👈گذری بر
بزرگراه گمشده (دیوید لینچ)- ۲
💠نزدیکتر به «هست»
عمیقتر به «بود»
💠همانطور که کلاس درک و لذت فیلم بسیار بالاست، همانطور هم به مذاق فنهای عادی سینما خوش نمیآید زیرا دایره شناخت از شخصیتها و روایت، در یک دور تسلسل توسعه مییابد، و طبیعیاست که چنین فیلمی دشوار و دیریاب به ذائقه پرورده و چشمان آموخته نیاز دارد.
💠میخواهم بگویم فیلمهایی از جنس «بزرگراه گمشده»، برای لذت بسیار عمیق مناسباند و لذتبخشترین چیزی را که به تماشاگر میدهند، همان فهم جاری است، فهمی که در فیلم هست و حتی نیاز به پیچ و تاب اضافی هم برای درکش نیست، فقط باید دید ...
💠نور تابیده از آن دو چراغ اتومبیل بر جاده و خط غیرممتد و گمگشتگی در یک راه ناتمام و ...
💠آدمی در برابر «وسوسه» تنهاست و این وسوسه در آثار لینچ شکل عینی و جامع «بود» بهخود میگیرد، در لحظه مرگ «لورانت» کسی که چاقو را به دست «فرد» میدهد، یا کسی که شلیک میکند، همان فردی است که گفته شده مرد اسرارآمیز این داستان است! خب که چی!؟ مرد اسرارآمیز دیگر چه صیغهایاست!؟ او همان تجلی شیطان و وسوسه درونی بشر است، که خودش گفت «بدون دعوت» نمیآید، و خانهنشینات نمیشود و قس علی هذا...، ساده است، نه!؟
آدم کشتن، حتی اگر طرف در راس یک جریان مافیایی فیلمهای مستهجن باشد، امری شیطانی است. شما شک دارید!؟
💠میبینید!؟ وقتی فیلمی چنین فاخر را تحلیل میکنید و آن را از هاله سحرآمیزش خارج میکنید و به فراخنای ذهن، جامه و واژه بر تن میکنید، شبیه به موعظه میشود!
💠به نظر من، لینچ به مرموزانهترین شکل ممکن ما را در برابر اسرار قرار میدهد، و خیلی به کشف «هست» و «بود» نزدیک میشود، برای همین وقتی «مالهالند درایو» را میسازد، بهطور رسمی فیلمسازی در این سطح عالی را کنار میگذارد. خب وقتی داری از کل بنیادها رفع ابهام میکنی و اسرار را بازمیخوانی، دیگر چه چیزی برای کار بعدی تو باقی میماند!؟
💠در همین حد اشاره و عبور، میتوان دو اثر متاخر او را شاهکارهای بیبدیل سینما و نزدیکترین تعریف به چیزی که انتظارش را داریم، قلمداد کرد و تمام.
راستش اینبار که دوباره فیلم را دیدم بسیار شگفتزدهتر شدم، قرابتهایی یافتهام که سخت است بیاناش، و حداقل اینکه بیشتر دانستن و بیشتر باز کردناش را به صلاح نمیدانم، بی ابهام و بیایهام. شاید هنوز آدمی به بلوغ نرسیده است!
Lost Highway ۱۹۹۷
✍ #رضا_درستکار
@r_dorost
@r_dorost