كار مسموم كردن تدريجي آليشيا با ريختن سم در نوشيدني آلیشیا توسط مادر الكس به تدريج آغاز مي شود اما خود اليشيا فكر مي كند كه در اثر زياده روي در مصرف شراب است كه گيج و كسل شده است تا اينكه متوجه مي شود كه بزودي دولين هم به ماموريت خارجي خواهد رفت و اينجاست كه مي فهمد كه ديگر كارش با دولين تمام است.
در يك سكانس زيباي ديگر دولين را مي بينيم كه روي نيمكت پارك منتظر ملاقات و گرفتن گزارش از آليشياست تا اينكه آليشيا با حالتي سست و بيحال سر مي رسد و از تاخير خود عذر خواهي مي كند اما تا اينجا هم لج و لجبازي دو طرف ادامه دارد و غرور هر دو مانع بروز احساسات قلبي مي شود:
- دولين : چيه ... مثل اينكه سرحال نيستي..
- آليشيا: خب ... يك كمي...
- دولين: ببينم مريضي ؟
- آليشيا: نه ...... خمارم !
- دولين: آفرين ... دوباره رفتي سراغ بطري..
آليشيا آخرين يادگاري را كه دستمالي از دوران آشنايي اوليه اش با دولين بوده به او بر مي گرداند و خداحافظي مي كند تا به خانه شوهرش برگردد اما دولين كه اين رفتار آليشيا را عجيب مي بيند به او خيره مي ماند.
دانشمندی که از اعضای حلقه نزدیکان سباستین است با مشاهده حال ناخوش آلیشیا به آلیشیا پیشنهاد میکند برای تعطیلات به کوهستانهای اروپا که محل کار اوست بیاید و ناخواسته محل نگهداری اورانیوم را لو میدهد،آلیسیا متوجه میشود که سنگ اورانیوم از کدام معدن استخراج میشود.
وقتی سباستین و مادرش ناگهان دانشمند را از خوردن قهوهٔ آلیشیا بازمیدارند، الكس و مادرش رو به دانشمند: نه. نه . ... اون چاي آليشياست... و متوجه میشود چه چیزی باعث بیماریاش شده و به دسیسهٔ آنها برای خلاص شدن از شر او پی میبرد.
با اين حركت الكس و مادرش - آليشيا پي به عالت بيماري خود مي برد و مات و مبهوت به الكس و مادرش و سپس فنجان چاي خيره مي شود و از فكر اينكه اين دو باعث مسموميت او شده اند جا مي خورد اما چيزي نمي گويد. مي خواهد از اتاق بيرون رود اما در ميانه راه از هوش مي رود.....او از هوش میرود و به اتاقش برده میشود. تلفن اتاق را برداشتهاند و او ضعیفتر از آن است که بتواند از اتاق فرار کند.
🔘 فیلم بدنام و همچنین فیلم روانی، دو فیلمی هستند که طی آن سیمای مادر به وحشتناک ترین شکل موجود ترسیم شدهاست.
از لحاظ فنی نیز حرکت دوربین و ترکیببندی کادر در بدنام کراراً تم های اصلی فیلم( پنهان کاری، بدگمانی و خیانت) را تقویت میکند.
در میان نمونههای بیشماری از ذوق هنری بصری و قابل ذکر فیلم، نماهای نقطه نظر نامتعادل آلیشیا است که انعکاسی از اثرات مستی در ابتدای فیلم و حالت اغمای ناشی از مسموم شدن وی در انتهای فیلم است، نماهای درشت از کلیدها، بطری های شراب، فنجان های قهوه و شمعدان ها که جملگی به عنوان ابزارهای تخلف در فیلم عمل کرده و تعرض پنهانی را در سطوح مختلف کشف میکنند.
شیوه فیلمبرداری از دولین درحالی که پشت به دوربین کرده به منظور انکار تقرب تماشاگر به وی و نهایتاً مشهورترین نمایی که حضور کلیدها در دست آلیشیا در مجلس مهمانی را با حرکت دوربین از بالا و از نمای دور به نمای خیلی درشت از کلیدها موکد میسازد. هیچکاک با یک شیوه نبوغ آمیز و ابتکاری فرم بدنام را به محتوای آن متصل نموده است.
🔘 دریکی از غریبترین سکانسهای عاشقانه تاریخ سینما، روی نیمکت پارکی که محل آخرین ملاقات مخفیانه مأمور امنیتی با طعمه زیبایش است، زن آرامآرام در نومیدی فرو میغلتد و سرنوشت تباهشده خود را پذیرا میشود. آنقدر ناامید که وقتی مرد از او میپرسد کجا میروی؟ میگوید: «خانه». خانه همان قلعهای است که سباستین، شوهر متمول همراه مادرش در حال مسموم کردن تدریجی او هستند. خانه، همان مقبره اوست.
«بدنام» اینچنین از دل داستان سیاه و کثیف و حسد آمیز خود، به یک عاشقانه گرم بدل میشود. بهترین دوتاییِ تاریخ سینما. حتی بهتر از بوگارت- باکال در «داشتن و نداشتن» یا استنویک و هنری فاندا در «لیدی ایو» و یا پل نیومن و پایپر لوری در «بیلیاردباز». به حافظهتان فشار بیاورید. به همان تم «زن با مرد آشنا میشود» فکر کنید. یک رابطه احساسی و بالغ، نمیتواند کالبدی بهتر از این زوج جاودان تاریخ سینما برای تجلی خود پیدا کند. مفهوم عشق در «بدنام»، با تعهد، وظیفهشناسی، ناامیدی و خودویرانگری گره خورده است؛ و خب، این همان تعریف واقعی این کلمه جادویی است.
✍ #آرش_خوشخو🎬 Notorious 1946
Join
👉 @honar7modiran