#معرفی_کتاب #آیشمن_در_اورشلیم_گزارشی_در_باب_ابتذال_شر نوشته
#هانا_آرنتآدولف آیشمن از افسران بلندپایه حزب نازی و مسئول "اداره امور مربوط به یهودیان" در اداره امنیت رایش، در جنگ جهانی دوم در فرایند فرستادن میلیونها یهودی به کورههای آدم سوزی نقش جدی و ویژهای داشت. او پس از پایان جنگ به همراه خانواده خود به آرژانتین فرار کرد اما چند سال بعد توسط موساد شناسایی، ربوده، و برای محاکمه به اسرائیل انتقال یافت. محاکمه آیشمن از 12 دسامبر 1961 در دادگاهی در شهر اورشلیم با حضور وکیلش آغاز شد و در نهایت در 31 مه 1962 در زندان رمله به دار آویخته شد. و کتاب آیشمن در اورشلیم گزارشی است از روند محاکمه آیشمن که توسط
هانا آرنت، که در آن زمان از سوی مجله نیویورکر در دادگاه حضور داشت، روایت میشود.
هدف کتاب البته تنها روایت روند محاکمه نیست.
آرنت در این کتاب به دنبال پاسخ به یک سئوال چالشبرانگیز است:
آیا ممکن است کسی بی آنکه شرور یا بیمار روانی باشد، مرتکب شرارت شود؟ "یک شخص متوسط و طبیعی که نه کودن است و نه مغزشویی شده و نه منفعتطلب ممکن است که در تشخیص درست از غلط کاملا ناتوان باشد؟"
آیشمن یک انسان معمولی بود با روانی سالم. نه تنها آدم خشنی نبود بلکه مهربان و همدل نیز به نظر میرسید. تعصب نژادی نداشت و یا تنفری نسبت به قوم یهود در خود احساس نمیکرد اما او در کشتار میلیونها یهودی مشارکت داشت و بدون اینکه این مساله را انکار کند با خونسردی تمام در دادگاه ادعا میکرد که تنها کارهایی را انجام داده که سیستم از او میخواست و البته که او سعی میکرد به بهترین نحو آن را انجام دهد!
قسمت هولناک ماجرا این است که با تمام ادله و شواهدی که در دادگاه مطرح شد، متهم نه تنها متنبّه و پشیمان به نظر نمیرسید، بلکه او تا آخرین لحظه خود را بی گناه میدانست. حتی "با وقار تمام پای چوبه دار رفت.... پنجاه یارد فاصله سلولش تا اتاق اعدام را آرام و شق و رق طی کرد .... وقتی خواستند کیسه سیاه را روی صورتش بکشند گفت "نیازی نیست." کاملا بر خودش مسلط بود، نه، از این هم فراتر، در واقع کاملا خودش بود." و اینجا
آرنت میگوید که او در آن لحظات آخر داشت درسی را خلاصه میکرد که این کلاس طولانی، فرایند محاکمه در دادگاه اورشلیم در باب شرارتِ انسان به ما آموخته بود: "درس هولناک و کلامگریز و اندیشهگریزِ ابتذال شر."
هانا آرنت با روایت موشکافانه محاکمه آیشمن در اورشلیم، میکوشد این مساله را مورد توجه قرار دهد که در حکومتهای سیاسی توتالیتر، انسانهای معمولی همچون همه ما، این ظرفیت را دارند که بی آنکه ذاتا شرور باشند، در شرورانهترین اعمال مشارکت کنند. او بر این نکته انگشت میگذارد که چگونه قدرت میتواند برای شر توجیه قانونی بتراشد و چطور وقتی مردمان مسئولیت اندیشیدن را نمیپذیرند، با فرمانبرداری بی چون و چرا باعث میشوند که شر در جامعه گسترده شود و در چنان ابعاد هولناکی بروز نماید.
او با استدلالها و مستنداتی که مطرح کرد این رویکرد دادگاه اورشلیم را که میکوشید تا از آیشمن یک هیولا و در واقع متهم ردیف اول کورههای آدمسوزی بسازد، زیر سوال برد و نوعی از شر را مطرح کرد که نه ریشه در تعصب دارد و نه بیماری روانی. بلکه شری است که ریشههای آن قانون و قدرت است.
آیا یک شخص ِ متوسط و طبیعی که نه کودن است و نه مغزشویی شده و نه منفعت طلب ممکن است که در تشخیص درست از غلط کاملا ناتوان باشد و مرتکب شرارت شود؟ پاسخ
آرنت هولناک است:
بله.
اگر با گریز از تفکر مستقل، بارِ مسئولیتِ اندیشیدن را خود به دوش نگیرد؛ بله می شود!
آیشمن در اورشلیم، نوشته
هانا آرنت@hw_tf