کانونِ ادبی دانشگاه اصفهان | قند پارسی

Канал
Логотип телеграм канала کانونِ ادبی دانشگاه اصفهان | قند پارسی
@ghande_parsi_uiПродвигать
1,36 тыс.
подписчиков
کانال اطلاع‌رسانی کانون عرفان و ادب قند پارسی دانشگاه اصفهان برای عضویت و همکاری با کانون با ادمین در ارتباط باشید. ارتباط با ادمین: @Ghand_admin پیج اینستاگرام کانون: http://Instagram.com/ghande_parsi_ui
⚪️اطلاعیه برگزاری انتخابات شورای مرکزی کانون‌های فرهنگی و هنری دانشگاه اصفهان⚪️

📅زمان برگزاری:
۲۳ لغایت ۲۶ آبان ۱۴۰۳

🔗 با وارد شدن به لینک زیر و انتخاب کانون قند پارسی از میان لیست کانون‌ها می‌توانید به کاندیدهای مورد نظر خود رای بدهید.

لینک شرکت در انتخابات شورای مرکزی کانون‌‌ها


💬@Ghande_Parsi_UI
📹 Ghande Parsi
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📸#گزارش_تصویری
🔹️از پنجمین نشست هفتگی سه‌شنبه‌های شعر
با حضور آقای علی بیگی و نعمت امام‌وردی
دانشجوی ارشد رشته ادبیات فارسی
.
.
.
🗓سه‌شنبه، ۱۵ آبان ۱۴۰۳

@ghande_parsi_ui
کانون ادبی قند پارسی برگزار می‌کند:
⚪️سه‌شنبه‌های شعر قند پارسی

نشست هفتگی همراه با
شعرخوانی و گفتمان تحلیلی شعر

با حضور
علی بیگی و نعمت امام وردی


🗓زمان: سه‌شنبه‌ها، ساعت ۱۲ تا ۱۴
🏢مکان: ساختمان هشت ضلعی روبروی مصلی الغدیر

@ghande_parsi_ui
Forwarded from مرور
21 آبان، 1821. زادروز داستایوفسکی ، نویسنده بزرگ روسیه
#گزارش‌_تصویری

🔹️چهارمین نشست شاهنامه‌خوانی
با حضور استاد مسعود کثیری

[🗓 دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳]


@ghande_parsi_ui
به شما گفته بودم شعر قديم ما سوبژكتيو است، يعنى با باطن و حالات باطنى سروكار دارد. در آن مناظر ظاهرى نمونه ی فعل و انفعالى ست كه در باطن گوينده صورت گرفته.
نمى خواهد چندان متوجه آن چيزهايى باشد كه در خارج وجود دارد. بنابراين نه به كار ساختن نمايشنامه مى خورد، نه به كار اين كه دكلمه شود. دكلاماسيون و تئاتر، سازنده‌ی ظاهرند. هر دو مى خواهند زنده را با آن چه در بيرون زنده است، سروكار بدهند.


#نیما_یوشیج
#حرف_هاى_همسايه
Audio
@angahbooks
"داروگ"
شعرِ نیما یوشیج
صدای غزاله علیزاده
Forwarded from درنگ
نیما یوشیج


من چهره‌ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
با قایقم نشسته به خشکی
فریاد می‌زنم
«وامانده در عذابم انداخته‌ست»
در راه پر مخافت این ساحل خراب،
و فاصله‌ست آب.
امدادی ای رفیقان با من »
گل کرده‌ست پوزخندشان اما
برمن،
بر قایقم که نه موزون
بر حرف‌هایم درچه ره و رسم
بر التهابم از حد بیرون.
در التهابم از حد بیرون
فریاد برمی‌آید از من،
«در وقت مرگ که با مرگ
جز بیم نیستی و خطر نیست،
هزالی و جلافت و غوغای هست و نیست
سهوست و جز به پاس ضرر نیست»
با سهوشان، من سهو می‌خرم
از حرف‌های کام شکن‌شان
من درد می‌برم
خون از درون دردم سرریز می‌کند!
من آب را چگونه کنم خشک؟
فریاد می‌زنم.
من چهره‌ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست
یک دست بی‌صداست
من، دست من کمک ز دست شما می‌کند طلب

فریاد من شکسته اگر در گلو، و گر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد می‌زنم
فریاد می‌زنم!     
                                                                     
#نیما_یوشیج


https://t.center/derangeadabi
ری‌ را
احمد شاملو
ری‌را... صدا می‌آید امشب
از پشت «کاچ» که بند آب
برق سیاه تابش تصویری از خراب
در چشم می‌کشاند.
گویا کسی‌ست که می‌خواند…
اما صدای آدمی این نیست.
با نظم هوش‌ربایی من
آوازهای آدمیان را شنیده‌ام
در گردش شبانی سنگین؛
ز اندوه‌های من
سنگین‌تر.
و آوازهای آدمیان را یک‌سر
من دارم از بر.
یک شب درون قایق دل‌تنگ
خواندند آن‌چنان
که من هنوز هیبت دریا را
در خواب
می بینم.
ری‌را… ری‌را…
دارد هوا که بخواند
در این شب سیا
او نیست با خودش.
او رفته با صدایش اما
خواندن نمی‌تواند
شاعر: نیما یوشیج
بیست و یکم آبان ماه
زادروز فرخنده علی اسفندیاری
#نیما_یوشیج
Telegram Center
Telegram Center
Канал