انجمن آنتیتئیستهای ایران
#کشیش:
پس تو به
#خدا اعتقادی نداری؟
#مرد_محتضر:
نه. و به یک دلیل ساده:
× امکان ندارد به چیزی اعتقاد بیاورم که نمیفھمم.
× بـین
#فھم و
#اعتقاد ھمیشه باید یک ارتباط مشخص وجود داشته باشد
• فھم شرط اولیهی ایمان است.× جاییکه ھیچ فھمی وجود ندارد ایمان میمیرد و کسانی که نمیفھمند اما میگویند که ایمان دارند سالوس و ریاکاراند
× من اعتقاد تو را به وجودی
خدایی که در سرودهایت آنرا ستایش میکنی به مبارزه میطلبم
• چون تو نه میتوانی وجودش را ثابت کنی
• و نه در توانایی توست که ذاتاش را تعریف کنی.
× یعنی اینکه تو خدا را نمیفھمی
× و از آنجایی که نمیفھمی قادر نیستی مرا با استدلالھایت متقاعد کنی
× به عبارت دیگر، هرچه که از حدود عقل انسان فراتر باشد، یا فریب است و یا خیالی بیاساس.
× و از آنجایی که خدای تو یکی از ایندو باید باشد، باید دیوانه باشم که به این فریب اعتقاد داشته و احمق باشم که به این خیال بیاساس ایمان بیاورم.
× به من ثابت کن که ماده ساکن است
• من به تو یک خالق خواهم داد.
× نشان بده طبیعت نابسنده است
• با شادی تمام میگذارم تا برای او یک خدا تعیین کنی
× اما تا زمانی که این کار را نکردهای، ذرّهای از موضع خود پا پس نخواھم کشید.
× من تنھا با دلیل متقاعد میشوم و دلایل تنھا با حواس من فراھم میشوند.
× ورای محدودیتھای حواس من قدرتی برای اعتقاد آوردن به چیزی ندارم.
× من به وجود خورشید اعتقاد دارم چون میتوانم ببینمش
× فرض میکنم مرکزی است که تمامی مواد آتشین طبیعت درآن گرد آمدهاند، مرا افسون میسازد، اما ھیچ خردی با مسیرھای منظم آن گیج نمیشود
× خورشید یک پدیدهی فیزیکی است. شـاید از طرز کار الکتریسیته که درک آن برای ما مشخص نیست، پیچیدهتر نباشد.
× لازم است بیشتر بگویم؟
× تو میتوانی خدایت را بسازی و بالای چنین پدیدهای قرار بدھی
× اما آیا این فر، کار مرا به پیش میبرد؟
× آیا من نیازی دارم اینقدر تلاش کنم سازنده را بفھمم تا کاردستیاش را تعریف کنم؟
× در نتیجه، شما با این
#موجود_خیالی خود ھیچ کمکی به من نکردهاید.
× تو ذھن مرا مغشوش میکنی و نه روشن.
× و این نه سپاسگزاری، بلکه نفرت را در من برمیانگیزاند.
×
#خدایی که تو ساختهای، ماشینی است که در خدمت ھوسھای توست، و برای رفع نیازمندیھای آن به پا شده است
× اما تو باید ببینی که من، ھیچ انتخابی ندارم جز اینکه مدل شما را آنی بیرون بیندازم که با ھوسھای من کنار نمیآید.
× در این لحظه، روح ضعیف من نیازمند آرامش و فلسفه است.
× چرا اکنون سعی میکنی آنرا با سفسطه و فریبات هشدار بدھی تا وحشت آنرا فرابگیرد، آنرا پریشان سازی بیآنکه بھتر شود؟
× روح من با طبیعت خشنود میشود
× یعنی نتیجهی اندامھایی است که طبیعت به گونهی مناسب و مطابق با اھداف و نیازهایش در من بنیان نھاده است.
×اکنون از آنجایی که طبیعت ھمانقدر که به پاکدامنی نیازمند است به گناه ھم نیاز دارد، وقت مقتضی مرا به سوی گناه ھدایت میکند و وقتی به پاکدامنی نیاز دارد مرا با امیالی مناسب انباشته میکند تا بیدرنگ تسلیم شوم
× برای ناسازگاری انسانی ما، دنبـال دلیلی بیشتر از قوانینطبیعت نباش و قوانینطبیعت را فراتر از نیازھا و ارادهاش توضیح نده
#مارکی_دو_سادمکالمه
#کشیش و
#مرد_محتضرJoin Us ☞
@iranian_antitheists