انجمن آنتےتئیستهای ایران#هدایت در ملتقای خیام و کافکا (۲)
در طول بیش از سه ربع قرن اخیر هدایت نخستین پژوهنده ایرانی است که اهمیت خیام و جهت و جای شگفتانگیز او را برای معاصران خود مشخص میسازد، و با استعانت از اشعار و آثار خیام، چهرهای از او به دست میدهد که پیش از آن وجود نداشته است، و پس از آن، کمابیش، همین چهره از خیام در قلمرو ادبیات ایران تثبیت میشود. هدایت، در مقام محقق و نویسندهای نوآور و دیرپسند، توضیح میدهد که چرا رباعیات خیام بیش ازهر دیوان شعر و اثر ادبی از متون گذشتهٔ ما نظرش را گرفته است. به زعم او خیام اولین، و چه بسا یگانه، شاعری است که
این جسارت و جربزه را از خود نشان میدهد که آنچه را بسیار کسان احساس میکردند، و نمیخواستند یا نمیتوانستند، به صدای رسا بیان کند
او شعر خیام را نوعی ادعانامه انسان ایرانی و نماینده فرهنگوالایی میداند که با هرآنچه موهوم و وابسته به اسرار و غیر عقلانیت است در میافتد و، با آزاداندیشی ممتازی در امور دنیوی، سعادت
#اینجهانی و لذات زندگی را، به هیچ هول و هراسی، پذیرا میشود.
#هدایت برای فهمیدن مضامین رباعیات خیام و شرح و توضیح دقایق آنها توانایی شگرفی از خود نشان میدهد؛ چنانکه گویی هیچ حایلی میان او و مضامین ژرف نهفته در رباعیات، و خود شاعر، وجود ندارد. او نشان میدهد که معنویت خیام، چه در مضمون و چه در لحن، با بلاغت نویسندگان صوفی مشرب واخلاقی زمان او ـ وحتی بعد از او ـ وجه شبهی ندارد؛ زیرا او هر افسونی را که به قصد خفه کردن احساس و وجدان بشری ساخته و بافته شده است با لهیب آتش تیز شعر خود خاکستر میکند.
#هدایت از اولین کسانی است که خیام را با متفکران غربی، مانند
#شوپنهاور و
#گوته و
#ولتر و
#لوکرس، مقایسه میکند، و وجوه مشترک و ممتاز اندیشه او را با بینش
این متفکران نشان میدهد؛ گیرم
این مقایسه و واکاوی در همهجا عمق و غنای لازم را ندارد. او لحن خیام را که آمیخته به طعنه و تمسخر و دید
#لاابالیانه بینظیر است میستاید، و او را به جهت هجو ریاکاران و زهاد و ریشخند وعدههای دلخوشکنک آنها، شاعری طعنهزن و عاصی میداند.
با توجه به همین ملاحظات و مشخصات است که، از منظر هدایت، شعر خیام برگشتگاهی مهم و، در واقع، عظیمترین واقعه ادبی سرزمین بزرگ ایران محسوب میشود
هدایت در خیام شاعری را میبیند که هدفش فقط جلب خاطر خوانندگان به سوی
#حقیقت است؛ حقیقتی که با فریاد و غوغا اعلام میشود، به گونهای که گویی سخن گفتن به صدای آرام، و باحزم و احتیاط، ممکن است اهمیت حقیقت را نشان ندهد و آدم هایی را که گوش سنگین و عواطف کرخت شده دارند جلب نکند. از لحاظ خیام، چنان که هدایت تاکید میکند، راه انسان به آینده سرانجام به مرگ ختم میشود، و زندگی انسان دور دردناک و بیانتهایی از برآمدن و فرو نشستن است، و بنابراین هیچ غرض و غایتی در کار نیست
ما لعبتکانی هستیم که با ریسمان نامرئی، متصل به قدرتی عظیم و رازآمیز، در خیمهشببازی کائنات شرکت داریم، بی آن که ارادهای از خودمان داشته باشیم. انسان، در مقام شریفترین مخلوفات، از راز سرنوشت محتوم خود آگاه است - باید آگاه باشد - بنابراین سرنوشت کودکی رسیدن به جوانی و پیری و سرانجام از پا افتادن و در خاک شدن است
وقتی انسان از حرکت خود باز میایستد در واقع به تباهی و نیستی رسیده است؛ در نتیجه غرض از زندگی مرگ است
در حقیقت هدایت در رباعیاتخیام بر مایهها و مضامینی تاکید میکند که، کمابیش، اشتغال خاطر خود او نیز هست، و از همین رو شباهت خیرهکنندهای میان
#خیام و
#هدایت میتوان یافت. آنچه، بیش از همه، در شعر خیام نظر هدایت را گرفته - چنانکه خودش توضیح میدهد -
فکر خیام است که پیوسته با غم و اندوه و نیستی و مرگ آغشته است. همان مفاهیمی که در آثار هدایت در جلوههای گوناگونی تکثیر میشوند
به زعم هدایت بدبینی و تلخاندیشی خیام وابستگی مستقیم به حس
شهوت تند و ناکام شاعر، چنان که در اغلب شعرای گذشته ادب فارسی میبینیم، ندارد بلکه نماینده
یک جنبه عالی و فلسفی است که از آن بوی غلیظ
#شراب به مشام میرسد. از طرف دیگر وجه
#لاقیدانه و ضد
#سامی پارهای از رباعیات، که به صورت تردید و شک آوردن در احکام دینی و در نفی آموزهها و افسانههای دوران گذشته و دقیق شدن در موضوع مرگ جلوهگر است و نوعی
دیانت این جهانی یا
دنیوی را تبلیغ میکند، هدایت را به شدت برمیانگیزد
#ادامهداردJoin Us ☞
@iranian_antitheists