تو اما ای تلِ بیبرگ و باران، زنده میمانی
تو اما ای تن زخمیِ دوران، زنده میمانی
تو ققنوسی و مرگ و نیستی را برنمیتابی
در این خاکستر بیساز و سامان زنده میمانی
تو پرپر گشتهای، اما دوباره باز میرویی
چو اشک ساقه در اندوهِ گلدان زنده میمانی
ترا هرچند قحطی ـ بیکسی از پا درآورده
تو اما چون درختی در بیابان زنده میمانی
حوادث گرچه روح خستهات از تن جدا کرده
تو اما مثل نایی در نیستان زنده میمانی
بخند ای شهر توفانبرده در آتشفشان مرگ!
که دایم در دل تاریخ انسان زنده میمانی
ترا خشم طبیعت خاکبرسرکرده باکی نیست
تو چونان کوهِ پابرجای ایمان زنده میمانی
تنات را شعلههای سرکش صحرا نمیسوزد
تو ای آهوی دلتنگ و هراسان زنده میمانی
ترا ای سرزمین خوب جامی زنده میخواهم
ترا ای شهر نامی، ای گرامی زنده میخواهم!
شاعر : #عبدالمالک_عطش
دکلمه و میکس : #حیدریار
https://t.center/dkhaidaryar
#افغانستان #هرات #زلزله