🌹🌹 شعری برای تو 🌹🌹

Канал
Логотип телеграм канала 🌹🌹 شعری برای تو 🌹🌹
@dkhaidaryarПродвигать
380
подписчиков
سروده هایی از سراینده گان قدیم و معاصر تنظیم و دکلمه از : حیدر یار @Nmh52
Forwarded from حیدریار
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
این کلیپ را که با شعر و صدای زنده یاد شاملوی بزرگ و نگاره‌ی جناب پارسی تنظیم شده از راه دور برای دوست عزیزم رسول پارسی مرد آزاده و اندیشمند بمناسبت سالروز تولدش تقدیم میکنم ❤️❤️

تاریخ : ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۴ مطابق با دوم مهرماه/میزان ۱۴۰۳

شعر و صدا : #زنده‌یادشاملو
نگاره : #رسول‌پارسی

https://t.center/dkhaidaryar
Forwarded from اتچ بات
یک عمر ِ تمام جستجویت کردم
از دشمن و دوست پرس و جویت کردم

هر چند که گفته بودی از من بگذر
از من بگذر ، من آرزویت کردم

در خواب تو را به خواب خوش دیدم آه
شرمنده اگر دست به  مویت کردم

آن شب همه از جنون من خندیدند
با ماه تو را که روبرویت کردم

هیچ عطر گلی نمی نوازد جان را
زان لحظه که عاشقانه بویت کردم

بد جور برای دیدنت می سوزم
بد جور به دل  هوای کویت کردم

شاعر ✍️ : #یوسف_ولایی

دکلمه 🎙️ : #حیدریار

میکس و تنظیم 🎛️ : #یوسف_ولایی

https://t.center/dkhaidaryar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اندر دل من مها دل‌افروز توی
یاران هستند لیک دلسوز توی

شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز توی
 
#مولانای_بلخی 
نوروز تان مبارک ❤️❤️🌺🌺👏👏👏

https://t.center/dkhaidaryar

#نوروز #بهار #سرسبزی #شعر #شعرپارسی #دکلمه #دکلمه_شعر
Forwarded from اتچ بات
مطلبى نيست درين دشت بجز افسردن
سرو باشد به نظر هم كمر خم خوردن
حاصلى نيست ازين فصل بجز نابردن
"آه ناكام چى مقدار توان خون خوردن
زين دو دم زندگى و تا به قيامت مردن"
****
خاطر از زلف پريشان تو جمع است اينجا
تير اين طايفه در چنبر قمع است اينجا
ننگ تشويش شود آنچه به سمع است اينجا
"داغ يأسم که به کيفيت شمع است اينجا
آگهى سوختن و بستن چشم افسردن"
****
داغ حرمان تو صد كوه بر اندام دل است
چشمه حسن تو از دست تكبر به گِل است
سُرفه از داغ جگر، كشتى غرقه به سل است
"فرصت هستى از ايماى تعين خجل است
صَرفه نقد شرر نيستْ مگر نشمردن"
****
مطلبش تا به كجا ننگ قبولى دارد
سخن از عشق زند خصلت غولى دارد
بْرهمن نيست به لب حرف رسولى دارد
"پارسايى چه قدر شرم فضولى دارد
بال سعى مگس و ناله به عنقا بردن"
****
محرم لطف شديم بهر نوايى كه مپرس
داغ صد زخم چشيديم و جفايى كه مپرس
دل ببستيم به آن تار وفايى كه مپرس
"مشت خاکيم کمينگاه هوايى که مپرس
چه خيالست به پروازْ عنان نسپردن"
****
آنچه بر وهم ببستيم برون شد همه عار
حاصل كارگهِ كون و مكان شد آزار
چى ثمر باز دهد گر که به خون گرييم زار
"دل تنك حوصله و دشت تعلق همه خار
يارب اين آبله را چند توان آزردن"
****

خنده بر صورت گل باز زدن شد مشكل
جام و ميناى خِرد خورد به سنگ ساحل
نيست از عشق و محبت اثرى چون حاصل
چه توان کرد به هر بي جگرى ها بيدل”
‘ناگزيريم ز دندان به جگر افشردن

مخمسی از #شعیب_بهراد بر غزلی از #بیدل

دکلمه و میکس 🎙️🎛️ #نیک_حیدریار

https://t.center/dkhaidaryar
Forwarded from اتچ بات
سرزمين خسته

اى سرزمين خسته كمى داستان بگو
از زندگى مردم بى خانمان بگو

آتش گرفت باغ و درختان ميوه دار
از فقر و بينوايى آوارگان بگو

پرواز را علامت ممنوعه بسته اند
از عندليب زخمى بى آشيان بگو

مرغان نغمه خوان به كجا پر كشيده اند
از شيون عزاى دل باغبان بگو

باران مرگ و داس جفا بر چمن رسيد
از اشك و آه سوز دل ارغوان بگو

ميخانه را ز آتش بيداد سوختند
از جام خالى و عطش ميكشان بگو

اين جا كسى به داد دلِ كس نميرسد
از تيره روزى و ستم ناكسان بگو

اى سر زمين غمزده خاموش تا به كى
از كاوه و شهامت آهنگران بگو

شاعر ✍️ : #اسد_روستا

دکلمه و میکس 🎙️🎛️ : #حیدریار

https://t.center/dkhaidaryar
Forwarded from اتچ بات
تو اما ای تلِ بی‌برگ و باران، زنده‌ می‌مانی
تو اما ای تن زخمیِ دوران، زنده می‌مانی

تو ققنوسی و مرگ و نیستی را برنمی‌تابی
در این خاکستر بی‌ساز و سامان زنده می‌مانی

تو پرپر گشته‌ای، اما دوباره باز می‌رویی
چو اشک ساقه در اندوهِ گلدان زنده می‌مانی

ترا هرچند قحطی ـ بی‌کسی از پا درآورده
تو اما چون درختی در بیابان زنده می‌مانی

حوادث گرچه روح‌ خسته‌ات از تن جدا کرده
تو اما مثل نایی در نیستان زنده می‌مانی

بخند ای شهر توفان‌برده در آتش‌فشان مرگ!
که دایم در دل تاریخ انسان زنده می‌مانی

ترا خشم طبیعت خاک‌برسرکرده باکی نیست
تو چونان کوهِ پابرجای ایمان زنده می‌مانی

تن‌ات را شعله‌های سرکش صحرا نمی‌سوزد
تو ای آهوی دلتنگ و هراسان زنده می‌مانی

ترا ای سرزمین‌ خوب جامی زنده می‌خواهم
ترا ای شهر نامی، ای گرامی زنده می‌خواهم!

شاعر : #عبدالمالک_عطش
دکلمه و میکس : #حیدریار

https://t.center/dkhaidaryar

#افغانستان #هرات #زلزله
Forwarded from اتچ بات
«زنده‌جانِ »به مرگ خو کرده
«زنده‌جانِ »به خون نشسته‌ی من
غیر این واژه‌های سرگردان
چیزی از دست‌های‌ بسته‌‌ی من_

برنیامد که زیرِ آواری
زندگی را وجب وجب کشتند
چشم‌‌هایی که از امید تهی
دست‌هایی که خاک در مشتند

نعش فرزند روی دست پدر
روی دوش پسر تنِ بابا
«زنده‌ جانم»! نفس بکش لطفاً
«زنده جانم»! نفس بکش اما...

زیر خروارِ خاک خوابیده
بین گهواره، سرد... نوزادم
که نمردم، به چشمِ سر دیدم
تف به سگ جانیِ تو ای آدم!

پدرِ زیر خاک مدفونم
لحن و شیرینیِ زبانت کو
نیست جز پشته‌های خاک این‌جا
ای هریوام! «زنده جانت» کو؟

دخترم! کو سیاهیِ موهات؟؟؟
رنگِ خاکی به تو نمی‌زیبد
نه نفس می‌کشی، که مرگ به آن
قد و ابرو و رو نمی‌زیبد

از سر کار آمدم پس کو_
درِ کاشانه‌ام که در بزنم
که به لبخندِ کودکانه‌ی تو
بین گهواره باز سر بزنم

از سرِ کار آمدم پس کو
چای سبزت که خسته‌ام... بسیار
بخدا نیست ذره‌یی حتا
در توانم کشیدنِ این بار!

زنده‌جانم! نفس بکش لطفاً
زنده‌جانم! نفس بکش... اما
که نمردم به چشمِ سر دیدم
سوگِ نوزادِ زنده‌جانم را...

شاعر : #مزدا_مهرگان

دکلمه و میکس : #حیدریار

https://t.center/dkhaidaryar

#افغانستان #هرات #زلزله
Forwarded from اتچ بات
تقدیر این نوشته‌ به پیشانی‌ام، ببین!
من یک مهاجرم، به پریشانی‌ام ببین!

من یک مهاجرم!‌ نفسم ابر ممتد است
در چار فصل، یکسره بارانی‌ام، ببین!

معنی مرز: دلهره! معنی راه: صبر!
معنی جنگ چیست؟ به ویرانی‌ام ببین!

من یک مهاجرم،‌ وطنم روی شانه‌ام...
باری به حجم بی‌سر و سامانی‌ام ببین

ای یار!‌ با نگاه بهارآورت بیا -
پلکی به سرنوشت زمستانی‌ام ببین!

من یک مهاجرم!‌ که نمی‌آیی از دلم
بشنو مرا، به هستی پنهانی‌ام ببین!

من یک مهاجرم! تو مهاجر که نیستی
می‌دانم این که هیچ نمی‌دانی‌ام،‌ ببین -
همسایه جان! یکی‌ست دل و جان و خون ما
لعنت به رنگ و طایفه! انسانی‌ام ببین!

من یک مهاجرم!‌ به چه جرمی در این جهان
هر روز بی‌محاکمه زندانی‌ام، ببین!

تاریخ من اگرچه جنون است و انزجار
این نیست افتخار نیاکانی‌ام، ببین!

بر من زمینِ سوخته، جغرافیای جبر-
میراث مانده است، چه تاوانی‌ام ببین!

من یک مهاجرم که در این بازی کثیف
قربانی‌ام فقط، خودِ قربانی‌ام ببین!

بی‌بال و بی‌زبان و وطن‌رانده‌ و غریب
اینگونه زنده‌ام! به گران‌جانی‌ام ببین!

شاعر : #سهراب_سیرت
دکلمه و میکس : #حیدریار

https://t.center/dkhaidaryar

#افغانستان #ایران #دوستی #مهاجر #مهاجرین_افغان #همزبانی #همپذیری #آواره
Forwarded from اتچ بات
رفتی و با رفتنت یک شهر خالی مانده است
آدمک‌های دروغین بین شالی مانده است

روی خاک کوچه با هر قطره ی خونت هنوز
ردّ پای گرگ‌های این حوالی مانده است

آرزوی مزرعه در فصل گندم‌زار مُرد
هر جوانه روبه رو با خشک‌سالی مانده است

صلح با کفتار اصلا در مرام شیر نیست!
نیست شیر و بیشه دست هر شغالی مانده است

پاسخ فریاد حق را با گلوله می‌دهند
منطق جنگ است با خون، کَی سوالی مانده است؟

در درام دلقکان مضحک بی آبرو
سلطنت در دستِ مشتی لااُبالی مانده است

به قلم ✍️: #سلینا_آزاده

دکلمه و میکس 🎙️🎛️ : #حیدریار

https://t.center/dkhaidaryar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عرض مرا به خدمت آن سیمبر کنید
گر رنجه شد طبیعت او، مختصر کنید
امشب امید زندگی‌ام نیست تا سحر
فردا سر جنازه‌ام او را خبر کنید

✍️ : #عشقری
🎙️ : #حیدریار

https://t.center/dkhaidaryar
Forwarded from اتچ بات
با لهجه هراتی

بگین به او که دل کند و به او که سخت درگیره
شاید عاشق بُشُم اما کسی جا تور نمی‌گیره

بگین گاهی توهم یک یادی از ای خون ناحق کن
بگین پیرن عروسی خور به سر قبر مه بیرق کن

هنوزم یادگاری از تو دارُم عکس و انگشتر
تفاوت بین ما اینه تو خوشبختی مه خوش باور

بگین هر شاو هنوزم سر بغل عکسا تو میگذارُم
(صفر، هفتاد‌و نُه، نُه، **** هفت) شماره تور هنوز دارم

هنوز دستامه میلرزه پیاما تور که میخونُم
اگه دل کندن آسونه چری پس مه نمی‌تونُم؟

هنوزم آرزو دارُم فقط گاهی ببینُم تور
ولی تا از تو گپ میشه به او دَر میزنُم خودخور

درسته زندگی آدم به دست بخت و تقدیره
بگین اسمِ تو که میشه هنوز مر گریه می‌گیره

خداحافظ بَحِل کن مر، برنجوندُم اگه دل تور
بگین مه بچگی کردُم تو ثابت کن بُزُرگی خور

دلُم خونه نمایم که ببینُم بعد ِ تو دنیار
وصیت می‌کُنُم تو اسم دختر خور غزل بگذار

به قلم زیبای ✍️ : #‌محشر

دکلمه و میکس 🎙️🎛️ : #حیدریار

https://t.center/dkhaidaryar
Forwarded from اتچ بات
بن‌بست

گم‌شده‌یی در من سرگردان است،
که هیچ‌کسی،
در هیچ‌جایی
منتظر اش نیست.
گمشده‌یی ولگرد
در کوچه‌هایِ که انتها می‌یابند به هیچ.

بن‌بست
بن‌بست
بن‌بست
تمامِ کوچه‌های شهر بن‌بست،
چشم‌ها بن‌بست،
کلمات بن‌بست
و عشق
در میانِ این‌همه بن‌بست . . .

گم‌شده‌یی که در من سرگردان است،
به هیچ نشانی‌یی نمی‌رسد،
نشانی‌ها گُم شده اند
و کوچه‌ها
صدای پای آمدن را از یاد برده اند؛
هیچ،
یگانه نشانی‌یی همیشه‌پیداست!
گمشده‌یی در من سرگردان است
و کوچه‌ها
به هیچ می‌ریزند . . .

به قلم زیبای : #کاوه_شفق

دکلمه و میکس 🎙🎛 : #حیدریار

https://t.center/dkhaidaryar
Forwarded from اتچ بات
تا که سودای تو در گوشه ی سر می افتد
ارغوان دل من دست تبر می افتد

میدود لحظه ی باز آمدنت تا ته ی شب
چقدر زود به چنگال سحر می افتد.

من به رویای تو دل خوش کنم و رویایت
از پس خاطره ها دووووور، نظر می افتد

رفته آوازه ی دیوانگی ام گوش به گوش
وه، درین شهر فقط چاو ِ* خبر می افتد

شرفه ی پای تو در روی خیالم جاریست
چشم میبندم و آهنگ سفر می افتد
.....
وقت بدرود بمان زهر لبت را به لبم
تلخی بوسه ی تو طعم شکر می افتد

به قلم : #شهرزاد_فکرت

دکلمه و میکس 🎙🎛 : #حیدریار

آهنگ : #همایون_شجریان

*چاو= آوازه در گویش بدخشی

https://t.center/dkhaidaryar
Forwarded from اتچ بات
به دوست داشتنت فکر می‌کنم... به خودم
به انحنای تنت فکر می‌کنم... به خودم

کنار پنجره ماندم به جاده‌ها خیره
به وقت آمدنت فکر می‌کنم... به خودم

به کور بودن چشمم مقابلت از عشق
به عاشقم شدنت فکر می‌کنم... به خودم

به بوی عطر زنانه، به رنگ موهایت
به شکل پیرهنت فکر می‌کنم... به خودم

لباس رزم به تن کرده‌ام درون اتاق
به جنگ تن‌به‌تنت فکر می‌کنم... به خودم
به دوست داشتنت فکر می‌کنم... و به تو!

 به قلم : #امین_شیخی

دکلمه و میکس 🎙🎛 : #حیدریار

آهنگ از هنرمند عزیز : #مهدی_سلطانی

https://t.center/dkhaidaryar
Forwarded from اتچ بات
جانم بگیر و حرف بزن روبروی من
شاید که بغض محو شود از گلوی من

دل باختم که بُرد کنم در نبرد عشق
حالا ببین مرا شده مرگ آرزوی من

دور از تو توی پیرهنم گُم شدم عزیز
وقتی که ذره‌ای نکنی جستوجوی من

گفتند مرد گریه نباید کند به عشق
من گریه کردم از غم و رفت آبروی من

این روز‌ها برای خودم غصه می‌خورم
بر خود که کاشکی ببرد مرده‌شوی من

: #امین_شیخی

خوانش آنلاین : #حیدریار



https://t.center/dkhaidaryar
Audio
دست به دست مدعی شانه‌به‌شانه می‌روی
آه! که با رقیب من جانب خانه می‌روی

بی‌خبر از کنار من، ای نفس سپیده‌دم
گرم‌تر از شراره‌ی آه شبانه می‌روی

من به زبان اشک خود می‌دهمت سلام و تو
بر سر آتش دلم همچو زبانه می‌روی

در نگه نیاز من موج امیدها تویی
وه که چه مست و بی‌خبر سوی کرانه می‌روی

گردش جام چشم تو هیچ به کام ما نشد
تا به مراد مدعی همچو زمانه می‌روی

حال که داستان من بهر تو شد فسانه‌ای
باز بگو به خواب خوش با چه فسانه می‌روی؟



: #شفیعی_کدکنی

🎛🎙 : #حیدریار
https://t.center/dkhaidaryar
Telegram Center
Telegram Center
Канал