🔍خانه به طور واضح موضوع مطرح در مباحث پدیدارشناسانه است و ما را به وسیله ی تصویر و بدنه اش، به صورت همزمان، میچیزد. برای پدیدارشناس ، روان تحلیلگر و یا روان درمانگر پرسشی در باب توصیف خانه و یا بشمار آوردن ویژگیهای تصویری اش مطرح نیست. بر عکس باید فراتر از "توصیف" خانه پیش رویم. جغرافی دان ها یا قوم نگاران توصیفهای را از انواع مختلف سکونتگاهها به ما ارائه می دهند. در هر نوع از این سکنی گزینیها، پدیدار شناس تلاش لازم را انجام می دهد تا ریشههای اصلی ''آسایش'' محصور در این سکونت گاهها را بدست آورد. اولین وظیفه ی پدیدار شناس یافتن قشر و پوسته ی اصلی سکونت گاه است. اما مشکلات مرتبط بسیار زیادی برای مشخص کردن واقعیت هر جزیی از سکونت گاهها به وجود می اید، هرچند که برای پدیدار شناس، این جزئیات، به عنوان طرح اولیه ی موضوع و پدیده ی روان شناختی، باید مورد توجه قرار بگیرد. . .
📌متن کامل یادداشت "معماری [خانه] به روایت گاستون باشلار" که در ستون فیلوکیتکتِ اتووود 🔺منتشر شده است را با برگردانی از نیلوفر امینی مطالعه فرمایید، متنی برداشته از کتاب بازاندیشی در معماری که مجموعه ای مهمترین متون فلسفی پیرامون معماری را به انتخاب نیل لیچ گرد اورده است.
🔍همه تلاشمان این بود که از تکنولوژی علیه خودش استفاده كنیم تا یك فرم هنری گسترده ی انسان گرایانه بیافرینیم، فرمی از عکاسی که به بیننده این اجازه را بدهد تا به موازات تعقیب کردن پناهجویان در سفرهای بسیار دشوار و غالباً غم انگیزشان از طریق استعاره های مفهومی و فرمی ای همچون هیپوترمی، گرم شدن کره زمین، فشارهای مرزی و مرگ و میر انسان به تفکر واداشته شود. مجموعه ای که سعی کردیم بیافرینیم جایی فراتر از عکاسی صرف و بازنمایی قرار می گیرد و در زیرین ترین لایه هایش ابعادی سیاسی به خود می گیرد؛ چیزی که جورجیو آگامبِنِ فیلسوف، آن را نظارت بر و مشاهده ی "حیات برهنه مردم بی وطن" نامیده است. . .
⭕️این ها توصیفاتی است که ریچارد موس از عکس هایش ارائه می دهد، عکس هایی که از افه های مرسوم خالی است و در نهایت بی رحمی و وضوح، حیات سردِ پناهجویان را در قالبی بدونِ رنگ به نمایش می گذارد و با این رویکرد مرزهای عکاسی و امکان های مستتر در تکنولوژی های تصویر را عیان می کند، تکنولوژی هایی که این روزها به کار نظارت بر بدن می اید، اینجا به کار [ضد] بازنمایی بدنی می اید که آپاراتوس نظارت تلاش می کند حذفش کند و نادیده اش بگیرد . . .