✅ ماجرایِ
#کیسخرو، شنیدنی اما ناشناخته
⛔️ #بازنشر⬅️ #تل_خسرو،
#تل_زالی،
#مادوان،
#تنگ_گنجه_ای،
#سی_سخت،
#گردنه_بیژن،
#چشمه_بشو،
#کوخدان ⁉️❓ این واژه ها از کجا آمده اند و چطور نام خود را به مناطق مختلفِ کهگیلویه و بویراحمد داده اند؟!
⭕️🔴 تک تک این واژه ها داستانی را پشت خود دارند .. برای خواندنِ داستان های این کلمات، بیایید از مرزهای
#تاریخ عبور کنیم و برویم به عصری که
#اساطیری نامیده می شود
🔵 ماجرا از سفرِ
#پادشاه_کیانی، به حوزه ی جغرافیاییِ
#دنا آغاز می شود ! آن جا که
#کیخسرو پادشاه کیانی، بعد از رهانیدنِ ایرانِ عزیز از فسادها، ظلمات و اهریمنان به این نتیجه می رسد که دیگر کاری برایش نمانده است و این جهان و هر آن چه که در آن است، به
#مردمش تعلق دارد .. بنابراین باید دست از سلطنتش بشوید و آن را به مردمش واگذارد و خود به
#مکانی_دوردست رود و به دور از انظار عمومی، روزگارش را سر کند !
🔵 کیسخرو بعد از این تصمیمِ نابه گاه ،
#یلان_را_همه_یک_به_یک_در_برگرفت و سپاهی را به شگفتی واگذاشت و سوی
#دنای_سرافراز روانه شد ! پادشاه به هنگامه ی قدم گذاشتن در کهگیلویه و بویراحمد به چشمه آبی و مزرعه ای می رسد که پیرمردی مشغول زراعتش است .. ! همراهان به دستور پادشاهِ عادل، پیرمرد را در کارش مدد می رسانند .. پایانِ کار با پیرمرد هم صحبت می شود و به و پیرمرد می گوید که کار دسته جمعی بهتر خواهد بود و پیرمرد هم نظرِ پادشاه را تأیید می کند اما خشمِ کیسخرو آن جا بیدار می شود که از پیرمرد پرسید :
#به_هنگامه_غذا_خوردن_چه؟! و پیرمرد پاسخ داد :
#تنهایی ♻️ پادشاه از بخل پیرمرد به خشم آمد و دستور فرمود که همراهانش
#تلی_از_خاک به وجود آورند .. آن گاه بر بالای آن
#تل رفت (
مکانی که امروزه
#تل_خسرو نامیده می شود و نام قدیمِ یاسوج می باشد) و در بابِ
#مردمداری و
#وطن_پرستی، سخن ها راند و زین پس به همراه سرادرش ؛
#زال رو به سوی
#کوه_دنا نمود ... اما در سه کیلومتریِ
#یاسوج به سمتِ
#سی_سخت پادشاه و سردار سرودِ خداحافظی می خوانند و از هم جدا می شوند ...
مکانی که امروزه در یاسوج
#تلزالی می خوانندش، روایت کننده ی همان غزلِ خداحافظیِ پادشاه و سرادر است ... کیسخرو به هنگامه ی طیِ مسیرش به
مکانی می رسد که
#مادیان شاه بیمار گشته و شاه مجبور به اتراق می شود ! (در زبان سانسکریت و فارسیِ پهلوی کلمه ی مادیان ؛ همان
#اسب است) .. شاه بعد از توقف مادیانش را درمان می کند و این جا همان جایی است که امروزه
#مادوان می نامندش ... سپس در میانه های راهش مردمی به استقبالش آمدند که وی طلا و جواهرآتِ همراهش را به آن مردم هدیه داد و زین پس این مکان را
#تنگ_گنجه_ای نامیدندش .. پادشاه گاهی توقف می نمود و
#کومه_ای به پا می کرد تا استراحتی نماید ...
#کوخدانِ امروزِ کهگیلویه و بویراحمد روایت کننده ی همان کومه هایی است که پادشاه در آن ها روزهایی را به آرامش گذارنده است ..
#چشمه_بشو از آن جا به این نام گذارده شد که کیخسرو در آن خود را شست و شو داد و پس از آن بر
#سنگی به سخنرانی ایستاد که امروزه
#برد_شاه می نامندش .. ! پادشاه شانس یارش نبود و در نقطه ای، سرمایِ سختِ دنا، جانِ
#سی_نفر از یلان و سردارِ سختِ پادشاه را می گیرد و به یادبود آن سی مَرد، آن را نقطه را
#سی_سخت نامیدند تا تاریخ همیشه به یآد آورد که
#پهلوانان_هرگز_نمیمیرند .. دردِ فراق پادشاه را رها نمی کند و آخر، تصمیم به جدایی از سردارِ جوانش می گیرد .. آن هنگامه که
#بیژن را رها می کند تا به غاری رود و روزگار را به تنهایی گذارند .. سردار بیژن نامش را به
مکانی می دهد که امروزه
#گردنه_بیژن خوانندش اما زین پس، پادشاهِ ایران زمین به غاری می رود و از نظرها غایب می شود اما مردمش همچنان امیدوار به بازگشتش می مانند تا بیاید و
#منجیِ دوباره ی آن ها شود ..
📖💢 تمامیِ این داستان ها در
#شاهنامه_بزرگ آمده است و
#فردوسی در اشعار حماسیِ خویش، داستانِ کیسخرو به کهگیلویه و بویراحمد و دنای سرافزار را روایت کرده است
📚❗️🌀 برای کهگیلویه و بویراحمد، مرزهای تاریخ را بشکن و به آن زمان برو که
#تاریخ_آغاز_نشده بود
⭕️ کهگیلویه و بویراحمدی های مقیمِ تهران :
↙️https://t.center/hamdelankb