View in Telegram
Forwarded from درنگ
نیما یوشیج من چهره‌ام گرفته من قایقم نشسته به خشکی با قایقم نشسته به خشکی فریاد می‌زنم «وامانده در عذابم انداخته‌ست» در راه پر مخافت این ساحل خراب، و فاصله‌ست آب. امدادی ای رفیقان با من » گل کرده‌ست پوزخندشان اما برمن، بر قایقم که نه موزون بر حرف‌هایم درچه ره و رسم بر التهابم از حد بیرون. در التهابم از حد بیرون فریاد برمی‌آید از من، «در وقت مرگ که با مرگ جز بیم نیستی و خطر نیست، هزالی و جلافت و غوغای هست و نیست سهوست و جز به پاس ضرر نیست» با سهوشان، من سهو می‌خرم از حرف‌های کام شکن‌شان من درد می‌برم خون از درون دردم سرریز می‌کند! من آب را چگونه کنم خشک؟ فریاد می‌زنم. من چهره‌ام گرفته من قایقم نشسته به خشکی مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست یک دست بی‌صداست من، دست من کمک ز دست شما می‌کند طلب فریاد من شکسته اگر در گلو، و گر فریاد من رسا من از برای راه خلاص خود و شما فریاد می‌زنم فریاد می‌زنم!                                                                            #نیما_یوشیج https://t.center/derangeadabi
Telegram Center
Telegram Center
Channel