اندر احوالات توسعه، با چاشنی اقتصاد، سیاست و فرهنگ

Канал
Логотип телеграм канала اندر احوالات توسعه، با چاشنی اقتصاد، سیاست و فرهنگ
@irn_developmentПродвигать
129
подписчиков
چهار سوگیری شناختی نفس بسیاری از ایرانیان را بریده. بسیاری از ما دست کم درگیر یکی از اینها هستیم و شگفت‌انگیز و گاه تناقض‌آمیز اینکه برخی از ما همزمان درگیر دو یا سه مورد از سوگیری‌های فهرست زیریم:

۱. هرچه قدیمی (مثلا، اسلامی یا باستانی) است، عالی و بی‌نقص است و باید بی‌تغییر حفظ شود‌.
۲. هرچه قدیمی است، پست و منسوخ و خرافه است و باید دور ریخته شود.
۳. هرچه مدرن است، عالی و بی‌نقص است و باید بی‌نقادی پذیرفته شود.
۴. هرچه مدرن است، شر و شیطانی است و باید از آن پرهیز کرد.

هر چهار مورد ناشی از علاقه مغز ما به راه‌حل‌ها و دستورالعمل‌های ساده و بی‌قیدوبند است و ناشی از درک نکردن پویایی اندیشه، معرفت و فناوری. حال آنکه داستان‌هایی که قیدوبند و مدالیته ندارند، نوعا نادرست‌اند؛ همیشه "ولی"، "اما"، "اگر"، "به جز"، "در فلان و بهمان حالت"، "به این شرط که" و غیره و ذلک وجود دارد.

تو خود حدیث مفصل بخوان.
📌 سه گزاره درباره تحرکات جدید سیاسی اعراب در حمایت از ایران!

🔻نشست اضطراری سازمان همکاری‌های اسلامی و اتحادیه عرب امروز دوشنبه با حضور مسئولان بیش از ۵۰ کشور در ریاض پایتخت عربستان سعودی برگزار شد که اظهارات مقامات کشورها و بیانیه پایانی آن نکات مهمی دارد. اجلاسی که به درخواست ایران و با اجابت قابل تامل طرف سعودی برگزار شد!

🔻محکومیت جنایات جنگی اسرائیل در غزه و لبنان و همچنین محکوم کردن تجاوز نظامی به خاک ایران و درخواست برای تکرار آن، مهم ترین نکات سخنرانی ها و بیانیه بود.

🔻سوال مهم این است که جامعه عربی با محوریت سعودی چرا اکنون به تکاپو برای محکومیت اسرائیل افتاده است؟

در این رابطه باید به سه گزاره اشاره کرد:

🔻اول: محاسبات راهبردی کشورهای عربی این است که اسرائیل گام به گام در حال گسترش کمپین نظامی خود در منطقه است و در صورت ضربه بزرگی به ایران، توازن قوای منطقه ای به نفع این رژیم تغییر خواهد کرد و اعراب به ویژه عربستان با معضل امنیتی جدیدی در منطقه مواجه می شوند. در واقع، آن ها توازن قدرت میان طرفین را ترجیح می دهند و نمی خواهند هیچکدام از آن ها پیروز از این منازعه خارج شود. بر همین مبنا، در سطح سیاسی در حال تضعیف موضع رژیم به ویژه در مناسبات منطقه ای هستند.

🔻دوم: این اجلاس و مواضع حاصل از آن، پیامی به ترامپ و دولت آینده او است. بدین معنا که عربستان و سایر متحدان آمریکا در منطقه می خواهند به ترامپ این پیام را بدهند که حاضر نیستند روندهای سیاسی و دیپلماتیک دو سال اخیر در منطقه که منجر به عادی سازی روابط ایران و برخی کشورهای عربی شد را تحت فشار او از بین ببرند و بار دیگر وارد وضعیت رقابت و خصومت با ایران شوند و هزینه آن را پرداخت کنند.

🔻نکته مهم آنکه آن ها از هرگونه برخورد بزرگ در منطقه واهمه دارند و نمی خواهند طرح های توسعه شان قربانی بی ثباتی و جنگ بزرگ در منطقه شود.

🔻سوم: گزاره سوم می تواند کاملا در تعارض با دو گزاره نخست باشد. یعنی متحدان آمریکا در منطقه از جمله سعودی از طرح آمریکا و اسرائیل برای ضربه به ایران آگاه هستند و قصد دارند با نزدیک کردن خود به ایران، از گزند اقدامات و پاسخ های تهاجمی ایران در برابر هرگونه اقدام نظامی دور شوند. در واقع، مواضع تاکتیکی حمایتی از ایران برای خارج شدن از هزینه های راهبردی تقابل نظامی در منطقه.

🔻هرچه است، این تحرکات دیپلماتیک کشورهای پرنفوذ عربی که پیش از حمله اسرائیل آغاز شد، کم سابقه و قابل توجه بوده است که نباید به راحتی از کنار آن گذشت./ #مصطفی_نجفی

🔗لینک عضویت در افق ایران
https://t.center/+WZGudJ8zSxAxMDhk
🔲⭕️بی ناموس پدرت است!
مجتبی لشکربلوکی


ببخشید که عنوان این نوشته بی ادبانه است اما اگر جلو بروید متوجه می شوید که داستان چیست. امروز می خواهم راجع به چالشی بنویسم که خودم مبتلا به آن هستم. اول نوشته کوتاهی را با هم مرور کنیم که باعث شد به این مساله توجه کنم. در شبکه های اجتماعی کسی نوشته بود: توهین، فرصت تأمل و تعامل رو از آدم‌ها میگیره. ‏وقتی به کسی می‌گویید «بی ناموس! ۲+۲ می‌شود ۴» نمی‌گوید بله مطلب درستی است و حق با شماست! خواهد گفت: بی‌ناموس پدرت است! (مدرسه علوم انسانی)

این جمله مرا به فکر فرو برد که حرف حق اگر با لحن نابحق گفته شود نتیجه عکس دارد. ما و از جمله خود من چقدر ناتوانیم که با هم محترمانه مخالفت کنیم، مودبانه نقد کنیم و با متانت تعامل کنیم. این مشکل فراگیر است، حتی در بین خبرگان و نخبگان ما. به یک نمونه واقعی توجه کنید: دو تن از اساتید دانشگاه این فرصت را پیدا کردند که با یکی از مدیران ارشد کشور گفتگویی اختصاصی و طولانی داشته باشند فرصتی که برای همه حتی نخبگان به این راحتی فراهم نمی شود، در همان ابتدای جلسه جمله ای که گفتند چنین بود: «شما حرف بی ربطی زدید». آن هم با لحنی بد و از بالا به پایین. هیچ اشکالی ندارد که شما یک مدیر ارشد کشور را شجاعانه و جسورانه نقد کنید این نشانه استقلال و آزادمنشی شماست اما اینکه نمی توانید آن را به شیوه ای موثر منتقل کنید نشانه چیز دیگری است.

☑️⭕️تحلیل و تجویز کاربردی:
بارها و بارها شنیده ایم که باید هنر گفتگو را بیاموزیم. اما می دانیم که گفتگو که همیشه گل و بلبل نیست. در بیشتر موارد، من یک باور دارم و شما باوری دیگر. چگونه با هم مخالفت کنیم و همدیگر را نقد کنیم که کار به جای باریک نکشد و تیتری که در بالا خواندیم را تجربه نکنیم؟ همه ما باید این مهارت را بیاموزیم: مهارت مخالفت محترمانه. برای شروع این ۶ نکته را تمرین کنیم:

◻️جملات را با تو شروع نکنیم! جملاتی که بدون فاعل آغاز می شود یا با من آغاز می شود راهی برای تمرکز بر خود ایده است، نه شخصی که می خواهیم با او مخالفت کنیم. جملاتی مانند «اینجوری به نظر می رسه که یا من اینجوری برداشت می کنم که ...» خیلی کمتر حساسیت برانگیزند به جای آنکه بگوییم «تو/شما گفتی که ...».

◻️مخالفت های خود را حتی الامکان (یعنی اگه شد) در جمع نگویید. بازخوردهای منفی در حضور جمع تقابل برانگیزند و افراد احساس می کنند که به جای آنکه ایده یا عملکرد آنان را نقد کنید، دارید ترور شخصیت می کنید.  (رفرنس)

◻️به جای مخالفت صریح ابتدا ابراز تردید کنید: با طرح سوالات هوشمندانه در خصوص نظراتی که با آن ها مخالف هستید ابراز تردید کنید و سعی کنید به گونه ای این کار را انجام دهید که دیگران را به سمت تردید ببرید و سپس مخالفت خود را اعلام کنید. مثلا اینگونه آغاز کنید: در مورد این ایده یک سری چیزها هست که من نمی دونم و در موردش تردید دارم ....

◻️مسیر را به سمت راه حل جایگزین کج کنید: به جای اینکه مستقیم یک ایده را نقد کنید، بگویید که در کنار ایده شما، می توانیم ایده دیگری را نیز مطرح کنیم یا از منظر دیگری به آن نگاه کنیم. اینگونه مسیر بحث به جای تقابل به سمت تعامل می رود (رفرنس).

◻️دیگران را احمق تصور نکنید. مثلا کتابی وجود دارد به نام هنر کنار آمدن با احمق‌ها! خب کسی که این کتاب را می خوانند، تصور می کنند که بالاخره هر کسی می تواند یک احمق بالقوه باشد و آنگاه خود به خود نگاهش به وی از بالا به پایین و غیرمحترمانه خواهد شد.

◻️جای فرار بگذارید. یک مشکل رایج این است که افراد ایده را مساوی خودشان میگیرند و اگر ایده نقد شد احساس می کنند که شخصیت شان، شعورشان، باهوشی شان و خبرگی شان زیر سوال رفته است. چه باید کرد؟ ایده تان را مساوی شخصیتتان نگیرید. همان ابتدا که ایده خود را مطرح میکنید برای خودتان جای فرار بگذارید. بگویید که این یک ایده ناقص است که فعلا به آن معتقد هستید و اصلا مطرح کرده اید که در معرض نقد و تکمیل قرار بگیرد. خودتان هم به این ایده نقدهایی دارید و در مورد آن تردیدهایی دارید به این ترتیب از این به بعد هر کسی شما را نقد کرد می توانید نقدها را بشنوید و سپس ایده خود را بهبود دهید و ایده کامل تر را ارایه کنید. شما همیشه راه فراری برای بازگشت از ایده و پس گرفتن ایده دارید. در ضمن چون گفته اید که خودتان هم در مورد ایده حرف ها و نقدهایی دارید، با زیرسوال رفتن ایده، زیر سوال نمیروید.

خلاصه آنکه اگر بیاموزیم چگونه مودبانه دیگران را نقد کنیم و چگونه محترمانه با دیگران مخالفت کنیم، آنگاه کار به تقابل و خصومت کشیده نمیشود. باید تمرین کنیم اول از همه، خودم! توسعه یعنی حل مسایل جمعی. حل مسایل کشور یا سازمان یا استان مدیون کسانی است که می توانند با هم محترمانه مخالفت کنند و به یک جمع بندی متفاوت از موضع اولیه شان برسند.

@Dr_Lashkarbolouki
https://t.center/iranazadvaabad
Forwarded from تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی (مهدی تدینی)
«جنگِ گرم‌تر یا جنگِ سردتر؛ مسئله این است»


پرسش: آیا زدوخورد با اسرائیل به جنگی بزرگ‌تر تبدیل می‌شود؟

جنگ لفظی قدیمی میان ایران و اسرائیل سرانجام به مرحله‌ای رسید که دو طرف همیشه از آن پروا داشتند ــ اما چه جای انکار که دو طرف همیشه در مسیر آن بودند. جمهوری اسلامی چند مرکز هوایی اسرائیل را موشک‌باران کرد و اسرائیل نیز عملیاتی گسترده علیه مراکز پدافندی ایران انجام داد. این جنگ در سطح زبان از سال ۵۷ آغاز شده بود؛ حتی پیش از آن. روابط بخشی از نیروهای انقلابی با سازمان‌های فلسطینی به سال‌ها پیش از انقلاب برمی‌گردد. چریک‌های ایرانی در ظاهر امر در کمپ‌های فلسطینی برای کمک به فلسطین آموزش می‌دیدند، اما در عمل اینان همان کسانی بودند که برای انقلابی چپ یا اسلامی در ایران می‌کوشیدند. اسرائیل که پانعربیسم را دشمن مشترک خود و ایران می‌دید، گاه اطلاعات مفیدی به ساواک می‌داد؛ برای مثال اسرائیلی‌ها یک حلقۀ جدایی‌طلب جدی را در خوزستان شناسایی کردند که از عراق کمک می‌گرفت ــ جدای از اینکه موساد در خط مرزی ایران با کشورهای عرب، نیروهای اطلاعاتی ایران را تجهیز کرده بود.

سرانجام، این مسیر بیش از پنجاه‌ساله به جنگ رودررو کشیده است. حال پرسش همه این است که این جنگ تا کجا ادامه می‌یابد؟ آیا این زدوخورد پینگ‌پنگی ادامه می‌یابد؟ دست‌کم بخشی از پاسخ را باید در انتخابات آمریکا جستجو کرد. این مناقشه دیرینه است، اما دلیل مستقیمِ آن زنجیره‌ حوادثی بود که با هفتم اکتبر آغاز شد؛ و هیچ تردیدی نیست که اسرائیل سال‌ها خود را برای یک درگیری طولی از غزه تا تهران آماده کرده بود. پس نتیجه‌گیری اول: تا زمانی که این درگیری ادامه دارد، احتمال شعله‌ورتر شدن جنگ مستقیم با اسرائیل هم هست.

همین امروز ارتش اسرائیل حمله به بعلبک را آغاز کرد که در نیمۀ شمالی لبنان واقع است؛ یعنی جنگ اسرائیل و حزب‌الله ممکن است تمام لبنان را شامل شود و ابعاد و مدت آن اصلاً معلوم نیست. هدف اسرائیل تضعیف حداکثری حزب‌الله است و مجبور کردن آن به اینکه اسلحه را کنار بگذارد؛ چیزی که پذیرش آن محال به نظر می‌رسد. پس این قصه سر دراز دارد و چه‌بسا پس از اتمام درگیری در غزه جنگ در لبنان ادامه یابد.

دولت نتانیاهو برای درگیری با ایران مشکل داخلی ندارد. دست‌کم بخشی از شخصیت‌های سیاسیِ بیرون از دولت حتی به نتانیاهو تاختند که چرا به تأسیسات نفتی ایران حمله نکرده است. این حرف‌ها به نظر مصرف داخلی داشت تا چندان هم قافیه را به نتانیاهو که بر محبوبیت خود می‌افزاید نبازند. اما همین مواضع دماسنجی است برای تشخیص آمادگی جامعۀ اسرائیل برای جنگ مستقیم با ایران.

نتانیاهو سطح تنش با ایران را تا لبۀ جنگ رساند و نگه داشت تا ادامۀ تصمیم‌گیری را به نتیجۀ انتخابات آمریکا واگذار کند. اگر هریس در کاخ سفید بماند، بعید نیست نرم‌نرم دریچه‌هایی برای مذاکره میان ایران و آمریکا گشوده شود و فشارهای اقتصادی بر ایران کاهش یابد و تنفسی حاصل شود. اما اگر ترامپ به کاخ سفید برگردد نیازی به حدس و گمان نیست که برخورد او با مسائل خاورمیانه چگونه است: فشار بر جمهوری اسلامی، پروبال دادن به عربستان و سخاوت فراوان برای اسرائیل. پس اگر هریس پیروز انتخابات باشد، سطح تنش با جمهوری اسلامی حتی بالاتر می‌رود و چه‎بسا اسرائیل می‌کوشد پای آمریکا را به درگیری با ایران باز کند. اروپایی‌ها هم که گویا به دلیل جنگ اوکراین دل خوشی از ایران ندارند. پس سطح تنش بالا می‌ماند تا تحولی سیاسی پدید نیاید و جمهوری اسلامی از زیر فشار خارج نشود.

اما اگر ترامپ پیروز شود، خیال اسرائیل از رویکرد واشنگتن به تهران مطمئن‌تر است و نیاز کمتری دارد به اینکه خود در آتش بدمد. از طرفی ترامپ رویکردهای انزواطلبانه‌ای هم دارد و نمی‌خواهد مستقیم درگیر جنگ شود. به این ترتیب توافقی میان اسرائیل و ترامپ شکل می‌گیرد مبنی بر اینکه پیچ تحریم‌ها و فشارها بر ایران را تا می‌تواند بالا ببرد. اسرائیل هم در مقابل، زنجیرۀ آخر آتش، یعنی درگیری مستقیم با ایران را کنار می‌گذارد و اجازه می‌دهد خود آمریکا بر ایران فشار آورد.

پس جواب من به پرسش امروز این است: افزایش تنش در صورت پیروزی هریس و تثبیت یا کاهش سطح تنش در صورت پیروزی ترامپ. در نهایت، هر دو چشم‌انداز برای وضعیت داخلی ایران روشن نیست. کلاف سردرگم اقتصاد ایران را بدون حل مسائل خارجی نمی‌توان باز کرد. وقتی حتی چین و روسیه حاضر نیستند حملۀ اسرائیل به ایران را صراحتاً محکوم کنند، وزن‌کشی دیپلماتیک هم روشن است. مذاکره با دولت ترامپ به خاطر رویکرد خود ترامپ محال به نظر می‌رسد و مذاکره با دولت هریس هم با مداخلات اسرائیل نامحتمل به نظر می‌رسد. دو گزینۀ موجود یکی افزایش جنگ گرم و دیگری افزایش جنگ سرد است. هر دو برای اقتصاد مبتلا درد مضاعف است.

مهدی تدینی

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی
مقدمه کتاب «بلای بی‌تاریخی و جهان بی‌آینده»

تاریخ بشر را به اعتباری می‌توان به دو بخش جدید و پیش از تجدد تقسیم کرد. مدت تاریخ تجدد در قیاس با تاریخ قدیم کوتاه است و به این جهت شاید این تقسیم نامناسب بنماید و کسانی درست ندانند که گذشته درازمدت تمدن‌های بزرگ را یک بخش، و پانصد سال تاریخ جدید را بخش دیگر بدانند و چه بسا این گمان به وجود آید که با این تقسیم، تاریخ جدید بر سراسر گذشته ترجیح یافته و برتر از تاریخ ایران و مصر و چین و هند انگاشته شده است. ملاک این تقسیم، عظمت و شایستگی و دانایی و توانایی نیست. اقوام چینی و هندی و ایرانی با همه اختلاف‌هایی که با هم داشتند، شباهت‌ها و قرابت‌های بسیار نیز داشته‌اند. اما تاریخ تجدد، تاریخی به کلی متفاوت از تاریخ‌های قدیم است. این تاریخ، زمان به قدرت رسیدن انسان و سعی در ساختن جهان و سپس خلع او از قدرت و محو شدنش در فضای سلطنت تکنیک است. این تنها تاریخی است که آدمی در آن با دعوی دایرمداری کار جهان و سودای قدرت خدایی، راهی تازه گشوده و در طی پانصد سال، جهانی ساخته است که اکنون دیگر به حکم و فرمانش وقعی نمی‌گذارد. درست بگوییم، جهانی که در طی پانصد سال اخیر ساخته شده است، دیگر به خواست و صلاح زندگی آدمی کاری ندارد و بی‌اعتنا به آن سر خویش گرفته و به راهی می‌رود که هیچ‌کس از مقصدش خبر ندارد.

حادثه مهم قرن اخیر، پدید آمدن وضعی خاص در حاشیه جهان جدید است که «جهان توسعه‌نیافته» نام دارد. تعبیر جهان توسعه‌نیافته چندان مناسب نیست. زیرا، وضع توسعه نیافتگی، نظمی را که یک جهان باید داشته باشد، ندارد. این وضع، از یک جهت به جهان جدید و از لحاظ دیگر با جهان قدیم شباهت‌ها دارد. اما، تفاوتش با این هر دو، تفاوتی اساسی است. وضع توسعه‌نیافتگی وضع بی‌تاریخی است. گویی، وقتی جهان قدیم از مرکب تاریخ خود پایین آمد تا در قطار تاریخ جدید جایی پیدا کند، قطار به راه افتاده و مسافر از رسیدن و سوار شدن به قطار بازمانده است. پیاده شدن از تاریخ قدیم و پیدا نکردن جایی در تاریخ جدید، درد بی تاریخی است. تعبیر «بی‌تاریخی» هنوز چنان که باید روشن نشده است. برای درک این وضع در نظر آوریم که زندگی مناسب و شایسته با همبستگی و همنوایی و فهم و درک مشترک مردمان محقق می‌شود. مردمان، اشخاص و افراد پراکنده نیستند، بلکه در جهانی همبسته با هم زندگی می‌کنند و فهم مشترکی دارند که زندگی‌شان را راه می‌برد. وضعی که در آن، این همبستگی و فهم و درک مشترک وجود نداشته باشد، وضع بی‌تاریخی است. توسعه‌نیافتگی وضع بی‌عالم‌بودن و بی‌تاریخ‌بودن است. در وضع بی‌تاریخی، فهم دچار پریشانی می‌شود. این فهم پریشان نه راه می‌شناسد و نه کارسازی می‌کند. اما چون با آشوب و پریشانی و سرگردانی خو کرده است، ممکن است میل به قهر و ناآرامی و ویرانگری و نابودسازی داشته باشد. اکنون بی‌تاریخی بسیاری از اقوام قدیم و پریشانی فهم و درک آن‌ها با پایان تاریخ جدید و خسوف خرد آن مقارن شده است. به این جهت، درس‌آموزی از تجدد دشوار شده و تقلید، دستور عمل شده است. نسبت وضع توسعه‌نیافتگی با گذشته تاریخی نیز نسبتی کم‌وبیش تقلیدی است و اگر اعتقادات قدیم با فهم و درک سطحی فرارسیده از جهان جدید تفسیر شود، چه بسا که حاصلش اوهام و خیالات خطرناکی باشد که جهان مستعد جنگ و آشوب کنونی را به پرتگاهش نزدیک‌تر سازد. برای پرهیز از چنین آشوب و خطری خروج از توسعه‌نیافتگی ضرورت دارد.

دفتری که در دست دارید گزارش وضع جهانی است که در پایان تاریخ خود قرار دارد. بخشی از این جهان، آغاز و دوران تحول و پایان تاریخ خود را آزموده است. اما بخش دیگر، از زمان و دوران تحول چندان خبری ندارد و دوران پایانی، یعنی دوران سلطنت تکنیک را تمام تاریخ جدید و کمال آن می‌انگارد و به قهر آن تسلیم شده است، هر چند که از این تسلیم نیز خبر ندارد. در این وضع باید تامل کرد.

رضا داوری اردکانی
بهمن ۱۴۰۱
image_2024-10-29_23-19-02.png
116.6 KB
برای بسیاری از ما که در پاسخ به این سوال درمانده‌ایم که چرا وضع‌مان اینگونه است، شاید مقدمه «رضا داوری اردکانی» بر کتابش «بلای بی‌تاریخی و جهان بی‌آینده» اندکی راه‌گشا باشد. مقدمه کتاب کوتاه و بسیار فشرده است. با این حال در همین دو صفحه، او سعی می‌کند بسیار روشن، وضعیتی که در آن قرار گرفتار آمده‌ایم را شرح دهد.
در ادامه مقدمه کتاب را می‌آورم.
شروین وکیلی در یک جلسه حدودا سه‌ساعته، با یک نگاه تاریخی-تکاملی سعی می‌کند یک چارچوب برای تحلیل و درک بهتر وقایعی که این روزها در اطراف‌مان رخ می‌دهد، ارایه کند. از مهمترین دغدغه‌هایش ایران‌زمین، فرهنگ آن و مردمان این سرزمین است.

از آن دست مطالبی هست که به نظرم «حتما»، «موکدا»، «واجب است» و «باید» ببینید (دیگر بیشتر تاکید نکنم! 🙂).
جنگ آخرالزمان: سرنوشت ایران و ایران‌زمین (بخش نخست)
جنگ آخرالزمان: سرنوشت ایران و ایران‌زمین (بخش دوم)
جنگ آخرالزمان: سرنوشت ایران و ایران‌زمین (بخش سوم)
Forwarded from دغدغه ایران
ایران، اسرائیل و سؤالات سرنوشت‌ساز

محمد فاضلی

به نظرم تنش‌ها و حملات نظامی چند ماه گذشته ایران و اسرائیل به یکدیگر را می‌توان از زاویه گزاره‌های زیر دید و بر اساس آن‌ها نتیجه‌گیری کرد. مهم‌تر، دو سؤالی است که در انتهای این متن طرح می‌کنم.

یک. ایران و اسرائیل داشتن اراده و توانایی حمله به یکدگر و ضربه زدن را نشان داده‌اند. هر دو طرف می‌دانند که توانایی ضربه زدن دارند، و هم ضربه‌پذیر هستند.

دو. ایران به دنبال بازدارندگی است، و با ترکیبی از قدرت نظامی و دیپلماسی فعال (از جمله سفرهای متعدد عباس عراقچی) به دنبال ایجاد بازدارندگی بوده است.

سه. ایران، علی‌رغم آن‌که با حمله محدود اسرائیل مواجه شده اما چند دست‌آورد مهم و ارزشمند داشته است:

۱. خاک اسرائیل را هدف قرار داده بدون آن‌که با حمله متقابل و مستقیم آمریکا، مهم‌ترین حامی اسرائیل، مواجه شود. دور نگه داشتن آمریکا از درگیری مستقیم، دست‌آورد مهمی است.

۲.با دیپلماسی فعال، یکی از بزرگ‌ترین حمایت‌های دیپلماتیک بین‌المللی از ایران (در قالب محکوم کردن حمله اسرائیل توسط کشورهای مختلف) را رقم زده است.

۳. انسجام اجتماعی کشور تقویت شده است. ترکیب قدرت نظامی و راهبرد دیپلماتیک در مسیر دور نگه داشتن ایران از جنگ ویرانگر، سطح اعتماد به عقلانیت را افزایش داده است.

چهار. ایران گزینه پاسخ نظامی را از مجموعه ابزارهای خود حذف نکرده و تهدید به کاربرد آن را حفظ کرده است. اراده داشتن برای استفاده از آن‌را هم قبلاً نشان داده است. قدرت نظامی‌ای که بدون استفاده از آن، مانع و بازدارندگی ایجاد کند، کارآمدتر است.

پنج. ایران، با ترکیب قدرت نظامی و دیپلماسی، امنیت خط قرمزهای خود (تأسیسات هسته‌ای، زیرساخت‌های نفت و انرژی و اقتصادی، و جان مقامات و شهروندان غیرنظامی) را حفظ کرده است. این در خاورمیانه بی‌‌ثبات دست‌آورد بزرگی است.

شش. هیچ گزینه‌ای روی میز نیست که با گذشت زمان، استفاده از آن ناممکن باشد. همه گزینه‌ها از جمله کاربرد توان موشکی برای حمله، در آینده و در صورت تشدید تنش یا اقدام اسرائیل فراتر از آن‌چه تاکنون انجام داده، در دسترس هستند.

هفت. ایران، اهمیت داشتن قدرت نظامی را در فضای اجتماعی و سیاسی داخلی، نشان داده و تثبیت کرده است.

🔴جمع‌بندی
صرف‌نظر از مسیر طی‌شده در سیاست ایران در چهار دهه گذشته، و وضعیت خاورمیانه در هشت دهه گذشته؛ ایران در یک سال گذشته (بعد از ۷ اکتبر) با منطقی ژئوپلتیک، بر اساس منفعتِ ملیِ دور نگه داشتن کشور از جنگی ویرانگر عمل کرده است.

ترکیب
۱. «دور ماندن از جنگ ویرانگر»

۲. «نشان دادن اراده به کاربست قدرت نظامی در صورت ضرورت»

۳. «استفاده مؤثر از دیپلماسی»

۴. «نشان دادن چهره بازیگری معقول و دلمشغول امنیت خود»

دست‌آورد مهمی است.

رهبران سیاسی، نظامیان و دیپلمات‌های ایرانی در این مسیر، موفق عمل کرده‌اند. هیچ ضرورتی برای تضعیف این دست‌آوردها از طریق تشدید تنش وجود ندارد. بهتر است به این بیندیشیم که چگونه می‌توان این وضعیت جدید را به سکویی برای تأمین #امنیت‌وتوسعه تبدیل کرد. چگونه می‌توان این وضعیت را به راهبرد، سیاست و اقدام مؤثر بر بهبود زندگی ایرانیان تبدیل کرد؟

همه چیز در نهایت باید دست‌آوردهای کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت برای بهبود زندگی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایرانیان داشته باشد. رهبران، نظامیان و دیپلمات‌ها چگونه می‌توانند با اولویت دادن به مردم، مطابق با مصالح و منافع ملی، این وضعیت تنش‌آلود را به ثبات توسعه‌زا و حل مسأله تبدیل کنند؟

🔴و دست آخر، دو سؤال مهم:

یک. پیام حکومت ایران، رو به مردمش، درباره این وضعیت، مسیر تاریخی طی‌شده تا این وضعیت، و از این وضعیت رو به آینده، چیست؟

دو. پیام ایران درباره خودش، رو به جهان، درباره مسیر تاریخی طی‌شده تا این وضعیت، و از این وضعیت رو به آینده، چیست؟

سرنوشت ایران را نه تعجیل در کاربست قدرت نظامی، یا حتی دیپلماسی، بلکه نوع و کیفیت پاسخ این دو سؤال می‌سازد.

@fazeli_mohammad
🔺جنگ روایت و واقعیت پنهان!

هنوز حملات اسرائیل به ایران تمام نشده بود که جنگ روایت‌ها آغاز شد. این روایت‌پردازی‌ها نیز لزوما بازتاب واقعیت میدانی نیست و هدف از آن خلق تصویری متفاوت است که در چنین مواقع حساسی نقش یک سلاح راهبردی را بازی می‌کند.

روایت ایران و اسرائیل در نقطه مقابل هم و کاملا متناقض است و تنها دو نقطه اشتراک دارد و آن هم این که حمله محدود بوده و اهداف نیز نظامی بوده‌اند.

اما اسرائیل حمله به 20 هدف نظامی را "موفقیت‌آمیز" خوانده و گفت که با 100 جنگنده و چندین پهپاد آن را انجام داده است. ایران نیز مقابله پدافند هوایی با حملات را «موفقیت‌آمیز» می‌داند و از «خسارت محدود» می‌گوید.

اسرائیل می‌گوید که سیستم‌های پدافندی، مخازن موشک و پهپاد، مراکز تولید موشک‌های بالستیک دور برد را هدف قرار داده و ایران تاکید می‌کند که حملات شکست خورده و آسیب خاصی وارد نشده است.

اما واقعیت چیست؟
واقعیت این که در جنگ‌ها و تنش‌های نظامی، معمولا وقتی اهداف نظامی - و نه تاسیسات زیربنایی مدنی- مورد حمله قرار می‌گیرد، نمی‌توان به دیتای دقیق و شفافی دست یافت؛ اما از شواهد و قراین و لابلای مواضع رسمی و گزارش‌ها می‌توان به رگه‌هایی از واقعیت و نه کل آن رسید.

ابهامات درباره خود حمله زیاد است؛ این که چگونه انجام شده است؟ صرفا از طریق جنگنده بوده یا پهپادها و کوادکوپترها هم نقش داشتند؟ اگر واقعا کوادکوپتری در مشارکت داشته باشد، احتمالا از داخل بلند شده است. اما از کجا و چطور؟

در مورد مسیر عبور جنگنده‌ها هم ستاد کل نیروهای مسلح اعلام کرد که از حریم هوایی عراق به فاصله صد کیلومتری مرز ایران رسیده و اقدام به شلیک کرده‌اند. اما چون عراق همسایه اسرائیل نیست احتمالا از سوریه یا اردن وارد فضای عراق شده‌اند و احتمال اولی بیشتر است.

در آن سو نیز نمی‌توان روایت اسرائیل را وحی منزل پنداشت. آیا واقعا 100 جنگنده و به روایتی دیگر 140 جنگنده در حمله مشارکت داشتند؟ یا این عدد بزرگ هم بخشی از همان روایت‌پردازی برای خلق تصویری است که اسرائیل قبل از حمله، انتظارات را درباره آن بالا برد؛ اما مخدوش شد و محدود بودن حمله (صرف نظر از نتایج آن) تناسبی با آن تصویر برساخته از تهدیدها و عملیات روانی گسترده نداشت.

اگر بنا به برخی منابع، آسیبی «کاری» به سیستم پدافندی و مراکز موشکی و پهپادی ایران وارد شده باشد، دلیلی ندارد که اسرائیل به 20 هدف بسنده کند و بی‌محابا ادامه ندهد و سراغ تاسیسات هسته‌ای و غیره نیز نرود. دلیلی هم ندارد که قبل از حمله اطلاع‌رسانی کند و اهداف را هم به نوعی لو دهد.
حملات «موفق» برای خلع قدرت تهاجمی و دفاعی دشمن که لزوما نباید قبلش اطلاع‌رسانی شود و همین خود پیشرانی برای ادامه کار تا آخر است.

البته مانع بازدارنده در برابر جنگ اسرائیل نه پدافند ایران بلکه قدرت تهاجمی موشکی است و وجود شهرهای زیرزمینی هم امکان وارد آوردن آسیب «کاری» به آن را به حداقل ممکن رسانده است.

نکته دیگر این که اسرائیل با شروع حمله بر خلاف تعامل با عملیات موشکی دوم ایران هیچ اقدامی برای اعلام آماده‌باش کامل در جبهه داخلی خود در برابر واکنش احتمالی انجام نداد. چرا؟ در حالی که پدافند غیر‌عامل اسرائیل کوچک‌ترین احتمال را هم در نظر می‌گیرد و تدابیری را اعلام می‌کند.

آیا اسرائیل ظاهرا «مطمئن» بوده است که ایران دستکم سریع واکنش نشان نمی‌دهد؟ اما این اطمینان خاطر از کجا آمده است؟ از این که حمله محدود و ضعیف است و نیازی به پاسخ ندارد؟
یا این که گمان برده است که با حمله، قدرت واکنش از ایران سلب می‌شود؟ اما آیا با زدن 20 هدف تمام توان موشکی و پهپادی ایران از کار می‌افتد؟

روایت غیر رسمی اسرائیل هم متضمن ورود جنگنده‌ها به آسمان ایران نیست و اساسا با حملات موشکی از دور هم آسیبی به شهرهای موشکی ایران در اعماق زمین وارد نمی‌آید. حمله به این اهداف نیازمند حضور بمب‌افکن‌های حامل بمب‌های سنگرشکن در آسمان است.

در کل فارغ از خسارت و تلفات و این که دیشب دقیقا چه اتفاقی افتاد، تصویر حمله در تعارض با تصویر برآمده از تهدیدهای اسرائیل بود و مطلوب اسرائیل را نساخت؛ کما این که نارضایتی اپوزیسیون و برخی محافل راستگرای اسرائیلی را به دنبال داشت. جدا از اعتراضات به محدود شدن حمله به اهداف نظامی، نبود تصاویری زنده از لحظه اصابت موشک‌ها به اهداف، روایت‌پردازی اسرائیل را لاغر کرد.

اما در مقابل به دلیل مساحت کوچک اسرائیل، حملات موشک‌های ایران فارغ از نتایج آن، قدرت مانور بیشتری برای پوشش کل این مساحت داشت و صحنه اصابت عده‌ای موشک به تصویرسازی تهران کمک کرد.

از این رو بعید نیست که اسرائیل با اقدامات غیر مستقیم در پی بهبود تصویر حمله برآید که برای نتانیاهو از اهمیت خاصی برخوردار است.
اما در نهایت آن تصویری مهم است که بر ادراک خصم اثر بگذارد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔲⭕️ایرانی ها کاتارسیس می خواهند؟!
مجتبی لشکربلوکی

دکتر داریوش شایگان، فیلسوف و ایران‌پژوه معاصر در کتاب افسون زدگی خود دست روی نکته جالبی می گذارد: شاید کمتر قومی به اندازه ایرانی خود را به باد انتقاد بگیرد ولی ما هیچگاه نمی کوشیم درد خود را دریابیم. انتقاد ما بیشتر جنبه بیزاری و فحاشی دارد تا جنبه تحلیلی. می دانیم یک جای کار لنگ است اما نمی دانیم کجا؟ می دانیم بسیاری از مسایل باید روشن شود اما نمی دانیم چگونه؟ بحث دقیق در باره عناصری که غالب بر تفکرِ یک ملت و خلقیاتِ اوست مستلزم اندکی حوصله و اندکی عشق است. حوصله نداریم چون می خواهیم یک شبه ره صد ساله برویم. اغلب مضطربیم و چنان رفتار می کنیم که انگار آخرالزمان است و بلایی بزرگ از آسمان بر سر ما نازل خواهد شد. شتاب زده ایم زیرا که مضطربیم. اضطراب موقعی بوجود می آید که انسان از [ریشه و دلیل اصلی] دردِ خود آگاه نباشد. حصول این آگاهی و مطرح کردن آن از جمله لوازم بهداشت روانی یک ملت است. انتقاد مانند نیشتر جراح است که آلودگی چرکین را بیرون می ریزد.
ارسطو معتقد بود که نمایش آثار تراژدی یونان سبب می شد که همه نیروهای آزار دهنده ای که در درون انسان انباشته شده رها شده و سپس آرامش حاصل شود. این رهایی را ارسطو درون پالایی یا کاتارسیس می نامد. به گمانم موقع آن رسیده که ما نیز درون پالایی خود را آغاز کنیم. (به نقل از کانال سخنرانی ها)

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
مفهوم کاتارسیس بعد از مطرح شدن توسط ارسطو بعدها بارها و بارها با معانی کمابیش مشابه و گاهی متضاد به کار گرفته شد. این روزها برخی در روانشناسی کاتارسیس را به معنای تخلیه روانی یا رهایی هیجانی در نظر می گیرند(لینک). فردی را در نظر بگیرید که تجربه استرس در یک موقعیت شغلی، یا خیانت در زندگی زناشویی یا ورشکستگی اقتصادی را تجربه کرده باشد که ممکن است باعث احساس ناامیدی، خشم، تنش و ترس شود. در یک نقطه خاص، آن‌قدر این احساسات و آشفتگی روانی می تواند طاقت‌فرسا ‌شود. و فرد به مرز انفجار برسد، مگر اینکه راهی برای رهایی از این احساس فروخورده پیدا کنند. اینجاست که کارتاسیس یعنی رهایی هیجانی یا تخلیه روانی و تکنیک های روانشناختی مرتبط با کارتاسیس مطرح می شود. تا این جا کاتارسیس در بعد فردی، اما کاتارسیس برای یک ملت هم معنا دارد؟

حالا اگر تشخیص داریوش شایگان را بپذیریم که بهداشت روانی جمعی ما ایرانیان به خاطر ناکامی های بلندتاریخی و احساس عقب ماندگی و توسعه نیافتگی، به خطر افتاده است و با مساله ای دست کم با این سه ویژگی روبرو هستیم:
1) مدام خود را به باد انتقاد می گیریم تا مرز خودویرانگری.
2) این انتقاد ما بیشتر از آنکه تحلیلی و ریشه یابانه باشد، همراه با بیزاری و فحاشی است.
3) انتقادها همراه با سردرگمی است چون می دانیم یک جای کار لنگ است اما نمی دانیم کجا؟ می دانیم بسیاری از مسایل باید تغییر کند اما نمی دانیم چگونه؟

حال چه باید کرد؟
۱) رویکرد پرسشگری خود را تغییر دهیم: به عنوان مثال به این سوالات دقت کنید: چرا ما این قدر بدبختیم؟ ما چقدر عقب مانده ایم؟ در کدام حوزه ها ما پیشرفت کرده ایم و در کدام ها نیازمند بهبود هستیم؟ در کدام حوزه هم تراز جهانی رشد کرده ایم و به چه دلایلی در برخی حوزه ها نتوانستیم مانند متوسط جهان پیشرفت کنیم؟ برخی از این سوالات با رویکرد خودویرانگری است و جنبه مخدر دارد و برخی سوالات همراه با لایه ای از امیدواری مطرح می شود و رویکرد خودپالایی دارد.

۲) رویکرد پاسخ یابی خود را تغییر دهیم: گاهی پرسش هایی که مطرح می کنیم خوب است اما رویکرد پاسخ دهی ما غلط است. یکی از دوستان به شوخی می گفت روح داریوش کبیر در ما ته نشین شده است و ما کلا هر کاری را که می خواهیم انجام دهیم باید بزرگ و اساسی باشد. پاسخ های کلان، آرمانی و دور از دسترس باعث می شود که نتوانیم از پنجره های کوچک و روزنه های محدودی که پیش روی ماست استفاده کنیم و به راه حل های کوچک، مقطعی و محلی بی توجهی کنیم. بدیهی است که همه ما می خواهیم کارهای بزرگ، اساسی، زیرساختی و دگرگون ساز انجام دهیم اما تاریخ می گوید که ممکن است انقلاب ها در طول یک روز رخ دهد اما انباشتی از اقدامات کوچک مقطعی محلی رخ داده است و آنگاه خود را در یک انقلاب ناگهانی نشان داده است.

خلاصه کنم، می شود هم سوالات را به گونه ای پرسید که نتیجه ای جز نفرت و بیزاری از خود و ناامیدی ایجاد نکند و هم پاسخ ها را به گونه ای بیابیم که نتیجه ای جزء آرمان گرایی کور و بی عملی تولید نکند. ملتی به بهره مندی و توسعه می رسد که سوالات امیدوارانه بپرسد و پاسخ های خردمندانه بیاید. خلاصه آنکه به تعبیر شایگان؛ اندکی حوصله! اندکی عشق!

https://t.center/Dr_Lashkarbolouki
اندر احوالات توسعه، با چاشنی اقتصاد، سیاست و فرهنگ
تحلیل اهداف عملیات نظامی اسرائیل علیه ایران و راهکار مقابله با آن نویسنده: علی نصری همه شواهد حاکی از آن است که اسرائیل در حال برنامه‌ریزی برای یک عملیات قریب‌الوقوع و سنگین نظامی علیه ایران است. هدف غایی این عملیات، همان‌طور که نتانیاهو با نمایش "نقشه…
جناب نصری به جان کلام، در آینده پیش رو اشاره کرده.

امید است:

حاکمیت واقع‌گرایانه به اولویت داخلی (جلوگیری از دو قطبی شدن جامعه که زمینه‌ساز آشوب است) توجه کند، و تحت تاثیر پیشنهادات خالص‌گرایان «تصعیدی» در منطقه قرار نگیرد. ایران در راهبرد دفاعی می‌تواند از پیچ کنونی سرفراز بیرون بیاید و در مقابل در راهبردهای تهاجمی به احتمال زیاد مثل تجربیات ناکام قرون گذشته، ضرر خواهد کرد.

دوم این که نیروهای اصلاح‌جو و میانه در جامعه مدنی به خنثی کردن طرح دوقطبی‌سازی دشمن (نتانیاهو و شرکا) تمرکز کنند، و دنبال «دیدی گفتم‌ها» و متلک گفتن به حاکمیت نیفتند. دفاع از ایران زمینه مشترک میان حاکمیت، جامعه مدنی و شهروندان است.

حمیدرضا جلائی‌پور

@hamidrezajalaeipour
تحلیل اهداف عملیات نظامی اسرائیل علیه ایران و راهکار مقابله با آن

نویسنده: علی نصری

همه شواهد حاکی از آن است که اسرائیل در حال برنامه‌ریزی برای یک عملیات قریب‌الوقوع و سنگین نظامی علیه ایران است.

هدف غایی این عملیات، همان‌طور که نتانیاهو با نمایش "نقشه نفرین" و "نقشه برکت" - و ساعاتی بعد از آن، هدایت عملیات ترور سید حسن نصرالله از مقر سازمان ملل - به صورت نمادین به تصویر کشید، ایجاد یک «نظم جدید» از طریق «تغییر رژیم» و خنثی‌سازی کامل ایران و محور مقاومت در منطقه است.

اما دستیابی به این هدف صرفاً از طریق یک عملیات نظامی، هرچند که گسترده باشد، ممکن نیست و آغاز یک جنگ تمام‌عیار علیه ایران نیز عواقب بسیار وخیمی برای منطقه و جهان به دنبال خواهد داشت،‌‌ و از این رو، از حمایت متحدان غربی و منطقه‌ای اسرائیل، به‌ویژه آمریکا، برخوردار نخواهد بود.

بنابراین می‌توان پیش‌بینی کرد که اسرائیل این طرح را از طریق روش‌های متفاوت و فراتر از یک عملیات نظامی یا وارد کردن ایران به یک جنگ تمام‌عیار پیگیری خواهد کرد.

رژیم صهیونیستی احتمالاً در مرحله نخست، با اجرای یک عملیات سنگین هوایی و موشکی، پایگاه‌های نظامی، برخی ساختمان‌های دولتی و برخی زیرساخت‌های اقتصادی و انرژی کشور را هدف قرار خواهد داد. این عملیات احتمالاً شامل پالایشگاه‌های نفتی نخواهد بود تا از تحریک ایران به یک واکنش شدید و بروز بحران قیمت نفت جلوگیری شود، و به این ترتیب پروژه «تغییر رژیم» را آغاز خواهد کرد.

تلاش خواهد شد تا این عملیات تلفات غیرنظامیان نداشته باشد یا میزان آن حداقل باشد تا بتوانند بلافاصله وارد مرحله بعدی برنامه خود شوند.

عملیات نظامی اسرائیل در خاک ایران دو واکنش فوری در جامعه ایران به دنبال خواهد داشت: بخشی از جامعه به دلیل حس ملی‌گرایی، پایبندی به انقلاب یا غریزه بقا در مقابل تجاوز خارجی متحد خواهد شد، و بخش دیگری از جامعه که به شدت از وضعیت کنونی ناراضی است، تخت تاثیر و هدایت رسانه‌های فارسی‌زبان، این حمله را فرصتی برای «براندازی» حکومت با پشتیبانی خارجی تلقی خواهد کرد.

این دوقطبی ناگهانی که در جامعه پدید می‌آید، زمینه‌ای را برای اسرائیل، آمریکا و احتمالا برخی کشورهای اروپایی و منطقه فراهم خواهد کرد تا ایران را به دوره‌ای تازه از ناآرامی، بی‌ثباتی و درگیری‌های داخلی بکشند.

آن‌ها نیز با بهره‌گیری از تمامی ابزارهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود - از جمله تحریم‌های اقتصادی، انزوای سیاسی، جنگ رسانه‌ای، توزیع سلاح، حمایت از گروه‌های شبه‌نظامی، دامن زدن به تنش‌های قومی و غیره - تلاش خواهند کرد تا در یک پروسه زمانی تدریجی، به هدف نهایی خود دست یابند.

البته، حتی اگر این طرح منجر به سقوط کامل نظام سیاسی کشور نشود، اسرائیل با ایرانی بسیار تضعیف‌شده مواجه خواهد بود که تمام منابعش صرف درگیری‌های داخلی می‌شود و دیگر قادر به نفوذ و تأثیرگذاری در منطقه نخواهد بود.

اقدامات ضروری ایران؛

با توجه به اینکه در شرایط کنونی، ظرفیت‌های دیپلماتیک، بازدارندگی نظامی و دیگر ابزارهای قدرت ایران برای کنترل تحولات و پیشگیری از حمله نظامی قریب‌الوقوع اسرائیل محدود است، اولویت فوری نظام جمهوری اسلامی باید جلوگیری از دوقطبی شدن جامعه و بی‌ثبات‌سازی کشور از طریق آشوب‌های داخلی باشد.

تجربه تاریخی ما، به ویژه در جنگ تحمیلی، نشان داده که در شرایط بحرانی، اگر انسجام ملی برقرار باشد، حتی ائتلاف قدرت‌های بزرگ نیز نمی‌تواند جامعه ایران را به فروپاشی بکشاند و تمامیت ارضی آن را تهدید کند.

اما امروز، ایجاد انسجام ملی بسیار پیچیده‌تر از زمان جنگ تحمیلی است و به یک رویکرد چندجانبه نیاز دارد. در آن دوران، «بسیج مردمی» عمدتاً به معنای حضور در سنگرهای نبرد و پشتبانی از آنها در پشت جبهه‌ها بود؛ اما اکنون این انسجام باید در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و رسانه‌ای نیز شکل گیرد تا مقاومتی جامع و همه‌جانبه در برابر تهدیدات شکل بگیرد.

و بدیهی است که در شرایط حساس کنونی، رفتارها و اظهارات نسنجیده یا مغرضانه جناحی در سطوح بالای مدیریت کشور که تنها به هدف تخریب چهره‌های محبوب و مورد اعتماد مردم صورت می‌گیرد و همچنین تکرار سیاست‌های «فرهنگی» ناکام و مخرب در سطح جامعه که تاکنون جز خسارت، تنش و بحران اجتماعی نتیجه‌ای نداشته‌اند، دامن زدن به آتشی‌ست که تیربار دشمن، در عملیات ترکیبی نظامی و روانی خود علیه موجودیت ما، می‌افروزند.

@AliNasriTelegram

@hamidrezajalaeipour
Forwarded from محمد مهاجری
🔹 چرا سخنگوی شورای نگهبان از پاسخگویی خوشش نمی‌آید؟

🔸دیروز آقای طحان نظیف سخنگوی محترم شورای‌نگهبان در پاسخ به سوالات متعدد که بعضا مفید هم بود، به یک پرسش روی خوش نشان نداد.

🔸او هنگامی که در برابر سوالی در مورد ردصلاحیت اولیه پزشکان برای انتخابات ریاست‌جمهوری قرار گرفت بجای شفافیت ، به زعم خود از پاسخ گریخت و گفت او ۵دوره برای مجلس تاییدصلاحیت شده و این بارهم برای ریاست جمهوری تایید شده، بنابراین سوال مطرح شده بی‌وجه است.

🔸واقعا هر پرسشی که دلخواه شورای‌نگهبان نباشد، نباید مطرح شود؟ تا به این شورا برنخورد؟

🔸 البته اشکال از قانون اساسی است که شورای‌نگهبان به هیچ مرجعی حتی خدا! پاسخگو نیست و اعضای محترم شورا همیشه با استفاده از چنین مصونیتی سکوت می‌کنند.
متاسفانه آقایان متوجه نیستند که تاریخ در باره عملکرد آنان بسیار بی‌رحمانه تر از عملکردشان داوری خواهد کرد.

🔸در مورد تاییدصلاحیت آقای پزشکیان در انتخابات اخیر، خود او چندبار تاکید کرده که اگر تدبیر رهبری نبود پای او به انتخابات باز نمی‌شد. شورای نگهبان نه جرات تکذیب این خبر را دارد نه شجاعت تاییدش را. واقعا چرا؟

🔸می‌دانم این انتقاد از شورای‌نگهبان هم مانند نمونه‌های پیشین و متعددی که افراد مختلف طرح کرده اند هیچ تاثیری نخواهد داشت و به قول قدیمی‌ها فقط گل لگد می‌کنیم!

🔸و در پایان یک سوال بدون انتظار پاسخ:
اینکه شورای نگهبان به مردم پاسخگو نیست بماند. هیچ قانونی هم موظفش نمی‌کند. اما آیا به اجبار قانونی مبنی بر اعلام دلایل ردصلاحیت‌ نامزدهای ریاست‌جمهوری به شخص خودشان بصورت مکتوب، مثلا در انتخابات همین امسال عمل کرده است؟!

@mohajerimohamad
دولت پزشکیان به کدام سمت می‌رود؟
در محاصره سایه‌ها

مسعود پزشکیان با مخالفان خود چه کند؟ این پرسشی است که هدا احمدی در مشورت با محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران، مطرح کرده و دنبال پاسخی روشن برای آن بوده است.
چکیده گزارش:

🔹عمر دولت مسعود پزشکیان به ۱۰۰ روز رسیده است و اگر از افرادی که به او رای داده‌اند سوال شود که چه تحولی در وضعیت شما رخ داده، احتمالاً پاسخ می‌دهند که هنوز هیچ تغییری در وضعیت کشور به وجود نیامده است.

🔹مردم حق دارند؛ مسعود پزشکیان از همان روز تحلیف با مسائلی مواجه شد که تا امروز هیچ رئیس‌جمهوری در ۱۰۰ روز اول کاری‌اش حتی به خواب هم ندیده است.

🔹اگر از سلسله حوادث ناگواری که از روز مراسم تحلیف به این طرف به وقوع پیوست بگذریم، چند اتفاق مهم دیگر نیز رخ داد که حائز اهمیت بود. یکی اینکه در میانه‌های سخنرانی رئیس‌جمهور در دانشگاه تهران، تعدادی از دانشجویان مخالف، شروع به اعتراض کردند که مسعود پزشکیان از آنها خواست نماینده خود را برای ایراد سخنرانی بفرستند.

🔹ساعتی بعد همه فهمیدیم جوانی که با حربه اعتراض پشت تریبون قرار گرفت، از نزدیکان سعید جلیلی بوده است.

🔹این صحنه خیلی برای جامعه ناآشنا نیست، از یک‌سو در طول سال‌های گذشته همواره شاهد صحنه‌های مشابه بوده‌ایم و جوانانی که به این شکل اعتراض کرده‌اند، بعدها از نردبان نظام اداری بالا رفته و به پست‌های مهم دست یافته‌اند.

🔹از سوی دیگر، در روزهای گذشته شاهد حضور پررنگ افراد نزدیک به سعید جلیلی در تلویزیون بوده‌ایم که سعی کرده‌اند روایت‌های خود را بر روایت‌های دیگر غالب کنند.

🔹به نظر می‌رسد کار مسعود پزشکیان و سعید جلیلی به این زودی‌ها تمام نمی‌شود.

🔹موضوع قابل تامل دیگر این بود که کامران غضنفری، نماینده جبهه پایداری در مجلس، گفت: «ظریف غیرقانونی معاون رئیس‌جمهور شده است، اگر پزشکیان در روزهای آینده او را خلع نکند، خودش را دادگاهی خواهیم کرد و به ۱۰ تا ۱۵ سال محکوم خواهد شد و از ریاست‌جمهوری هم عزل خواهد شد.»

🔹مسعود پزشکیان فعلاً در مدار مدارا با منتقدان و مخالفان خود قرار دارد، اما تجربه نشان می‌دهد که این روند، ادامه‌دار نیست.

🔹سعید جلیلی که شاخص‌ترین مخالف مسعود پزشکیان است، در طول مناظره‌ها بارها درباره دولت در سایه سخن گفت. مطابق آنچه در مناظره‌ها دیدیم، شمار زیادی از طرفداران سعید جلیلی در دولت ابراهیم رئیسی حضور داشتند و پست‌های مهم گرفتند.

🔹آنچه سیاستمداران میانه‌رو مطرح می‌کنند، صرفاً توصیه‌های اخلاقی است، اما ما با جریان‌هایی سروکار داریم که به اخلاق پایبندی ندارند.

🔹درست است که هیچ ملت و هیچ کشوری از طریق تندروی و رفتارهای خشن به جایی نرسیده، اما در ۴۵ سال گذشته، معمولاً جوانانی که رفتارهای افراطی داشته‌اند، از نردبان ترقی در نظام اداری بالا رفته‌اند.

🔹بخشی از این افراد با ظاهرسازی و پشت القاب و عناوین رسمی یا آرمان‌های قابل احترام به نظام اداری می‌پیوندند و بخشی دیگر تحت مناسبات «نوچه‌پروری» وارد نظام اداری می‌شوند.

🔹این افراد در ابتدا با ظاهرسازی و پشتیبانی از برنامه‌های رسمی و دم زدن مستمر از آرمان‌های حکومت، سیستم ادراکی کشور را در مورد توان و تخصص خود فریب می‌دهند، اما در مدت زمانی اندک مشخص می‌شود چه لطمات جبران‌ناپذیری به کشور وارد می‌کنند.

🔹بدترین آفت رقابت میان این گروه‌ها این بوده که نهاد دولت و نظام اداری به صورت دوره‌ای به تصرف آنها درآمده و جدا از مشکلاتی که این شیوه جابه‌جایی قدرت به دنبال داشته، فاصله‌گیری دولت از افراد شایسته و شایسته‌سالاری در کسب مناصب بوده است.

🔹به این ترتیب راه ورود افراد شایسته بسته شده و به جای آن نوچه‌های سیاسی در مناصب و جایگاه‌های مهم اقتصادی و مدیریتی جا گرفته‌اند.

🔹دولت سایه حاصل تفکرات گروه تندرویی به نام جبهه پایداری و در ادامه آن پروژه خالص‌سازانی است که این جریانات به وجود آورده‌اند.

🔹 آنها معتقدند در هر امری، حتی اگر مسندی نداشته باشند می‌توانند در سایه، امور را پیگیری کنند.

🔹مسعود پزشکیان سیاستمدار صبوری است، اما احتمالاً صبر او زیاد دوام نخواهد آورد.

منبع: تجارت فردا، شماره ۵۶۵

کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد👇
@den_ir
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی (مهدی تدینی)
«اروپا و جزایر سه‌گانه»


جنگ روسیه در اوکراین باعث شد ایران خنجر دیگری بخورد. اروپا ایران را در مورد جزایر سه‌گانه «اشغالگر» خوانده است. درست است که امارات با عصای موسای تجارت و اقتصاد و با بازی‌های بُردـ‌بُرد به خوبی یاد گرفته است کار خود را از پیش برد (کاری که البته هیچ مهارت شگرفی نیست، فقط لازم است ایدئولوژی چپ عقل سلیم را فلج نکرده باشد)، اما این فقره، یعنی این همراهی عجیب اروپا با امارات و غش کردن اروپایی‌ها در آغوش امارات بیشتر پیامد جنگ اوکراین و دوستی خاله‌خرسۀ روسیه با ایران است تا نتیجۀ مهارت عقل‌سلیمِ اماراتی. برویم عقب‌تر...

اوایل سال ۲۰۲۲ ــ زمستان ۱۴۰۰ ــ اولیانوف، نمایندۀ روسیه در مذاکرات هسته‌ای، مَرد پرحرفِ مذاکرات که همیشه دست‌به‌توئیت بود و بر اساس تعداد بطری‌ها روی میز مذاکرات هسته‌ای خبرهای خوش توئیت می‌کرد، در توئیتی نوشت «فقط پنج دقیقه تا توافق هسته‌ای با ایران مانده است». درست می‌گفت! فقط پنج دقیقه مانده بود، منتها این شعرِ او مصرع دومی هم داشت! نگفته بود که رئیسش، پوتین، قصد دارد در دقیقۀ چهارم به اوکراین حمله کند. لشکرهای روسیه وارد خاک اوکراین شدند و اولیانوف هم که دیگر کاری در ژنو نداشت دفترـ‌دستکش را جمع کرد و کلاً رفت که رفت!

ساعت مذاکرات در همان دقیقۀ چهارم برای همیشه به خواب رفت. در جنگ روسیه و غرب توافق هسته‌ای قطعاً به ضرر روسیه بود، زیرا روسیه می‌خواست از اهرم انرژی علیه غرب استفاده کند ــ همان تئوری پوچ و بی‌نتیجۀ «زمستان سخت» که روس‌دوستان در ایران نیز از «راشاتودی» یاد گرفته بودند و تأمل‌نشده تکرار می‌کرد... وینتر ایز کامینگ! وینتر ایز کامینگ! زمستان‌ها آمدند و رفتند و از انرژی اهرمی برای روسیه درنیامد، اما بازندۀ بازیِ روسیه با کارت انرژی که بود؟ ایران! در حالی که ایران می‌توانست دریچۀ امید اروپا باشد، روسیه جلوی مذاکرات را سد کرد و ایران را به بخشی از کابوس اوکراین بدل کرد.

این اقدام امروز اروپا را نیز باید یکی دیگر از ترکش‌های جنگ اوکراین بدانیم. اگر روسیه در جنگ با اوکراین واقعاً به کمک ایران نیاز دارد، یعنی از این پس نیز فقط برای ایران هزینه دارد! وقتی خود روسیه نمی‌تواند گلیم خود را در برابر غرب از آب بیرون کشد، چه گلی قرار است سر دیگران بزند؟ کَل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی! اروپایی که با مدل اقتصادیِ سوسیال دهه به دهه ضعیف‌تر، و به جیب مالیات‌دهندگانِ اقتصاد «نئولیبرالِ» آمریکا محتاج‌تر می‌شود، مجبور شده است برای اوکراین خرج کند. امارات وارد بازی بُردـ‌بُرد با اروپا می‌شود، در حالی که روسیه ایران را درون جنگی می‌کشد که برای اروپا فقط ضرر است. پس باید منتظر ضربه‌های دیگری از جانب اروپا باشیم. اما وقتی خود چین و روسیه که ــ به خیال ما ــ طرف ما هستند پای بیانیه‌ای را امضا می‌کنند که به نفع امارات است، از اروپا چه انتظاری می‌رود؟

دولت پزشکیان هم حتی قبل از تشکیل کابینه‌اش مشخص بود قرار نیست در این معادلات دیپلماتیک تغییری دهد. وزیر خارجه روز اول آب پاک را روی دست همه ریخت و گفت ما با آمریکا مشکل مبنایی داریم. پس مسئله فقط کاستن از هزینه‌های احتمالی است (اما مگر دولت‌های قبل چنین نکردند؟). این دنیا محل بده‌بستان است. طرفداران رابطۀ اقتصادی با چین در توجیه چین‌دوستی خود می‌گویند: چین دومین اقتصاد دنیاست! یعنی شگفت‌انگیزترین و البته عصبانی‌کننده‌ترین جواب ممکن را می‌دهند! استدلال کلان ما را خُرد می‌کنند و یک تکه از آن تحویل خود ما می‌دهند! اگر ارتباط با دومین اقتصاد بزرگ دنیا مفید است، پس تخریب رابطه با اقتصادهای اول، سوم، چهارم، پنجم، ششم، هفتم، هشتم و نهمِ دنیا مطلقاً ضرر است! اتفاقاً رابطۀ اقتصادی با همان اقتصاد دوم هم زمانی واقعاً مفید است و به بهره‌کشی یک‌طرفه منجر نمی‌شود که همزمان ایران با سایر قدرت‌ها هم روابط اقتصادی داشته باشد. با هیچ پاک‌کن، با هیچ سمباده و با هیچ اسیدی نمی‌توان این اصل را از دفتر واقعیات این جهان پاک کرد! با شعار صخره‌ها جابجا نمی‌شوند. با فریاد کوه‌ها نمی‌گریزند. پس با تبلیغات صداوسیما هم نمی‌توان هزینه‌های بی‌کران انزوای ایران را انکار کرد.

نفت و گاز ما زیر خاک می‌ماند، استعداد جوانان ما هدر می‌رود و نخبگان ناامید می‌شوند، سرمایه‌هایی که باید به شمال خلیج فارس سرازیر شود، به جنوب آن می‌رود، انواع سرمایه از ایران می‌گریزد، از صادرکنندۀ گاز به واردکنندۀ آن تبدیل می‌شویم، مردمی که شصت سال پیش سوار خودروی آمریکایی، آلمانی و ژاپنی بودند، پرایدسوار می‌شوند، امید به خرید مسکن یک‌قرنی می‌شود و کشوری که آینده‌دارترین قدرت غرب آسیا به نظر می‌رسید، در برابر امارات توان دیپلماتیک لازم را برای دفاع از خود ندارد. ادامۀ این راه نیز چیزی مگر سرمایه‌سوزی در بر ندارد! والسلام!


▪️«داستان جزایر سه‌گانه»

مهدی تدینی

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی
🔺چرا خبری از دیپلماسی نیست؟!

فعلا هیچ نشانه‌ای از دیپلماسی جدی حتی در حد تظاهر برای توقف جنگ کنونی -چه در لبنان و چه در غزه- وجود ندارد. دیگر خبری هم از دیپلماسی قبلی که به موازات جنگ غزه در طول یک سال اخیر در جریان بود، نیست و مذاکرات متوقف شده است.

سکوت عجیبی بر منطقه حکمفرماست. اسرائیل هم در روزهای اخیر در قبال ایران سکوت پرسش‌برانگیزی در پیش گرفته که مشخص نیست مربوط به اعیاد یهودی است یا خیر. تصمیم آمریکا برای ارسال نظام پدافندی تاد نیز پرسش‌ها را داغ‌تر کرده است. هنوز هدف از آن روشن نیست؛ این که نشانه‌ای از آماده شدن اسرائیل برای حمله به اهدافی در ایران است یا در چارچوب جنگ روانی و با هدف کمک به اسرائیل برای دفع حملات موشکی بالستیک (با قابلیت عبور از خارج جو) در آینده است؛ چه از جانب یمن چه طرف‌های دیگر.

در سطح منطقه نیز شاهد هیچ نوع تحرک دیپلماتیک جمعی یا فردی قابل توجه و ابتکاری از جانب دیگر کشورها نیستیم و به نوعی همه بازیگران و کشورها از مصر و ترکیه گرفته تا عربستان و عراق نظاره‌گر وضع کنونی و سمت و سوی جنگ و پاسخ احتمالی اسرائیل هستند.

البته فعلا برای شروع «دیپلماسی جدی جهت آتش‌بس» شاید زود باشد و این دیپلماسی هم اگر از طرف آمریکا یا با چراغ سبز آن به میانجیگران چه فرانسه چه قطر و غیره شروع نشود، راه به جایی نمی‌برد.

فارغ از شرایط انتخاباتی آمریکا و الزامات آن و این که اسرائیل اقدامی علیه ایران انجام دهد یا خیر، اما در حال حاضر در وهله اول نگاه همه اطراف به میدان جنگ در لبنان است و دیپلماسی هم به تبع آن شکل خواهد گرفت. اگر اسرائیل بتواند سد فراروی حمله زمینی را بشکند و «موفقیت‌های مهمی» در این حمله به دست بیاورد که به «دستاوردهای تاکتیکی» قبلی بیفزاید، فعلا «دیپلماسی جدی» شکل نخواهد گرفت.

اما اگر حزب‌الله بتواند در روزها و هفته‌های پیشرو حملاتی «موفق» و مستمر -مانند حمله پهپادی دیشب به پایگاه گولانی- انجام دهد و همچنان با حفظ سطح آتش موشکی خود عمق اسرائیل را درگیر ناامنی کند و به موازات آن نیز مانع پیشروی طرف اسرائیلی در جنگ زمینی شود، می‌توان انتظار داشت که این دیپلماسی به تدریج حتی قبل از انتخابات آمریکا شکل گیرد.

در این میان، باید تحولات داخلی جامعه اسرائیل را به عنوان متغیر تاثیرگذار و جدی با دقت پیگیری کرد. همچنان اجماع اسرائیلی در پشت جنگ لبنان است و همه امیدوار به تحقق اهداف هستند، اما این اجماع در روزهای اخیر با تشدید حملات حزب‌الله، در جا زدن حمله زمینی و آواره شدن تعدادی بیشتر از ساکنان مناطق شمال اسرائیل «ترک‌های جزئی» برداشته است که «تداوم این وضعیت» می‌تواند آن را بیشتر کند.

در جبهه غزه نیز جنگ همچنان مثل قبل در وضعیتی قفل شده ادامه دارد؛ با این حال، حمله اخیر و ادامه‌دار به جبالیا در شمال نوار غزه هم در طول یک سال گذشته «بی‌سابقه» است و انگار جنگ در آنجا تازه شروع شده است.

اسرائیل در پستوی تمرکز جهانی بر جنگ لبنان به دنبال پیاده کردن طرح ژنرال‌ها در شمال نوار غزه است. هدف این طرح هم تکه تکه کردن این منطقه و سپس جدا کردن آن از جنوب نوار غزه است که اگر موفق شود در جنوب هم پیاده شود.

جدا از عملیات‌های مستمر نیروهای حماس در شمال نوار غزه، اسرائیل با مشکل جمعیت انبوه حدود 500 تا 700 هزار نفر در شمال نوار غزه مواجه است که بدون کوچاندن آن‌ها و تخلیه منطقه از ساکنانش طرح پیشگفته باز شکست می‌خورد.

اما این جمعیت حاضر به ترک این منطقه نیست و بنا به گزارش‌های تصویری از آنجا، آن‌ها ترجیح می‌دهند که در همان منطقه مسکونی خود بمانند و اگر قرار بر مرگ است، همانجا بمیرند؛ به ویژه که هیچ منطقه امنی نه در جنوب نه در هیچ جای دیگری در نوار غزه وجود ندارد و هر جا بروند در معرض کشتار هستند.
کسانی هم که قبلا به جنوب نوار غزه رفته‌اند، با آواره شدن چند باره در آنجا و کشته شدن تعداد زیادی از ایشان پشیمان هستند.

به همین خاطر، طرح ژنرال‌ها در مواجهه با این معضل، پیشنهاد قطع کامل آب و غذا از ساکنان شمال نوار غزه برای مجبور ساختن آن‌ها به کوچ است و تاکید می‌کند که بدون آن هیچ امکانی برای جداسازی شمال و جنوب نوار غزه از هم و ملحق کردن شمال به اسرائیل وجود ندارد.

دیروز نیز آسوشیتدپرس نوشت که نتانیاهو در حال بررسی قطع کمک‌ها به شمال نوار غزه است. در همین حال، کمک‌ها به شدت کاهش یافته و حملات به منابع آب و مراکز حضور آوارگان در این منطقه شدت یافته است.

این وضعیت کنونی در جبهه غزه است که در امتداد وضع مشابه یک سال گذشته با تشدید آن در دو هفته اخیر در جبالیا است.

اکنون دو متغیر مهم، وضعیت پیش‌روی جنگ لبنان و سمت و سوی تنش نظامی ایران و اسرائیل است. اگر تحول خاصی در این تنش رخ ندهد، می‌توان پیش‌بینی کرد که جنگ لبنان به سمت فرسایشی می‌رود که تحقق اهداف اسرائیل را دشوار می‌سازد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
Telegram Center
Telegram Center
Канал