»)؛ روابطمان با روسیه نامتعارف‌تر خواهدشد؛ مسئولیت‌ناپذیری نظام دربرابر مردم و مشکلات فزاینده‌ی آن‌ها افزایش بیشتری خواهدیافت و رئیس‌جمهوری کنونی در این‌مسیر نابود خواهدشد.
این آخری هزینه‌ی کوچک ما خواهدبود. همان‌طور که در الف پیشین باعنوان «در دل جنگ!» گفته‌ایم بدون شروع جنگْ جنگ‌زده شده‌ایم!

- متن کامل را در instant view و با کلیک روی اینجا بخوانید.

🆔@jameeno
#الف

🏷 در دل جنگ!

🖊 شورای سردبیری:
حتی اگر جنگی کش‌دار حادث‌نشود و کشور در وضعیت جنگی قرارنگیرد کشور ما کم‌کم بیشتر شکل یک‌کشور جنگ‌زده را به خودش می‌گیرد. علتش کیفیاتی است که به‌تدریج بر ابعاد مختلف زندگی ایرانیان حاکم می‌شوند.

بخش و برخی از ویژگی‌های عمومی کشوری جنگ‌زده این است:
در کشور جنگ‌زده کیفیت زندگی ساکنان به‌تدریج اما به‌صورتی فزاینده کاهش‌می‌یابد. علت آن به‌هم‌خوردن سازوکار امور و تغییر ترجیحات در تخصیص منابع است. معمولا میزان کالری دریافتی کاهش‌می‌یابد، وضعیت بهداشت و درمان پس‌می‌رود، آوارگی و بی‌سرپناهی رخ‌می‌دهد و دستیابی به منابع اولیه‌ی گذران زندگی اولویت‌می‌یابد. شاخص‌های کلان در کشور ما از بدترشدن مداوم وضعیت پارامترهای فوق می‌گویند. کمبود پروتئین دریافتی در طبقات پائین و متوسط، تداوم کاهش کیفیت و افزایش هزینه‌ی دریافت خدمات بهداشت و درمان، روند مداوم کاهش کیفیت سکنی از آپارتمان به اتاق و پشت‌بام و کانکس و چادر و کاهش سهم هزینه‌های غیرخوراکی در سبد هزینه‌ی خانوار شرایط جامعه‌ی ما را به‌شکلی‌فزاینده به موقعیت جنگ‌زدگی شبیه می‌سازد.

در شرایط جنگی سهم هزینه‌های نظامی به‌شدت بالامی‌رود تا خرج جنگ فراهم‌شود. سخنان اخیر نماینده‌ی مجلس دایر بر سه‌برابرشدن بودجه‌ی نظامی در ایران تحقق همین در ایران است. جنبه‌ی ترساندن حریف جنگی را دارد اما عوارضش هم انکارناپذیرند.

خدمات عمومی در شرایط جنگ دچار نقصان می‌شوند؛ زیرا سرمایه‌گذاری‌های زیربنایی به‌راحتی فدای انتقال منابع به بخش جنگ می‌شوند. ناتوانی در بهبود وضع حمل‌و‌نقل عمومی یا ساخت نیروگاه‌ها از این‌جمله‌اند. یک مشخصه‌ی عمومی کشور جنگ‌زده کمبود و جیره‌بندی برق است (عراق، لبنان، یمن و...). سخنان اخیر معاون رئیس‌جمهوری درباره‌ی اجبار کشور به پذیرش سهمیه‌بندی خاموشی آغاز ورود به این‌فاز جنگ‌زدگی است که در پوشش شیک «رعایت حال عموم با خودداری از سوزاندن مازوت» جاانداخته‌می‌شود.

امنیت روانی مردم هم در کشورهای جنگ‌زده تابعی‌است از گستردگی و میزان درگیری در جبهه‌های جنگ. در وضعیت کنونی همه‌ی ما در ترس دائم از احتمال بالاگرفتن دامنه‌ی تبادل موشکی به‌سرمی‌بریم و نگران گسترش دامنه‌ی آن ایم.

افزایش مهاجرت در کشورهایی که دچار روند فرسایشی اقتصاد، پس‌رفتن گذران و فقدان امنیت روانی اند طبیعی است. شرایط جنگی هم تشدیدش می‌کند. مهاجرت پرستاران و پزشکان فقط به‌خاطر تفاوت دستمزد در ایران با مقاصد مهاجرت نیست، فقدان امنیت روانی در شرایط ترس از جنگ تشدیدکننده‌ی آن است.

در کشور جنگ‌زده و درگیر در کشمکش خارجی تبلیغات تهییجی برای آماده و به‌صف نگاه‌داشتن جامعه فضای عمومی را تسخیرمی‌کند. درحال‌حاضر هرآن‌چه جامعه به‌واسطه‌ی تریبون‌های عمومی از دستگاه تبلیعات حکومت می‌شنود به‌گونه‌ای به آماده‌شدن برای جنگ، برای فداکاری و تحمل دشواری ارتباط دارد. درگیرکردن ذهن جامعه به‌این‌طریق آن را در هراس دائمی و میل به ذخیره‌ی مواد غذایی و مصرف بیشتر و رفتار خودخواهانه غرق می‌کند و انتظام طبیعی یگانگی ملی را به‌هم‌می‌زند.

در کشور جنگ‌زده یک‌جریان دائم گریز از قلمرو و پناه‌بردن به مناطق امن وجوددارد. گریز از خدمت سربازی در جایی که اجباری است، به‌دربردن سرمایه و اطمینان‌یافتن از داشتن مکان امن در کشورهای همسایه از روندهای معمول در وضعیت جنگی است. حکومت ایران دهه‌هاست کشور را در این‌موقعیت ذهنی قرارداده و در یک‌سال‌گذشته این‌روند تشدیدشده‌است. افزایش خانه خریدن ایرانیان در کشورهای همسایه تشدید میل به داشتن پناهگاه و بیرون‌بردن سرمایه است.

ترمیم کنترل‌شده‌ی عرصه‌ی سیاست داخلی و تلاش برای مدیریت رقابت و تعارض درون حکومتی و درعین‌حال درهم‌کوبیدن منتقدان و مخالفان از وجوه دیگر کشورهای درحال جنگ است. اجازه‌دادن به آقای‌خاتمی برای سفر به زادگاه و خوش‌و‌بش با مردم در خیابان‌های یزد، تریبون‌دادن به علی لاریجانی در تلویزیون، مختارکردن پزشکیان به انتخاب استاندار سنی‌مذهب و اقدامات مشابه، نمایش ترمیم سیاسی برای افزایش مقاومت در درگیری فزاینده‌ی خارجی است. کاریکاتوری است، اما نشانه‌ی سُریدن کشور به سمت افزایش تنش خارجی و جنگ هم است. تکمیل‌کننده‌ی این‌تصویر افزایش احضار و به‌زندان‌بردن مخالفان، لغو قرارهای آزادی به‌قید وثیقه و گشودن پرونده‌ی تازه برای متهمان و زندانیان سیاسی است.

همه‌ی این نشانه‌ها و تغییر رفتارها چه در حکومت و چه در جامعه‌ای که بدترشدن وضعش را از مرحله‌ی داشتن حکومت ناکارا و فاسد به مرحله‌ی بی‌مسئولیت‌شدن حکومت در اثر وقوع یک‌جنگ فراگیر احساس‌می‌کند، در فروپاشی بیشتر جامعه‌ی ما موثر اند. عصبیت رفتار، خطای تشخیص و خودخواهی ناآگاهانه جامعه را مریض و مستعد فروپاشی اخلاقی می‌کند. شیوع دیدگاه‌های افراطی درباره‌ی افاغنه تا حد پیشنهاد عقیم‌کردن زنان افغان یک نمونه‌ی همین روند سقوط است.

🆔@jameeno
#الف

🏷 ایران؛ بازنده‌ی شطرنج قدرت در خاورمیانه!

🖊شورای سردبیری:
- متن حاضر برای آن فراهم‌شده که برخی ملاحظات را درمورد برداشت‌های آکادمیک اخیر از سوی «آرش رئیسی‌نژاد» در کتاب «شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه» و توضیحات تکمیلی ایشان، در باب جایگاه و رفتار شاه ایران در دو دهه‌ی چهل و پنجاه و بازتاب‌شان در زمانه‌ی‌کنونی مطرح و احیانا اصلاح‌کند. درواقع می‌خواهیم ببینیم رفتار حکومت ایران از منظر نیازهای ژئوپولیتیک غربی و به‌ویژه ایالات‌متحد و بریتانیا تا چه‌حد براساس منافع منطقه‌ای آن‌ها صورت‌گرفته و چقدر برمبنای منافع و امنیت‌ملی ایران و حتی خودمحوری شاه ایران و بلندپروازی‌اش بوده‌است.

- این پدیده‌ی خطرناکی است که یک‌محقق با استخدام مبانی تاریخی غیرمرتبط سیاستی را که درستی‌اش در دوران‌پهلوی هم اثبات‌نشده در دوران ویران‌شدن کشور توسط جمهوری‌اسلامی تمجید و ترویج‌کند. متأسفانه کارکرد عملی و امروزی و نتیجه‌ی محتوای نظریات آقای رئیسی‌نژاد چنین‌است: سیاست حکومت ایران با این‌عنوان که می‌باید در سوریه بجنگیم تا جنگ به مرزهایمان نکشد سیاستی درست و بر مبنای نیازهای استراتژیک حفظ امنت‌ملی ایران است.

- به‌زعم‌ما سیاست جمهوری‌اسلامی در نپذیرفتن دوفاکتوی رژیم‌های عرب منطقه: غلط؛ دینی‌کردن منازعه‌ی فلسطین: اشتباه؛ حمایت از «هرمخالفی» در کشورهای همسایه و تشکیل لشگر از آن‌مخالفان: حماقت؛ اتکای بدون‌تفکر به ظرفیت‌های مادی موجود در سال۵۷: سوء‌برداشت؛ عدم درک نیاز ایران به درپیش‌گرفتن سیاست بی‌طرفی مثبت دربرابر قدرت‌ها و منازعات منطقه: خطای راهبردی بود. ایران تحویل‌شده به گروه روحانیون نیاز به برون‌گرایی کنترل‌شده، حفط فاصله از منازعات منطقه‌ای و درون‌گرایی مبتنی بر تقویت قوای مادی و دفاع مرزی داشت. ما آن را تحت‌عنوان «استراتژی #خارپشت» فرمول‌بندی‌کرده‌ایم (تشریح آن در کانال قابل‌جستجو است). نرفتن از این‌مسیر همچون راهی که  هندوستان درپیش‌گرفت مسبب وضعیت کنونی افتضاح و وخیم ماست. درست‌است که درستی آن‌مسیر و رویکرد را هم نمی‌شد تضمین‌کرد و دیکته‌ی نانوشته غلط ندارد، اما سیاست‌های فعلی، یعنی این‌دیکته‌ی نوشته‌شده  هم حتی  یک‌کلمه درست ندارد: امنیت‌ملی ایران زدوده‌شده و میهن‌مان در شرف له‌شدن و حتی تکه‌تکه‌شدن است!

- متن کامل را در instant view و با کلیک روی اینجا بخوانید.

🆔@jameeno
#در_کرانه_روز

🏷دیوانه‌ی علوم‌تحقیقات!

دعاوی مختلف را درباره‌ی علت حرکت دانشجوی مشهورشده به «دختر علوم‌تحقیقات» شنیدیم. اجزای حکومت مدعی‌شده‌اند که این‌زن دیوانه و شیزوفرن بوده‌است. فرض که این‌ادعا را هم بپذیریم و از حکومت هم به‌خاطر این‌تشخیص رهایی‌بخش‌اش متشکر باشیم! پس باید دو نکته‌ی مهم را بگوییم:

۱- چون این‌زن بیمار است و ناآگاه به معنی رفتارش پس مجرم نیست. نمی‌باید هرچه‌زودتر بازداشتش را لغوکنند و مسئولیت ضبط و تیمار او را به خانواده‌اش وابگذارند؟

۲- حکومت می‌باید از عقلایش بخواهد درباره‌ی این‌پرسش بیاندیشند که چرا این‌«دیوانه» این‌کار خاص را کرد؟ مجانین هزار کار وحشتناک توانندکرد: می‌توانند وسط خیابان دراز بکشند و راه را ببندند، به شیشه‌ی مغازه‌ها سنگ‌بزنند، زباله بجوند، وسط میدان بزنند زیر آواز و... ممکن است پاسخ عقلای حکومت این باشد که تشکیلات به‌اصطلاح فرهنگی و آموزشی حکومت چنان‌رفتار وحشتناکی درمورد زنان این‌کشور و در برخورد با آنان کرده که «دیوانه»ها را هم دیوانه کرده‌است؟
ممکن است از خودشان بپرسند چرا هر«عاقل» کاری را که این«دیوانه» کرده می‌بیند بلافاصله تصورمی‌کند ناشی از عصیان در برابر فشار مدیران نادان حکومت است و کاملا باورمی‌کند یک‌اقدام اعتراضی رادیکال و کاملا حساب‌شده‌ی سیاسی است؟

🆔@jameeno
🏷 تقاضای جامعه‌نو از همراهان همیشگی: افغانستان و افغان‌ها

شما بیش از دیگران نظر گروه جامعه‌نو را در مسئله‌ی افغانستان و افاغنه می‌دانید؛ چون در این‌مورد بسیار نوشته‌ایم. بیش و پیش‌از دیگران به‌هنگام تدارک ایالات‌متحد برای تحویل افغانستان به طالبان اعلام‌خطرکردیم و پیش‌از دیگران گفتیم افغانان نه به‌خاطر خودشان که اشخاص زحمتکش و شرافتمندی‌اند، بلکه به‌خاطر حکومت مستقر در کشورشان می‌باید از ایران خارج شوند. حکومت مستقر در افغانستان پیش‌بینی‌ناپذیر، مشکوک و به واسطه‌ی وابستگانِ پرسه‌زنش در خیابان‌های ما حامل احتمالاتی خطرناک برای کشور ما است.
گفتیم مقصرِ حضور بی‌حساب آنان طمع‌ورزی کارفرمایان ایرانی و اهداف امنیتی حکومت است و گفتیم کارگر زحمتکش افغان تعطیلات ندارد و در خیابان پرسه‌نمی‌زند و اففانستانی‌های سرگردان در خیابان‌های ایران نه کارگر و نه توریست اند و مصلحت‌است کسی از آنان در ایران نماند.

اما این را هم گفتیم که این‌امر اقتضای مصلحتی خارج و دور از رفتار نژادپرستانه یا بیگانه‌هراسانه است و می‌باید کرامت و احترام افغان‌ها در هنگام نفی‌حضورشان در ایران حفظ‌شود. از ایرانیان که بزرگ‌منش، بخشنده، مظلوم‌نواز و غریب‌نواز و صاحب‌تمدن اند، هیچ‌گاه نژادپرست نبوده‌اند و به اخلاق و منش کورش افتخارمی‌کنند، انتطارمی‌رود موضوع نفی‌حضور افاغنه را در کشورمان را با حکومت حل‌کنند نه با برخورد خارج از حدود اخلاقی، انسانی و مروت ایرانی با شهروندان غالبا بی‌پناه افغانستانی.
می‌باید به حکومت فشارآورد که این‌گروهِ فعلا و به‌دلایل امنیتیِ ناشی‌از سلطه‌ی طالبان بر افغانستان از ایران بروند، اما دربرابر ناملایمات ناشی‌از حضور آنها هم می‌باید صبر پیشه‌کرد تا اصول اخلاقی و هویت سهل‌گیر و تکثرپذیر ایرانی خدشه‌دارنشود.
ممکن‌است اشخاصی از دو سو و به‌عمد اعمالی نادرست و تنفرانگیز را مرتکب‌شوند و بر آن‌جرقه‌‌ی نفرت بنزین بپاشند و آن‌شود که هیچ‌کدام از ما بدان راضی نیستیم.

از شما خواننده‌ی همراه انتظار داریم به‌عنوان بخشی‌از وظیفه‌ی ملی در انتشار مجدد و ترویج تحلیل‌ها و راهنمایی‌های پیشین جامعه‌نو در این‌باب بکوشید؛ با اشخاص موثر و اطرافیان خود درمورد این‌مسئله گفتگوکنید. شاید به‌کمک‌یکدیگر بتوانیم از پدیدآمدن حوادث ناخوشایند جلوگیری‌کنیم.

🆔@jameeno
#در_کرانه_روز

🏷 راه و بی‌راهه!

🖊 شورای سردبیری:
نیویورک‌تایمز و یکی-دو منبع دیگر خبرداده‌اند که پس‌از ارزیابی شدت زیان‌های وارده دستور به تلافی حمله‌ی اخیر اسرائیل داده‌شده‌است. شاید این‌خبر راست باشد. حواشی دیگری هم مثل انجام تلافی از خاک عراق دارد که فعلاً از آن‌ها می‌گذریم.
اگر خبر راست باشد و چنین‌قراری داشته‌باشیم لابد حواس‌مان هم هست که این‌تلافی را نه در زمین عراق که در زمین و زمینه‌ی دیگری می‌باید انجام‌داد. درواقع می‌باید زمین بازی را عوض‌کرد و از میز پینگ‌پنگ موشکی به نه حتی پیست دو-و-میدانی که به میز شطرنج رفت.
ضربه‌ای که خورده‌ایم و گویا «نمی‌باید آن را کوچک‌شمرد» بی‌دفاع‌کردن آسمان کشور بوده‌است و می‌باید پیام و نتایج آن را بگیریم: مرحله‌ی بعدی هم درکار خواهدبود؛ و باز مرحله‌ی دیگر. چنان‌که قبلاً گفته‌ایم: گریبان ایران را رهانخواهندکرد! طرف مقابل اسرائیل نیست؛ پنتاگون است و برای آن‌ها این یک‌زدوخورد نیست؛ یک‌نقشه‌ی درازمدت و حوصله‌طلب است.

آئین جنگ، جنگ و گریز است! آن‌که بی‌پروا می‌جنگد و پیش‌می‌رود عاقبت به دام محاصره می‌افتد. حتی اگر پاسخ این‌پرسش که «آیا همچنان گریزی از رویارویی هست؟» دیگر منفی باشد، می‌باید با دادن اندکی‌غرور، زمان بخریم!

ملاحظاتی هست:
۱- چتر هیچ معاهده‌ی دفاع متقابلی که با دوست‌مان روسیه یا هرقدرت دیگری ببندیم تقابل ایران و اسرائیل را دربرنمی‌گیرد و شامل‌نمی‌شود. ما حتی شک‌داریم روسیه دربرابر تهاجم طالبان به ما گوش آن را بپیچاند. این به‌خاطر بددلی به روسیه نیست؛ به‌خاطر شرایط پیچیده‌ی وابستگی‌های متقابل چندلایه‌ی جهان است: «ما» فقط یک‌هدف متعالی و نهایی داریم و آن پیروزی بر دشمنانی است که ساخته و پرداخته‌ایم؛ اما برای دیگران لایه‌های بسیارمهم‌ترِ باقی‌ماندن دروابستگیِ متقابل اقتصادی، حفظ توازن‌های چندمحوره‌ی امنیت‌ملی و البته برنامه‌های توسعه‌ی داخلی‌شان برای افزایش توان‌شان به‌عنوان هدف وجوددارند که تحرکات بین‌المللی آن‌ها و عمل به پیمان‌های دوجانبه را مشروط-در-مشروط می‌سازد. بنابراین می‌باید به‌طریقی گام‌نهیم که پیمان‌های دفاع متقابل وزن اصلی را در محاسباتمان پیدانکند. اگر این‌توصیه‌ی کلی را به مسائل روز ربط‌دهیم می‌باید بگوییم پزشکیان از سفر به روسیه هیچ امتیاز چشمگیر تضمینی درمورد مشکلات امنیت‌ملی ایران با خودش نخواهدآورد. مشکلات بیشتر؟ شاید!

۲- ما به‌دلایل نامعلوم نیاز به توازن را هم در روابط بین‌المللی مانند نیاز به کاهش تعداد دشمنان فراموش‌کرده‌ایم. حتی اگر در اواخر دهه‌ی‌پنجاه به کشورهای غیرمتعهد نپیوسته‌بودیم با با پایان جنگ سرد و دوقطبی‌نماندن جهان می‌بایست موازنه‌ی «نه شرقی و نه غربی» را به توازن مثبت تغییر می‌دادیم. این‌فراموشی هزینه دارد. می‌باید آن را بپردازیم و تعاملات‌مان را اصلاح‌کنیم. درحالی‌که اسرائیل به‌نیابت از پنتاگون با ایران روبرومی‌شود پشت ما به مثلا زرادخانه‌ی پیمان ورشو گرم نیست! این‌جنگ نیابتی را می‌باید باشجاعت پایان‌داد. در زمان اوباما امکان کم‌هزینه‌ی آن پدیدآمد، دچار غرور بودیم و دچار به ترامپ شدیم. بعداز انتخابات آمریکا می‌باید چرتکه‌بیندازیم که هزینه‌ی آن‌غرور چقدرمی‌شود.
اگر کسی ارزیابی ما را بخواهد می‌گوییم هنوز در مرحله‌ای نیستیم که ثمنی به‌قدر لیبی سال2003 برعهده‌مان باشد. این هنوز امتیاز ماست. بهتر است آن‌خط‌مشی را که ولایتی اخیراً [به‌هردلیلی] به‌زبان‌آورده (که «به‌دنبال تعریف مجدد موازنه با دیگرکشور‌های غربی یا شرقی و جهان‌سومی‌ایم») به‌طورجدی درپیش‌بگیریم. از پینگ‌پنگ با اسرائیل خیلی‌واجب‌تر است!

۳- بعداز پرداخت آن‌هزینه ما همچنان نوکر و وابسته‌ی ایالات‌متحد نخواهیم‌بود. کماکان همان‌کشور مستقل بعداز سال57 می‌مانیم اما رفتار محیط پیرامون با ما متوازن‌تر می‌شود. معنی این‌توازن را بازنمی‌کنیم؛ اما تاثیرش این‌است‌که حتی با قدرتی که الان داریم فضای سوءظن و بیم بین ما و کل منطقه جایش را به آرامش‌خیال و نشستن بر صندلی برادر بزرگتر می‌دهد. نمایش توانایی‌های تهاجمی در صحنه‌ی عمل طی سلاح‌فروشی‌های دوسال‌اخیر و درگیری‌های ماه‌های اخیر اکنون می‌تواند پشتوانه‌ی برقرارساختن آن‌توازن باشد؛ البته اگر ضربه‌ی اخیر به اسرائیل آخرین‌پرده‌ی این‌نمایش بوده‌باشد. همین‌قدرش هم بیش‌ازکافی است؛ تا نهایت حد ممکن خود را به پرتگاه نزدیک‌کرده‌ایم و بر لبه‌ی پرتگاه برداشتن هرگامی به پیش اضافی است! حالا زمان انتخاب است: ایران بین تداوم چرخه‌ی تضعیف یا برگشتن روی ریل عادی‌سازی وضعیت انتخاب‌خواهدکرد.

حرف‌آخر این‌که آن ابتکارعملی که فردای انتخابات ایالات‌متحد عرضه‌کنیم پل عبور از وضعیت حاضر و پرتگاهی که به لبه‌اش رسیده‌ایم خواهدبود؛ هم ازنظر سیاسی و هم ازجنبه‌ی اصلاح و کنترل فضای ذهنی مجموعه‌ی ساکنان کشور از عامی و عارف و ازجمله این «عشق‌جنگ‌های جنگ ندیده».

🆔@jameeno
‌‌‌‌‌نشر نی برگزار می‌کند:
کتاب مقدس، ادبیات، مطالعات ادیان
به‌مناسبت پایان ترجمه‌ی «کتاب مقدس» به‌قلم پیروز سیار

با حضور:
هوشنگ رهنما
شهرام پازوکی
شاپور اعتماد
آلاء وحیدنیا
پیروز سیار

زمان: دوشنبه ۱۴ آبان‌ماه، ساعت ۱۸
مکان: خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، نبش خیابان فکوری، پلاک ۲۰، ساختمان نشر نی، طبقه‌ی پنجم

ورود برای عموم آزاد است.

اطلاعات بیشتر در: @neypub
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#در_کرانه_روز

🏷 فشار عوام و مسیر مصدق!

دچارشدن را به «دنباله‌روی از خواست جمعیت» از مدت‌ها پیش به‌عنوان گرفتاری و نقطه‌ضعف رهبران در ایران شمرده‌اند. رامش سنگوی در کتاب خود به‌نام «شاه ایران» در سال 1968 این‌نقطه‌ضعف را درمورد دکترمصدق تشخیص‌داده و نوشته‌بود:
مصدق حامیان خود را با رویای یک‌ایران عاری‌از نفوذ خارجی به‌وجدآورد، اما به‌زودی اسیر خواست جمعیت شد که عامل‌اصلی تصمیم‌گیری سیاست در ایران است. در‌چنین‌شرایطی هرموفقیتی فقط مطالبات جدید پدیدمی‌آورد و کسی نمی‌تواند خلاف آن را درپیش‌بگیرد...

این‌مشکل هنوز هم وجوددارد. حکومت نیروهایی را (غالبا برای خنثی‌کردن یا سرکوب رقیب سیاسی) از شیشه درآورده و حالا خودش گیر آن‌ها افتاده و نمی‌تواند دربرابر تمایلاتشان مقاومت‌کند. در داستان تبادل موشکی پینگ‌پنگی‌اش با اسرائیل درحال دچارشدن به این‌بلّیه است. یک نیروی باورمند (آلوده به تعدادی ناکس) فشار تلافی می‌آورند و چه‌بسا تعجیل‌نکردن صدای آن‌ها را بلندتر هم بکند. عناصر این‌گروه پایداری و تکروهای فرصت‌طلب که روی اجاق حکومت حلیم خودشان را می‌پزند در این‌زمره‌اند.

در دوران ملی‌شدن صنعت‌نفت کسانی (به‌درست یا غلط) فکرمی‌کردند واسطگی آمریکا را بپذیریم و به توافق مقبولی با انگلیسی‌ها برسیم. اما کسی جرات‌نکرد کلمه‌ای با مضمون سازش یا کنارآمدن یا کاهش فشار به انگلیس به‌زبان‌بیاورد. اگر می‌گفت همه‌ی آن‌جمعیت به‌هیجان‌آورده‌شده او را خائن می‌خواندند. خود مصدق هم نمی‌توانست جلوی این‌روند را بگیرد. الان در همان‌مسیریم.

شجاعت می‌خواهد الان کسی در آن‌بالا به‌عقل و درایت فرمان را به‌سوی دیگر بچرخاند و راه دیگری بجوید.

🆔@jameeno
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#در_کرانه_روز

🏷 بن‌بست و مسیر دررو!

۱- ما از چندساعت‌پیش وارد بن‌بستی شده‌ایم که تنها یک‌راه خروج دارد. تصمیم برای پیچیدن در این‌کوچه زمانی بود که فکرکردیم با تهدید توسعه‌ی درگیری به خلیج فارس می‌توانیم جلوی واردشدن ضربه را بگیریم. الان اگر بخواهیم تصمیم‌بگیریم می‌بینیم که خلیج‌فارس یک بن‌بست است و ایران بیش‌از هرکس دیگری به آرام‌بودن خلیج‌فارس و دریای عمان نیاز دارد و اسرائیل به پرآشوب‌کردن آن. ما نمی‌توانیم شروع‌کننده پرتاب جرقه به آن‌سوی این‌خلیج باشیم. این را هرعقل متوسطی درک‌می‌کند که چرا، ولی همواره امکان‌دارد سوء‌محاسبه یا تصمیم یک‌نفوذی این‌جرقه را به آن‌سو پرتاب‌کند. حکومت می‌باید هشیار باشد.

۲- برگشت از این‌بن‌بست هم معادل است با ادامه‌ی مسیر مستقیم: تبادل آتش موشکی! آن‌چه آن را قبلا پینگ‌پنگ موشکی نامیدیم الگوی جنگ مدل قرن‌بیست‌ویک است که به‌روش کلاسیک خاص این قرن (فناوری ترکیبی) تبدیل‌خواهدشد و ما و رژیم‌اشغال‌گر و اوکراین و روسیه نوعی موش‌آزمایشگاهی آن خواهیم‌بود: پنتاگون مدیر این‌آزمایشگاه است و همه‌ی تجربه‌های آن را برای آسان‌کردن سلطه بر جهان انبارمی‌کند. کشور خود را به آزمایشگاه تبدیل‌نکنیم.

۳- ما قبلا گفته‌ایم نتایج این‌پینگ‌پنگ به‌هرحال به نفع ایران نخواهدبود و این‌بازی در سه‌راند تمام‌می‌شود. نمی‌بایست وارد بازی می‌شدیم و بهتراست در پایان راند دو کناربکشیم و ادامه‌ندهیم.

۴- حیف‌شد آن‌آرمان زیبای پشتیبانی روشنفکران و مبارزان دهه‌ی‌ پنجاه و شصت میلادی برای برگشتن فلسطینیان به وطنشان. اینک می‌رود که کاملا به جنگ ایرانیان و یهودیان تبدیل‌شود. نزاع نامفهوم و جنگ خباثت‌آمیزی است: گامی است در مسیر ذلیل‌شدن ایران ازجانب سرمایه‌داری جهانی. البته اگر قصدی برای تجزیه هم درکارنباشد.

۵- ارزیابی ما این‌است که گریبان ایران را رهانخواهندکرد و بازیگران جدیدی نیز وارد بازی می‌شوند. این ارزیابی درست بود که تور دیپلماتیک منطقه‌ای اخیر بی‌ثمر خواهدبود. به مصلحت ماست که اگر بتوانیم پیشاپیش با آن بازیگران وارد دیالوگ شویم.

🆔@jameeno
#الف

🏷 استراتژی شکستن نعل اسب!

🖊 شورای سردبیری:
درگیری اخیر میان جمهوری‌اسلامی و رژیم اسرائیل و این نقطه‌عطفی که اکنون در نزاع درازآمده‌شان پیش‌آمده درواقع نبرد خالص‌ترین (بخوانید: افراطی‌ترین) نمایندگان و در-صافی-مانده‌های دو ایدئولوژی آخرالزمانی است؛ فالانژهایی که چون به‌شدت افراطی‌اند، پس نیمه‌عمر کوتاهی هم دارند: به‌قدر عمر نور یک منور شلیک‌شده در میدان جنگ فرصت دارند برای تمام‌کردن کار طرف‌مقابل و زنده‌ماندن!

استراتژی هردو طرف درگیری هم بیش‌وکم یکی است -هرچند قدرتشان یکسان نباشد: از-نفس-انداختن طرف‌مقابل در آستانه‌ی پیداشدن اولویت‌های تازه و رویارویی‌اش با مسائل جدی و یا بحران‌های داخلی خودش؛ تا زمان مواجهه با آن مسائل که رسید خسته و زخمی باشد و خالی از رمق برای حل آن‌ها؛ تا از پابیفتد.

در انتهای این کوچه چه در انتظار ماست؟

چاره‌ی جُستن از این چنبر چیست؟


- ادامه‌ی مطلب متن کامل را در instant view و با کلیک روی اینجا بخوانید.

🆔@jameeno
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#الف

🏷 نقطه‌ی قرمز!

🖊 شورای سردبیری:
مجموعه‌ی علائم قابل‌روئیت نشان از وجود یک‌نیت پنهانی استراتژیک در خلیج‌فارس و اجرای تجدیدنظرشده‌ی طرحی قدیمی می‌دهند. احتمال‌دارد تاخیر در عملیات انتقامی اسرائیل، کنفرانس بی‌مقدمه و ‌بی‌سابقه‌ی اعراب و اروپائیان و اعلامیه‌ی غیرمنتظره‌اش با مفاد رادیکال و تازه درباره‌ی جزایر سه‌گانه‌ی ایرانی در تنگه‌ی هرمز و تهدید معمول بستن تنگه‌ی هرمز از سوی منابع مشکوک داخلی، اجزای طرح اشغال نظامی جزایر توسط ترکیبی از کشورهای دور از دسترس ایران، به‌بهانه‌ی جلوگیری از بسته‌شدن تنگه و حفظ امنیت عبور نفت باشد.
چنین اقدامی ایران را از نظر واکنش دچار وضعیت آچمز خواهدکرد: حمله به پایگاه‌های آمریکا در قطر، کویت، بحرین، عربستان، امارات و عمان به‌معنی به‌میان‌کشیدن جبهه‌ای از این کشورها به رویارویی با ایران خواهدبود؛ به‌ویژه امارات را از زیر ضربه‌ی ایران خارج‌خواهدکرد؛ چون امارات هم در اعتراض به اشغال جزایر با ایران همراهی تاکتیکی خواهدکرد.
نتایج درازمدت این‌طرح نیز قطعی‌کردن روند تعیین‌تکلیف جزایر در سازوکاری خارج از اراده‌ی ایران و مطابق میل دشمنانش خواهدبود، هرچند آمریکا و انگلیس به‌عنوان مجریان روکار این طرح اعلام‌خواهندکرد به مسئله‌ی مالکیت این جزایر داخل‌نمی‌شوند و اشغال موقت و به‌منظور تضمین سلامت عبور نفت است. اخیرا منابعی سخن از طرح اشغال جزیره‌ی خارک کرده‌اند که آشکار است یک طرح فریب برای ارائه‌ی اطلاعات غلط است.
اجرای طرح یادشده خارج از حوزه‌ی رقابت‌های درونی و احزاب آمریکا و امری بیشتر پنتاگونی (منافع و برنامه‌های کلان ایالات‌متحد) است و بهترین زمان اجرای آن بلافاصله پس‌از انتخابات آمریکا است.
روندهایی فرعی می‌تواند زمینه‌ساز اجرای کم‌دردسر چنین طرح‌های اشغال‌گرانه‌ای باشد. به‌وضوح از نقش پیش‌گیرانه‌ی سازمان‌ملل در چنین‌مواردی کاسته شده‌است و در معامله‌کده‌ی شورای‌امنیت چین و روسیه توسط دو مسئله تایوان و اوکراین قابل‌کنترل شده‌اند. امتناع آشکار ایالات‌متحد از ورود به مذاکره با ایران (که در شرایط تبلیغات انتخاباتی کار مثبتی نیست) نیز باید با همین پیش‌فرض ارزیابی شود.
اگر چنین باشد درهای دیپلماسی که تنها راه مقابله با چنین وضعیتی است پیشاپیش به‌روی کشور بسته شده‌است. از دوسفر اخیر وزیرخارجه این‌نتیجه قابل‌درک است که ایران حرف و هدف مشترکی با هیچ‌یک از کشورهایی که ازشان بازدید شد، حتی با سوریه، ندارد.
تک‌افتادگی دیپلماتیک نتایج وخیمی برای ایران خواهدداشت. سوابق تاریخی از دقیقا یک‌قرن‌پیش (مجمع بین‌الملل پس‌از جنگ‌جهانی اول) نشان‌می‌دهد تک‌افتادگی دیپلماتیک ایران را معمولا به موقعیت وخیم دچارمی‌کند. در جنگ عراق این موقعیت پس‌از صدور قطع‌نامه‌ی 598 آن‌قدر وخیم شد که جز کشور خریدنی و ارزان‌قیمت بورکینافاسو هیچ‌کشوری حاضر به ملاقات سیاسی و صدور اعلامیه‌ی مشترک با ایران نبود.
آخرین فرصت استفاده از موقعیت تجدیدنظر در سیاست‌های منتهی به تک‌افتادگی دیپلماتیک کنونی دوران ظهور ناگهانی داعش در عراق و سوریه و امکان معامله‌ی ماندگار با جبهه‌ی ایالات‌متحد (هنگام کمک به آن) بود که غرور کاذبِ در مشت‌داشتن افسارها در عراق و سوریه و توهم میدان‌داری و خائن‌بودن دیپلمات‌ها موقعیت ایران را برای تغییر فرمان سیاست‌خارجی از بین برد. امید به این‌که بتوان این روند را بدون دریافت یک‌ضربه و به‌دنبال‌آن یک جام زهر معکوس‌کرد حداقل در چشم‌انداز پیش‌روی ما نیست.
شرط عقل در وضعیت جنگی یا بلافاصله-پیشاجنگی آماده‌شدن برای بدبینانه‌ترین موقعیت ممکن است. در چنین‌موقعیتی امکان تجدیدنظر علنی بدون هزینه‌ی سنگین در سیاست‌های شکست‌خورده وجودندارد و امکان موفقیت تغییر سو و جهت با معاملات پنهانی نیز کم است؛ اما به‌شرط پذیرش از سوی طرف‌مقابل تنها راه عاقلانه گریز از موقعیت بدخیم است. مثال تاریخی آن جنگ ویتنام است. ویتنامی‌ها در سال 1965 به آمریکا پیشنهاد شروع مذاکره دادند، اما غرور آمریکایی‌ها و توهم دست‌برتر باعث بی‌اعتنایی آن‌ها و ادامه جنگ شد. در سال 1972 که حاضر به مذاکره شدند شکست نظامی خود را آشکارکردند و دربرابر چشم جهان در پاریس به مذاکره علنی و قبول اشتباه و شکست در جنگ دچارشدند؛ اما سه‌سال پیش از آن خودشان مخفیانه تقاضای مذاکره کرده و آن را انجام‌داده‌بودند. شاید ما درحال رفتن به چنین‌نقطه‌ای و رسیدن به نوعی عمل قهرمانانه برای اجتناب از جنگ ایم. گریز به‌موقع از خویش و رسیدن به این‌نقطه عطف شجاعتی فراتر از شجاعت به جنگ فرستادن جوانان می‌خواهد!

🆔@jameeno
‌نشر نی برگزار می‌کند:
جلسه‌ی نقد و بررسی مجموعه داستان «دوستی با گراز»
نوشته‌ی نگار داودی

با حضور:
فرناز شهیدثالث
علی مسعودی‌نیا
و نویسنده

زمان: دوشنبه ۳۰ مهرماه، ساعت ۱۸
مکان: خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، نبش خیابان فکوری، پلاک ۲۰، ساختمان نشر نی، طبقه‌ی پنجم

اطلاعات بیشتر در: @neypub
#در_کرانه_روز

🏷 صبر نکن؛ کاپشن را بپوش!


وقتی دولتی می‌افتد به گدایی مداوم صبر از مردم یعنی یک چیزی در تنظیم روابط عوامل درگیر در مسائل درست کارنکرده و یا محاسباتی از اول درست نبوده‌است.

به زبان ملایم اگر بگوئیم، دولت آقای‌پزشکیان در چند موضوع درحال فرصت‌خریدن و تقاضای صبر است که عاقبت خوش ندارند: در قضیه‌ی فیلترینگ صبر می‌طلبد درحالی‌که قضیه‌ی اعمال آن کاملا سیاسی است و نه حقوقی: مثلا در مورد تلگرام یک قاضی، که بعداً شد «قاضی فاسد»، به‌دقیقه‌ای با دوخط حکم آن را به اشاره‌ی کسی در آن‌بالا شروع‌کرده؛ بنابراین چیزی‌که یک‌شبه آمده می‌باید یک‌شبه هم می‌رفت. نرفته؛ پس پزشکیان درحال واپس‌رفتن در این‌زمینه است!

در قضیه‌ی رفع مزاحمت حکومت از زنان درحال مقاومت در برابر یک‌مصوبه‌ی به‌اصطلاح قانونی است درحالی‌که بنیان مزاحمت بر زنان غیرعقلی و یک‌تمایل سیاسی صرف و [اخیراً] پوشیده در یک‌مصوبه سست متناقض است و دولت به‌نمایندگی از رأی‌دهندگان می‌باید در مورد آن تهاجمی عمل‌کند و نه با صبر و امتناع ناامیدانه در برابر ابلاغ آن مصوبه؛ که اجزای حکومت با و بی مصوبه درحال ایجاد مزاحمت برای زنان اند.

درواقع اعمال و رفع هردو مزاحمت حاصل تصمیم سیاسی در رأس است؛ پس می‌باید فشار ببیند تا تصمیم سیاسی غلط را تغییر دهد. دولت پزشکیان نمی‌باید با تقاضای صبر خود را به تدریج در سوی آن‌تصمیم‌های سیاسی غلط قرار دهد.

موردسوم از عقب‌نشینی ناموجه پزشکیان در موضوع شفافیت است. «ساخت‌وپاخت» در امور اقتصادی مربوط به دولت و نهادهای عمومی ادامه‌دارد و تنها مورد شفاف سخنان سخنگوی‌دولت است که به بازنشسته‌ها و اقشار تحت‌فشار تلویحاً می‌گوید «دلمان برای شما می‌سوزد ولی منبعی برای بهبود زندگی‌تان نداریم».

فعلا در این‌فضای سلطه‌ی اهریمن جنگ و بوی خون و هل‌من‌مبارز انتظاری از پزشکیان نداریم که فرمان سیاست‌خارجی را بپیچاند؛ چون از او برنمی‌آید. ولی برای مواردی که ذکرشد بهتر است صبرنکند و به‌جای کت‌وشلوار همان کاپشن را بپوشد.

انبار صبری که دارید برای بیشترشدن گشادش می‌کنید یک‌روز مثل سیلوی کود شیمیایی ظاهراً بی‌خطر که به‌جرقه‌ای کود را به ماده‌ی‌منفجره تبدیل‌می‌کند خواهدترکید. صبر می‌تواند به خشم تبدیل شود!

🆔@jameeno
#در_کرانه_روز

🏷 شجاعت!


سربازانی که در دفاع از کشور و خانه و مردم خود از جنگ نمی‌ترسند و با مرگ روبرومی‌شوند شجاعِ مطلق اند. شجاعت یک رهبر در روبروشدن با مرگ و یا استقبال از آن بیشتر از شجاعت سربازانش نیست. سرداران بسیاری همراه سربازان خود جنگیده و کشته‌شده‌اند و مخبطانی چون هیتلر و گورینگ هم آگاهانه و مختار به استقبال مرگ رفته‌اند. شجاعت رهبران را با میزان حفاظتی که از مردم خود کرده‌اند می‌باید سنجید. از این‌رو شجاعت سردار به‌خون‌غلتیده در جبهه‌ی نبرد با شجاعت سرداری قابل‌قیاس است که سرافکندگی شکست را می‌پذیرد و تسلیم می‌شود تا جوانان کمتری کشته‌شوند. ژنرال پائولوس در جنگ‌جهانی‌دوم درحالی‌که خانواده‌اش گروگان نازی‌ها بود و هرروز به او مدال می‌دادند تا تسلیم نیروهای شوروی نشود برای نجات حدودصدهزار سرباز به‌محاصره‌افتاده‌اش از مرگ حتمی، تسلیم شد.

شجاعت مفهومی کاملا پیچیده‌ است. این‌ها هم یافته‌های عقل‌سلیم اند. اما جنایت مداوم امپریالیسم جهانی علیه مردم منطقه‌ی فلسطین آن‌قدر بزرگ و مستاصل‌کننده بوده‌است که درک واکنش در برابر آن با عقل‌سلیم عرفی ممکن نیست. جایی که رهبران یک‌قوم به این‌نتیجه می‌رسند که «نمی‌توانم از مردم خود دفاع‌کنم و فقط می‌توانم پرچم مبارزه‌ی آن‌ها را تا زمانی که هستم بالا نگه‌دارم؛ فارغ از این‌که غیر از خودم هزاران‌نفر به دست دشمن دون کشته‌شوند». تصمیم دشوار و سخت ویران‌گر روح یک مرد است چنین انتخاب سترگ مرگبار و خون‌آلودی!

منطق عملیات غیرمنطقی 7اکتبرِ سال‌پیش این بود، تفسیر جنگ و گریز و مرگ سربازوار یحیی سنوار نیز همین است. به جای ساختن نماد شجاعت در رزم از او می‌باید به رنج بی‌کرانی اندیشید که به‌خاطر تصمیم تنها و بی‌دفاع‌گذاشتن اجباری غیرنظامیان و کودکان در برابر اسرائیل جنایت‌پیشه بر دوش خود کشید. در تاریخ حیات ملت‌ها فقط رهبران بزرگ از پل معلق چنین تصمیمی عبورمی‌کنند.

🆔@jameeno
Telegram Center
Telegram Center
Канал