📚داستان های جالب وجذاب📚

#قسمت_ششم
Канал
Логотип телеграм канала 📚داستان های جالب وجذاب📚
@dokhtaran_bПродвигать
17,5 тыс.
подписчиков
14
фото
2
видео
852
ссылки
بهترین داستان های جالب وجذاب را ازین دریچه دنبال کنید
#از_ذلت_تا_عزت

#قسمت_ششم

🌸🍃اون روز بعد یه هفته سر سفره ناهار نشستم کنار بابام😔
سکوت همه جا رو فرا گرفته بود که یکدفعه بابام گفت علی گفته که قصدش ازدواجه و میخوان بیان خواستگاری و منم گفتم که دخترم هنوز بچه ست و فقط #۱۶ سالشه.... و تمام...
داغ دلم تازه شد احساس درد شدیدی تو قلبم میکردم خدایا من چیکار کنم من چجوری زندگیمو ادامه بدم رفتم اتاقم و بازم خودمو حبس کردم....
#یک ماه گذشت...
قلبم پاره پاره شده بود هر لحظه قهر و عصبانیت #الله رو احساس میکردم...
بعد از یه ماه دوستم به بهانه اینکه واسه امتحانات میام مدرسه یا نه زنگ زد و گفت علی گفت بهت خبر بدم حاظری باهام #ازدواج کنی؟
منم گفتم بهش بگو اره
فرداش که مراسم #نامزدی خواهرم بود💍🌼🙈
و پس فرداش ظهر ساعت 1 اینا بود که پدرم و مادرم اومدن پیشم و درو بستن و پدرم گفت اون پسره علی بازم زنگ زده و گفته میخوان بیان خواسگاری الانم میدونم جوابت منفیه بیا شمارشو واست میگیرم خودت بهش بگو نمیخوای ازدواج کنی... 😳
به همین راحتی؟ ولی من دوسش داشتم و وابستش بودم گفتم بابا اون منو دوست داره و منم اونو د. و. س. ش. د. ا. ر. م.
اون منو میخواد و منم اونو م. ی. خ. ا. م

🌸🍃پدرم و مادرم یک ساعت نصیحتم کردن ولی من همش حرف خودمو میزدم و اشک میریختم بابام وقتی اشکامو دید گفت ~فرمیسکی حرام~ اشک حرام نریز دخترم توبه کن و برگرد پیش الله
پرونده این زندگیو ببند و صفحه جدیدی از زندگیتو شروع کن... 😔😭

مادرم گفت باید یک راهو انتخاب کنی #یا پدر و مادرت و #یا علی....😳

🌸🍃مادرم دید این بحثا فایده نداره گوشیو برداشت زنگ زد به مادر #علی وقتی گوشیو برداشت اینقد عصبانی بود که بدون سلام و احوال پرسی گفت اخه پسرتون چی از جون ما میخواد....
مادرشم خیلی اروم گفت که پسرم عاشق دخترتون شده و میخواد باهاش ازدواج کنه...
بعد از ۴٠ دقیقه حرف زدن مادرم با مادرش بالاخره پدر و مادرم راضی شدن و مادر علی گفت که با شوهرم هماهنگ میکنیم یا پنج شنبه شب یا جمعه شب میاییم واسه خواستگاری... 💐

#ادامه_دارد_ان‌شاالله...

📒داستان های جالب وجذاب📒

https://t.center/dokhtaran_b
📚داستان های جالب وجذاب📚
‍ . #نابینایی_که_هدف_را_زد #قسمت_پنجم از آنان چیزهایی یاد گرفتم که دنیا را از یاد من برد... هیچ حلقه‌ی ذکر یا نماز وتری را ترک نکردم... هر ماه چند بار قرآن را ختم می‌کردم... آنقدر خود را مشغول ذکر خداوند کرده بودم که شاید #غیبت‌ها و مسخره کردن‌هایم را…
‍ .
#نابینایی_که_هدف_را_زد
#قسمت_ششم

بالأخره به خانه بازگشتم  ،در را زدم  ؛ آرزو داشتم که سالم در را برای من باز کند  ولی ناگهان پسرم خالد که عمرش از چهار سال نگذشته بود دیدم . او را بغل کردم در حالی که فریاد می زد :بابا…بابا…..نمی دانستم چرا نفسش بند آمد وقتی داخل خانه شدم.. از شر شیطان به خدا پناه بردم!

به طرف همسرم رفتم …. صورتش عوض شده بود  …خود را به خوشحالی میزد
کمی صبر کردم .بعد از او #پرسیدم  شما چه تان شده ؟
. گفت :چیزی نیست .
ناگهان سالم را به یادم آمد  گفتم : سالم کجاست ؟
سرش را به زیر انداخت .جوابی نداد …اشکهای داغی بر گونه هایش سرازیر شد
فریاد زد …..سالم !سالم کجاست .؟
در این وقت تنها #صدای پسرم خالد را می شنیدم که می گفت  : راحت شد بابا…….
همسرم نتوانست موقعیت را تحمل کند زیر گریه زد و نزدیک بود به زمین بیفتد  از أُتاق خارج شدم  .

 بعدها #دانستم دو هفته قبل از اینکه من برگردم سالم دچار تب شدیدی شده  همسرم او را به بیمارستان رسانده بود.ولی  تب شدت گرفته و او را رها نکرده تا روحش از جسدش جدا شده  ..

🪴 وقتی زمین بر تو تنگ شد به کجا می روی ؟ ،و وقتی نفست بند آمد چه باید کرد؟  فریاد بزن  یا الله …وقتی که توانت را از دست دادی و همه راه ها بسته شد، و آرزوها به پایان رسید و همه بند ها پاره شد  بانگ بزن  یا الله   ‎… یا الله یا الله‎… یا الله‎… یا الله‎… یا الله‎… یا الله‎… یا الله لا اله الا الله رب السموات السبع و رب العرش العظیم.
یکی از #گذشتگان  ،سری تاس و پوستی گر ،و دو چشم نابینا  و دست وپا فلج داشت می گفت :‎: "الحمد لله الذی عافانی مما ابتلى‎![i] به کثیراً ممن خلق، وفضلنی تفضیلاً حمد و ثنایی خدایی که مرا از بسیاری از مصیبت های که دیگران به آن مبتلا کرد مصون و محفوظ نمود. و مرا بر دیگران برتری داد

🌾شخصی از کنار او گذشت و به او گفت از چه چیزی تو را #مصون کرده ؟ کور و پیس و طاس و فلج  هستی  ….پس از چه چیزی تو را محفوظ کرده است ؟
گفت : وای برتو ای مرد  برای من زبانی ذاکر قلبی شاکر و جسمی صابر بر بلاء  بخشیده
اللهم ما أصبح بی #من نعمه أو بأحد من خلقک فمنک وحدک لا شریک لک، فلک الحمد ولک الشکـر «الهى! هر نعمتى که در این صبح، #شامل حال من یا یکى از مخلوقات شده، از طرف تو بوده است، تو شریکى ندارى، پس ستایش و شکر از آنِ تو است».

‏وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ‏ ( الزخرف :۳۶)‏ هر کس از یاد خدا غافل و روگردان شود ، اهریمنی را مأمور او می‌سازیم ، و چنین اهریمنی همواره همدم وی می‌گردد ( و گمراه و سرگشته‌اش می‌سازد ) . ‏

 #پــــایــــــان

https://t.center/dokhtaran_b