مدرسه توسعه

Канал
Логотип телеграм канала مدرسه توسعه
@developmentscПродвигать
5,08 тыс.
подписчиков
همه، «یک زندگی بهتر داشتن» را می‌خواهند. تعداد بسیار کمی از ما به دنبال «یک انسان بهتر بودن» هستیم. (آلن دوباتن) ادمین @EMdevelopment
حس ناامیدی، بخشی از یادگیری است!

#رابرت_گرین

اگر در فرآیند یادگیری، احساس ناامیدی به سراغتان نیامد، شما در حال یاد گرفتن نیستید.

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
تلخ است اما...‌ بگذریم!

اتفاقات و رویدادهای بد در زندگی اجتناب‌ناپذیر هستند. بسیاری از آنها نیز قابل پیش‌بینی و قابل کنترل نیستند.

✔️ با وجود شایستگی‌های بسیار، برای شغلی انتخاب نمی‌شوید.

✔️ کتابی می‌نویسید و هیچ ناشری حاضر به چاپ آن نیست.

✔️ علیرغم تمام تلاش‌ها، رابطه‌ای از هم می‌پاشد.

این لحظه‌های تلخ و اتفاقات بد نیستند که زندگی ما را جهت می‌دهند. آنها بی‌شک مؤثرند. موضوعی که بسیاری از ما به آن بی‌توجهیم،  نوع واکنشی است که به این رویدادها نشان می‌دهیم. واکنش ما به رویدادهای تلخ، به مراتب تعیین‌کننده‌تر از اثر این رویدادها هستند.

✔️ در شغلی انتخاب نمی‌شوید و به جای فراموش کردن آن موقعیت و تلاش برای شغلی دیگر، سالها زمان می‌گذارید تا به همه توضیح بدهید و اثبات کنید که شما برای آن شغل از همه شایسته‌تر بوده‌اید.

✔️ سالها زمان می‌گذارید تا بگویید کتابم بهترین کتاب دنیاست.

✔️ زمین و زمان را به هم می‌بافید تا ثابت کنید در این رابطه مقصر نیستید‌.

لحظه‌های تلخ، بالاخره رقم می‌خورند و زندگی هیچ انسانی خالی از آنها نیست. اگر واقع‌بینانه، منطقی و با صبوری با آنها مواجه شویم، زودتر و بهتر عبور می‌کنیم و شاید از آنها درس‌های خوبی بگیریم و به وقتش آنها را درست کنیم. اما اگر شتاب‌زده، بی‌حوصله و غیرمسئولانه رفتار کنیم، آنها ماندگارتر و مخرب‌تر خواهند بود.

برای بهبود مشکلات تلخ یا حتی حل کردن آنها باید بسیار تلاش کنیم. اما جایی هست که می‌فهمیم وقت پذیرش و عبور کردن است. زندگی تا زنده هستیم ادامه دارد. آن لحظه بسیار تلخ است اما... بگذریم!

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تمرکز جهان روی ما نیست!

هرکسی در جهان ما دارد به مسائل خودش فکر می‌کند و ذهنش درگیر موضوعات روزمره‌ایست که با آنها سر و کار دارد.

بسیاری از ما با فکر اینکه همه دارند به ما توجه می‌کنند، انرژی و توان خود را هدر می‌دهیم. این خطای شناختی، یکی از اصلی‌ترین ریشه‌های اضطراب ماست.

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
تفاوت زیباست

برای جامعه‌ای که قرن‌ها بر مبنای سنت زیسته است، شباهت‌ها نه تنها مقدس، بلکه حیاتی هستند.

در اجتماع سنتی، فردی با دین، زبان، فرهنگ، سبک زندگی یا حتی ظاهر و پوشش متفاوت، یک تهدید به حساب می‌آمد. اگر فردی در یک اجتماع سنتی، خلاف رسوم و استانداردهای سنتی عمل می‌کرد، کمترین مجازاتش طرد شدن بود.

جامعه ما سال‌های زیادی در حال تکامل در فرهنگی بوده است که تفاوت‌ها سرکوب می‌شدند و اگر کسی متفاوت بود، برچسب می‌خورد و طرد می‌شد. مبنای ضرب‌المثل‌هایمان نیز شباهت‌ها بودند: «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو».

دلیل ساده‌اش آن بود که ما به جای جامعه، اجتماع‌های کوچک داشتیم. یک اجتماع کوچک، ظرفیت هضم تفاوت‌ها را ندارد و هرچه شباهت‌ها بیشتر شود، قدرت بیشتری خواهد داشت. پس ما حق داشتیم و کار درستی هم می‌کردیم.

تا اینکه تکامل تدریجی ما به یکباره در مواجهه با تحولی بزرگ، ناقص شد. اجتماع‌های کوچک ما در زمان بسیار کوتاهی، ناگهان خود را جزئی از یک جامعه بسیار بزرگ دیدند؛ نه جامعه‌ی ایران، بلکه جامعه‌ی جهان. حالا قطره‌های کوچک باید خود را با قانون دریایی که به آن پیوسته بودند، سازگار می‌کردند.

ناگهان، مبنای بقا از «ضرورت شباهت‌ها» به «حرمت تفاوت‌ها» تغییر کرد. کارها تخصصی شد و حالا دیگر برای سازگاری بیشتر، باید سراغ تفاوت‌ها می‌رفتیم. ما دیگر جزئی از سیستم بودیم و برای بقا باید اجزاء دیگر سیستم را هم دوست می‌داشتیم. جهان جدید، ظرفیت یک دنیا انسان منحصر به فرد را در خود داشت. جهانی که شباهت‌ها را در چند صفحه کاغذ تحت عنوان «قانون» خلاصه می‌کرد. مابقی هرچه بود، تفاوت بود و محترم.

ما ناگهان به جهان تفاوت‌ها خوردیم. جهانی که  برای خودش به مرور تغییر کرده بود، اما برای ما همه چیز ناگهان رخ داد. این شد که ما نتوانستیم با همان سرعت، با جهان جدید سازگار شویم. اما ژنتیک انسان به این سرعت تغییر نمی‌کند. ته‌مانده‌‌ی ژن‌های اجدادمان هنوز روشن است و میل به شباهت‌ها به این سادگی در درونمان از بین نمی‌رود.

ما در جهان جدید و دنیای تفاوت‌ها هستیم، اما هنوز دنبال شباهت‌های گمشده می‌گردیم. از هیچ فرصتی برای احیا کردن شباهت‌ها دریغ نمی‌کنیم. دست برنمی‌داریم. دست خودمان هم نیست.

هنوز اصرار داریم فرزندمان دقیقاً چیزی باشد که ما می‌خواهیم. هنوز همسرمان را زمانی دوست داریم که به آنچه ما می‌خواهیم تبدیل شده است نه آنچه که خودش می‌خواهد باشد. خواهرمان باید شغلی را انتخاب کند که ما فکر می‌کنیم به دردش می‌خورد. برادرمان باید خانه‌ای بخرد که ما فکر می‌کنیم برایش مناسب است. دوستمان باید با کسی ازدواج کند که ما فکر می‌کنیم مرد یا زن زندگی است.

برای ما هنوز حرف مردم اهمیت دارد. چون مردم بر مبنای شباهت‌ها استاندارد می‌سازند و ما نیز باید خود را به همان استانداردها برسانیم. ما همدیگر را آنگونه که می‌خواهیم دوست داریم نه آن‌گونه که هستیم. برای همین است که ما هنوز تلاش می‌کنیم همه را شبیه خودمان کنیم.

با این کار احساس امنیت می‌کنیم. چون اجداد ما این‌گونه احساس امنیت می‌کردند. اما امروز که دیگر شباهت عامل امنیت نیست، پس چرا هنوز هم ما برای چیزی که دیگر وجود ندارد هزینه‌های سنگین می‌دهیم؟ چرا ژن‌های شباهت‌دوست ما در جهان تفاوت‌ها هنوز فعالند؟ به همان دلیل که ما هنوز هم موقع ترس، موهایمان سیخ می‌شود، چون این کار از اجداد پشمالوی ما هنگام خطر مراقبت می‌کرده است.

اگر بخواهیم خاموش شدن ژن‌هایمان را به زمان بسپریم، چندین نسل هزینه‌های سنگینی پرداخت خواهند کرد. با این سرعت تحولات جهان، عاقلانه هم نیست که تغییرات را به زمان بسپریم. می‌توانیم به خودمان بیاییم، آموزش ببینیم و فکر کنیم، جهانمان را درک کنیم‌ و با آن سازگار شویم، ریشه‌ی رفتارهایمان را بشناسیم و آن‌ها را تغییر دهیم.

جهان از سر دشمنی یا نافهمی به دنبال تفاوت‌ها نرفته است. ما هم اگر با جهان مواجه نمی‌شدیم، در راه چندهزارساله‌مان آخر به ارزش همین تفاوت‌ها پی می‌بردیم. امروز، خوش‌اقبالیم که راهمان چنین کوتاه شد؛ البته به شرط این که فکر کنیم و ارزش آن را دریابیم.

بیایید جهان شباهت‌ها را تصور کنیم. بیایید جنگلی را تصور کنیم که فقط یک نوع درخت دارد. حیات وحش را با وجود فقط یک نوع حیوان مجسم کنیم. جهانی را تصور کنیم که در آن، تمام انسان‌ها، چهره‌، رنگ پوست، مدل مو، غذا، ورزش مورد علاقه، سبک زندگی و همه چیز دقیقاً یکسانی دارند. جهان زیبایی به نظر نمی‌رسد.

جهان برای پذیرش تفاوت‌ها مجبور نبوده است. جهان، مجذوب زیبایی تفاوت‌هاست. این‌گونه است که امروز این همه تنوع در همه ابعاد زندگی بشر و طبیعت وجود دارد. سعی نکنیم همه چیز را به سمت استانداردهای یکسان نزدیک کنیم. همه آدم‌ها و همه چیزها را همان‌گونه که هستند دوست بداریم. چون «تفاوت زیباست».

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نگران نسل ما نباشید!

ما شاید ندونیم:

✔️ لاستیک ماشین رو چطور عوض کنیم

✔️ چطور یک برگه چک بنویسیم

✔️ چطور از مالیات سر در بیاریم

✔️ چجوری باید یه خونه بخریم

✔️ چجوری رزومه کاری بنویسیم


اما نگران نباشید، چون به خوبی می‌دونیم:

✔️ کریستف کلمب در چه سالی دریانوردی کرده

✔️ چطور عدد X رو در معادله پیدا کنیم

✔️ چطور یک انشا در ۴۰ دقیقه بنویسیم


چون شما به ما به خوبی یاد دادید که:

✔️ همه چیز رو حفظ کنیم، بازگو کنیم و بعدش فراموش کنیم

✔️ درس‌های مدرسه از سلامت روان ما مهمتر هست

✔️ فقط دو ساعت بخوابیم تا بتونیم سه ساعت تکلیف رو انجام بدیم (تکالیفی که حتی قرار نیست نگاهشون کنید)

اصلا جای نگرانی نیست، چون ما خوب یاد گرفتیم که چطور از چیزهایی که بیشترین علاقه رو بهشون داریم متنفر باشیم!

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
از اینکه همیشه شاد نیستم، غمگینم!

افسرده‌ترین افراد آنهایی هستند که می‌خواهند همیشه شاد باشند. کسانی که اوقات تلخ زندگی را تحمل نمی‌کنند؛ آنها که زندگی را بدون غم‌هایش می‌خواهند.

زندگی مجموعه‌ای پیچیده است که بخش بزرگی از آن برای هر انسانی در هر جایگاهی، تلخ و کسالت‌بار است. بسیاری امور در اختیار ما نیستند و لحظات بسیاری بی‌حوصله و سردرگم هستیم.

هیچکس در زندگی به طور کامل درک نمی‌شود. هیچکس در تمام ثانیه‌های زندگی شاد نیست. هیچکس دنیا را بدون تجربه رنج، ترک نمی‌کند. و اینها واقعیت‌های زندگی هستند.

باور به این اشتباه رایج در بین مردم که «باید از تک‌تک لحظات زندگی لذت برد» باعث افسرده‌تر شدن ما می‌شود. هیچ انسانی هرگز نمی‌تواند از تمام لحظه‌های خود لذت ببرد.

شادی، بخش بسیار کوچکی از زندگی انسان است. اگر به دنبال همیشه شاد بودن باشیم، همان بخش کوچک را هم از دست خواهیم داد.

انسانی که زندگی خوب را زندگی بی‌نقص و بی‌غصه درک کرده‌ است، در لحظات تلخ زندگی بسیار بی‌تاب می‌شود، مدارا نمی‌کند، دنبال راهکار منطقی نمی‌گردد، خشم خارج از کنترل دارد، کام خود و دیگران را تلخ‌تر می‌کند و دست و پای بیهوده می‌زند. او در هنگام شادی‌ها نیز هرگز لذت نمی‌برد. چون دائم مضطرب است که این شادی بالاخره تمام می‌شود.

انسان خردمند، این واقعیت را می‌پذیرد که شادی بخشی از زندگی ماست. او رنج را فضیلت نمی‌داند و برای زندگی بهتر تلاش می‌کند اما واقعیت‌های جهان را درک می‌کند و می‌پذیرد که رنج نیز بخشی از زندگیست. او با تلخی‌ها مدارا می‌کند و در لحظه‌های کوتاه شادی نیز نهایت لذت را می‌برد. این انسان‌ها همان سرد و گرم چشیده‌های روزگار هستند که مانند «نظامی» می‌گویند:

شاد بر آنم که در این دیر تنگ
شادی و غم هر دو ندارد درنگ


@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
بزرگترها را هم بچه فرض کنید!

با استرس و نگرانی از سر کار برمی‌گردیم و در حالی که بسیار خسته هستیم، می‌خواهیم به فرزندمان شام بدهیم. غذای لذیذی را با حوصله برای او آماده می‌کنیم و پیش روی او می گذاریم و می‌گوییم: «نوش جان عزیز دلم!»

بچه سینی غذا را روی زمین می‌ریزد و با گریه و فریاد می‌گوید: «اینا دیگه چیه؟»

پاسخ ما معمولا چیست؟

آیا جمله‌های زیر را به او می‌گوییم؟

✔️ باورم نمیشه همچین کاری کردی

✔️ زندگی من همینجوریش هم سخته و تو برام سخت‌ترش می‌کنی. حالا باید این رو هم جمع کنم

✔️ دیگه نمی‌تونم این وضع رو تحمل کنم

✔️ نمی‌فهمی منم خسته‌ام، فقط خودت رو می‌بینی

یا موارد زیر را می‌گوییم؟

✔️ اوه دختر کوچولوی من! حتما دندونت درد می‌کنه

✔️ شاید خوابت میاد عزیزم

✔️ چی شده قربونت برم؟

✔️ بیا تو بغلم یه کم آروم بشی اشکالی نداره اونو بعدا خودم جمع می‌کنم

قطعا با جملات دوم با رفتار آنها مواجه می‌شویم. ما تمام تلاشمان را میکنیم تا با بهترین رفتار ممکن، پاسخ رفتار ناخوشایند فرزندمان را بدهیم تا مشکلی که او را آزار می‌دهد را کشف کنیم. و این دقیقا تعریف عشق است.

با خودمان تمام احتمالات را مرور می‌کنیم. با خود می‌گوییم شاید خسته است، شاید به برادر کوچکتر خود حسادت می‌کند، شاید جایی از بدن او درد می‌کند، شاید از چیزی ترسیده است. این رفتاری عاشقانه است که در برابر بچه‌ها نشان می‌دهیم ولی با هم سن و سال‌های خودمان انجام نمی‌دهیم.

ما بزرگترها هم ممکن است گاهی به همین دلایل، بهانه‌گیر شویم. گاهی ممکن است خسته باشیم. گاهی کسی بیرون از خانه با ما بدرفتاری کرده است و حس بدی داریم. گاهی فشار کارهای روزمره و یکنواخت خانه ما را کلافه کرده است. گاهی در یک مهمانی به کسی حسادت کرده‌ایم و همه این اتفاقات ممکن است ما را بهانه‌گیر کند؛ بی‌آنکه حتی خودمان بدانیم مشکل چیست.

رفتار عاشقانه آن است که به جای پاسخ فوری و لحظه‌ای، یکدیگر را مانند بچه‌ها درک کنیم و سعی کنیم به همدیگر آرامش دهیم تا بتوانیم مشکل را با هم کشف کنیم.

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
در زندگی حیوانات دخالت نکنیم!

#محمد_درویش

اگر شاهدیم که شهروندان موافق و مخالف حمایت از سگ و گربه خیابانی به جان هم افتاده‌اند، این وضع تقصیر سازمان شهرداری‌هاست. سازمان شهرداری‌ها وقتی به افراد بابت تحویل لاشه یک سگ خیابانی پول می‌دهد، در واقع چراغ سبز برای توله کشی و کسب درآمد از محل تحویل لاشه سگ خیابانی نشان داده است. 

شاهد افزایش چشمگیر جمعیت سگ و گربه‌های خیابانی هستیم آن هم به این دلیل که شهرداری‌ها در این زمینه کم‌کاری می‌کنند. در مقابل این کم‌کاری‌ها و البته به دلیل ضعف اطلاع‌رسانی، مردم نیکوکار هم با تصور یک کار مفید، به حیوانات خیابانی غذا می‌دهند که البته غذا دادن مردم در برابر ۳۵ تن دور ریز سالانه مواد غذایی در سطل‌های زباله، عددی نیست.

متاسفانه امروز، حامیان سگ و گربه‌های خیابانی و فعالان محیط‌زیست و افراد نگران از افزایش جمعیت سگ و گربه‌های خیابانی و نگران از بین رفتن تراز اکولوِژیکی، با هم درگیر شده‌اند در حالی که امروز، گزارش‌های متعددی از حملات سگ‌های خیابانی در طبیعت داریم. 

وقتی به یک گربه خیابانی غذا می‌دهید، باعث تغییر رفتار اکولوژیکی گربه می‌شوید. وقتی غذا در دسترس گربه خیابانی باشد؛ چه غذایی که مردم به او می‌دهند و چه غذایی که در سطل زباله خیابان پیدا می‌شود، این گربه انگیزه‌ای برای یافتن غذا و تحرک جست‌وجوی غذا نخواهد داشت. چرا جمعیت موش‌ها در شهرهای ما زیاد شده؟ چون گربه‌ها غذای کافی دارند.

چند نفر از دوستان دامپزشک من از موارد متعدد گربه‌های خیابانی می‌گویند که دچار بی‌تحرکی و دیابت شده‌اند. آمارها می‌گوید تعداد سگ‌های خیابانی در کل کشور، نسبت به دهه ۱۳۵۰ حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ درصد افزایش یافته و امروز به بیش از سه میلیون قلاده رسیده در حالی که اخبار حمله سگ‌های ولگرد به روستاها و موارد سگ گزیدگی هم رو به افزایش است. حتی افزایش جمعیت انسان‌ها هم اگر بیش از ظرفیت زیستی باشد، برای انسان‌ها خطرناک می‌شود.

اصل علمی این است که اجازه بدهیم حیات‌وحش، حیات‌وحش بماند. اصل علمی این است که در زندگی حیوانات دخالت نکنیم. اگر می‌خواهیم در زندگی یک سگ یا گربه خیابانی دخالت کنیم، باید سرپرستی‌اش را به عهده بگیریم و او را به خانه‌مان بیاوریم تا در منزل ما و کنار ما و با رعایت همه هنجارهای اخلاقی و بهداشتی زندگی کند ولی اگر حیوانی در خانه ما نیست و در کوچه و خیابان زندگی می‌کند، به هیچ عنوان نباید در زندگی این حیوان دخالت کنیم. غذا دادن به پرنده و سگ و گربه خیابانی، دوستی کاذب است و دنیا سال‌هاست که به‌ شدت با این دوستی‌های کاذب مقابله می‌کند.

متن کامل

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
خشم و افسردگی

حفظ نفرت در درونتان، احساس بی‌حاصلی است؛ مثل این است که برای تنبیه عقربی که شما را نیش زده، آن را بخورید. بخشی از ریشه‌های افسردگی در همین خشم و نفرت است.

از کتاب «دلایلی برای زنده ماندن»
اثر «مت هیگ»


#خشم

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
رژیم اطلاعاتی

#یوال_نوح_هراری

هزاران سال پیش، انسان‌ها هرچه می‌توانستند غذا می‌خوردند و اگر چیزی سرشار از چربی و قند پیدا می‌کردند مجبور بودند تا جای ممکن از آن بخورند. دلیلش آن بود که آنها نیاز به حفظ انرژی داشتند و غذا کم بود.

امروزه ما با مقدار زیاد و متنوع غذاها غرق شده‌ایم؛ غذاهایی که بیشتر آنها سرشار از چربی و قند هستند. بنابراین، به این فکر کردیم که دیگر نیازی نیست مقدار زیادی از غذاها بخوریم. ما همیشه به غذا دسترسی داریم. پس به فکر تنظیم رژیم غذایی و خوردن غذا بر اساس نیاز بدن افتادیم.

این دقیقا داستان «اطلاعات» است. در گذشته اطلاعات، کمیاب بودند. بنابراین، ما به هر نوع اطلاعاتی دست پیدا می‌یافتیم، آن را کامل مصرف (مطالعه) می‌کردیم. امروزه ما به وسیله مقدار زیاد و متنوع از اطلاعات غرق شده‌ایم؛ اطلاعاتی که بیشتر آن بی‌مصرف و غیرضروری است و به طور مصنوعی احساساتی مانند غم، خشم، حسادت، اضطراب و وحشت درون ما ایجاد می‌کند.

ما خیلی اضطراری‌تر از رژیم غذایی، به یک «رژیم اطلاعاتی» احتیاج داریم.

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خِرد در سادگیست!

هیجان همیشه در زندگی کمک‌کننده نیست. این سادگی است که ناجی جاودانه ما خواهد بود.

مشهور بودن یا شماره یک بودن، خوشایند است، اما «عاقل و مهربان» ماندن، دستاورد بزرگتری خواهد بود. شاید تصمیم بگیریم دنیا را فتح نکنیم، اما به جای آن زندگی آرام‌تر و سالم‌تری داشته باشیم. شاید نیاز داشته باشیم خیلی بیشتر استراحت کنیم.

اضطراب، التماس منطقی و خشم‌آلود ذهن ماست برای اینکه به طور مداوم و تا حد خستگی مفرط، مغزمان را تحریک نکنیم.

#اضطراب

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
زندگی مقتضی زیستن است!

نامه‌ی «منکن» نویسنده آمریکایی به «ویل‌دورانت» در پاسخ به پرسش «معنای زندگی شما چیست؟»

از من پرسیده‌اید که مایه تسلی و خرسندی من در زندگی چیست و چرا به کار و زندگی ادامه می‌دهم. من به کار و زندگی ادامه می‌دهم به همان دلیلی که یک مرغ به نشستن بر روی تخم‌مرغ‌ها ادامه می‌دهد. در هر موجود زنده‌ای، انگیزه‌ای مبهم ولی قدرتمند برای کار و فعالیت وجود دارد. زندگی، مقتضی زیستن است. عدم فعالیت برای موجود سالم، امری دردناک، خطرناک و غیرممکن است (مگر به عنوان استراحتی برای تجدید قوا در میان امواج کار و فعالیت).

البته شکل دقیق فعالیت یک فرد، با قوا و قابلیت‌هایی که با آنها به دنیا می‌آید، مشخص است. به عبارت دیگر، توانایی‌هایش را وراثت تعیین می‌کند. من مثل مرغ‌ها تخم نمی‌گذارم، چون بدون قوا و قابلیت‌های آنها به دنیا آمده‌ام. به همین دلیل، دنبال انتخابات کنگره هم نمی‌روم. یا ویولن نمی‌زنم، یا در دانشگاه، متافیزیک درس نمی‌دهم و یا در کارخانه ذوب‌آهن کار نمی‌کنم. تنها کاری را انجام می‌دهم که برای دستانم ساده‌تر و راحت‌تر است. در نتیجه، من نویسنده‌ام.

اراده آگاهانه خیلی کمی در همه اینها وجود دارد. آنچه من انجام می‌دهم به دست تقدیری غیرقابل درک جهت پیدا می‌کند، نه لزوماً با انتخاب خودم. من در بچگی می‌خواستم شیمی‌دان بشوم، ولی در عین حال پدر فقیرم سعی می‌کرد از من یک کاسب بسازد. با همه این احوال، نویسنده شدم و احتمالا تا پایان عمر هم نویسنده باقی خواهم ماند. درست مثل گاوی که همه عمرش شیر می‌دهد، گرچه نفع شخصی‌اش اقتضا می‌کند که مشروب جین بدهد. دلم می‌خواهد فکر کنم که نوشته‌هایم ایده‌های صحیحی بوده‌اند و بر مردم اثر گذاشته است. دنیا ممکن است آنها را دوست داشته باشد یا به آنها حتی دست هم نزند. برایم چندان مهم نیست چون خودم با آنها خوش بوده‌ام. هرچقدر هم که خوب باشند، روزی در گذر زمان و در تاریخ دنیا محو خواهند شد.

در کنار کارم، ابزاری هم برای کسب سعادت در نظر گرفته‌ام به اسم "معاشرت". وقتی کارهایم تمام می‌شود به خانواده و دوستانم روی می‌آورم. با آنها معمولاً حالم خوب است. هرچند، خانه من غم و جر و بحث هم زیاد دیده است. اما بودنشان در کل به من حس خوشبختی می‌دهد.

این که زندگی چه معنایی می‌تواند داشته باشد را نمی‌دانم؛ ولی تمایل دارم گمان کنم که هیچ معنایی ندارد. فقط می‌دانم زندگی برای من در حالی که طول کشید، سرگرم‌کننده بود. دردسرهای زندگی هم گاهی سرگرم‌کننده هستند و باعث پرورش برخی اوصاف انسانی جذاب مانند شجاعت و غیره می‌شوند که البته آنها هم سرگرم‌کننده هستند. هرچند سرگرمی هم پایدار نیست. هیچ تئاتری، هر چقدر هم که خوب باشد نمی‌تواند برای همیشه خوب بماند.

از کتاب «درباره‌ معنی زندگی»
اثر «ویل دورانت»


#معنای_زندگی

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انتظارات غیرواقعی و ناکامی

این جوجه انتظار دارد طبیعت همان رفتاری داشته باشد که پدر و مادرش با او داشته‌اند. او انتظار دارد چون دهانش را باز کرده است خوراک (کرم) در دهانش قرار گیرد.‌

برای ما انسان‌ها نیز بسیاری از ناکامی‌هایی که در دوستی، ازدواج، کار و تربیت فرزندان و ... تجربه می‌کنیم می‌تواند برخاسته از باورها و انتظاراتی غیرواقعی باشد که در کودکی آموخته‌ایم.

@metaphortherapy
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
تصمیم درست

تصمیم درست، تصمیمی نیست که لزوما نتیجه‌ی درستی داشته باشد. اگر ما نتیجه را می‌دانستیم که دیگر نیازی به تصمیم‌گیری نبود. تصمیم درست، تصمیمی است که تمام هزینه‌های آن بر دوش شخص تصمیم‌گیرنده باشد.

✔️ اگر شخصی تصمیم می‌گیرد که به انسان فقیری کمک کند، اما برای آن کمک باید به زندگی دیگران صدمه بزند، این تصمیم اشتباه است. حتی اگر زندگی آن فقیر با آن کمک زیر و رو شود.

✔️ اگر شخصی تصمیم می‌گیرد که در کلاس آموزشی شرکت کند، به این قیمت که مسئولیت نگهداری از فرزندش را روی دوش مادر بیمار خود بگذارد، این تصمیم اشتباه است. حتی اگر در آن مهارت استاد شود.

✔️ اگر شخصی تصمیم می‌گیرد کسب و کاری را آغاز کند، اما برای آن لازم است زندگی همسر و فرزندان خود را مختل کند، آن تصمیم اشتباه است. حتی اگر آن کسب و کار، موفق باشد.

✔️ اگر شخصی تصمیم می‌گیرد به مسافرت برود و هزینه‌های آن را بر دوش دیگران می‌گذارد، آن تصمیم اشتباه است. حتی اگر آن مسافرت، تجربه‌ای بسیار لذت‌بخش باشد.

✔️ اگر شخصی تصمیم بگیرد که زندگی خود را وقف امور خیر کند و در این مسیر، به بخشی از جامعه آسیب می‌زند تا به بخش دیگری خیر برساند، این تصمیم اشتباه است. حتی اگر واقعا کار خیری انجام شود.

✔️ اگر شخصی تصمیم می‌گیرد ازدواج کند، اما مسئولیت‌های رابطه را روی دوش اعضای خانواده خود می‌گذارد، آن تصمیم اشتباه است. حتی اگر از آن ازدواج راضی باشد.

✔️ اگر شخصی تصمیم می‌گیرد فرزندش را به کلاس شنا بفرستد و رفت و آمد او را روی دوش خواهر خود می‌اندازد، این تصمیم اشتباه است. حتی اگر فرزندش استاد شنا شود.

✔️ اگر شخصی تصمیم می‌گیرند یک مهمانی جذاب و با شکوه برگزار کند، اما آن مهمانی زندگی همسایه‌اش را مختل کند، آن تصمیم اشتباه است. حتی اگر در آن مهمانی همه خوشحال باشند.

تصمیمی درست است که تمام هزینه‌های آن بر دوش خود شخص تصمیم‌گیرنده باشد.

حالا پرسش اینجاست که پس همکاری و مشارکت بین انسان‌ها چه می‌شود؟

پاسخ این است که این مفاهیم، زمانی معنا پیدا می‌کنند که دیگران از سر میل و رضایت شخصی (نه تعارف‌های فرهنگی مرسوم) یا توافق بر سر منفعتی (مانند دریافت دستمزد یا شریک شدن در دستاوردها) در تصمیم‌گیری ما شریک شوند؛ آن هم منفعتی که خودشان تشخیص می‌دهند، نه منفعتی که ما برای آنها صلاح می‌دانیم.

اگر ما تصمیمی را بدون اطلاع دیگران بگیریم و در ذهن خود بگوییم این حتما به نفع آنها هم خواهد بود، این تصمیم اشتباه است؛ حتی اگر نتیجه‌ی آن مطلوب باشد.

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
سیاست و عشق رمانتیک

اگر سیاست و عشق، آغازی سرخوشانه داشته باشند، پایانشان معمولا خونین است.

ما با سیاست‌های عشق-محور که به ظلم می‌گرایند آشناییم. در این نوع سیاست، حاکم باور دارد که او منافع واقعی ملتش را بهتر می‌داند و به همین دلیل، بدون تردید حکم قتل کسانی که با او مخالفت می‌کنند را صادر می‌کند (که این در واقع به خاطر منافع خودش است نه ملت).

عاشق‌های رمانتیک نیز گرایش دارند که سرخوردگی‌هایشان را همینگونه در رابطه بروز دهند.

از کتاب «جستارهایی در باب عشق»
اثر «آلن دوباتن»


@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
من یک متعصبم!

#کارل_یونگ

من یک متعصب هستم، هنگامی که ظاهرا به چیزی حمله می‌کنم که در باطن مجبورم درستی آن را بپذیرم.

 @DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
بازنگری دروس عمومی دانشگاه‌ها:
گامی به سوی توانمندسازی جامعه


#فرزاد_دهقانیان

دروس عمومی مصوب وزارت علوم:

به جز دروس فارسی، زبان عمومی و تربیت بدنی (در مجموع ۸ واحد)، شامل ۱۴ واحد دیگر در چهار دسته مبانی نظری اسلام، اخلاق اسلامی، انقلاب اسلامی، تاریخ و تمدن اسلامی، آشنایی با منابع اسلامی و یک درس دانش خانواده و تنظیم جمعیت است.

به عنوان نمونه‌ای برای مقایسه با ایران، دروس عمومی (General Education) در دانشگاه‌های آمریکا تنوع بسیار زیادی دارد و هر دانشگاه بر اساس اهداف خود دروس مختلفی را ارائه می‌دهد که در طول زمان به‌روزرسانی می‌شود. به طور مثال، دروس عمومی دانشگاه هاروارد که به صورت قبول/مردود (Pass/Fail) نمره‌دهی می‌شوند، در چهار دسته زیر ارائه می‌شوند:

✔️ زیبایی‌شناسی و فرهنگ - نمونه کلاس‌ها: خودت باش (Act Natural)، فرهنگ غذا خوردن، خلاقیت

✔️ اخلاق و شهروندی - نمونه کلاس‌ها: شادی/خوشبختی (Happiness)، آشنایی با جهل، دروغ، مزخرفات و فریب

✔️ تاریخ، جوامع و افراد - نمونه کلاس‌ها: اسلحه در آمریکا، پروژه دموکراسی

✔️ علم و فناوری - نمونه کلاس‌ها: هوش مصنوعی، محاسبات و تفکر

همچنین، دروس عمومی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا به صورت زیر دسته‌بندی شده‌اند:

✔️ اهداف پایه - نمونه کلاس‌ها: زبان، فرهنگ و تفکر انتقادی، اصول سخنرانی عمومی، علم و شبه‌علم

✔️ جهان طبیعی و اشکال مختلف حیات - نمونه کلاس‌ها: زمین‌شناسی، ریاضیات عمومی، شیمی عمومی

✔️ هنر و بشریت - نمونه کلاس‌ها: تاریخچه هنرهای اسلامی، زنان خاورمیانه، سنت‌های بصری اروپایی

✔️ فرد و جامعه - نمونه کلاس‌ها: آزادی بیان، آسیا در جهان امروز، سیاست جهانی

✔️ فهم توسعه فردی - نمونه کلاس‌ها: کودک در خانواده، تغذیه و سلامت، سبک زندگی سالم

✔️ مطالعات قومی - نمونه کلاس‌ها: اقوام بومی کالیفرنیا، اقوام آسیایی-آمریکایی، مطالعه سرخپوستان

تحلیل و تجویز راهبردی:

توانمندسازی جامعه به معنای تقویت قابلیت‌ها و مهارت‌های افراد و گروه‌ها برای مشارکت فعال و مؤثر در زندگی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است. در این زمینه، دروس عمومی دانشگاهی نقش مهمی در توانمندسازی جامعه ایفا می‌کنند. دروس عمومی با فراهم آوردن دانش، مهارت‌ها، و ارزش‌هایی که برای مشارکت فعال و مؤثر در جامعه ضروری هستند، می‌توانند نقش مهمی در توانمندسازی جامعه داشته باشند. این دروس به افراد کمک می‌کنند تا به عنوان شهروندانی آگاه و مسئول، در جهت توسعه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه خود تلاش کنند.

بررسی دروس عمومی دانشگاه‌های ایران به وضوح نشان می‌دهد که دروس ارائه شده تناسبی با نیازهای امروز جامعه ایران ندارند. اصلاح و به روزرسانی این برنامه‌ها نیازمند مطالعات جامع است، اما به عنوان پیشنهاد اولیه، دروسی همچون مبانی علم اقتصاد، آشنایی با هوش مصنوعی، اصول نگارش و ارائه، فلسفه علم، تفکر انتقادی، آشنایی با اقوام ایرانی، تاریخ معاصر ایران، تاریخچه هنر در ایران، تغذیه و سلامت، و شاد زیستن می‌توانند به عنوان دروس عمومی انتخابی در برنامه درسی دانشگاه‌ها اضافه شوند. ارائه این دروس متنوع در دانشگاه‌های جامع کشور به‌سادگی قابل اجرا خواهد بود.

در نهایت، اگر وزارتخانه‌های علوم و آموزش و پرورش برنامه جامعی برای تأثیرگذاری در توسعه فرهنگ عمومی جامعه نداشته باشند، فرهنگ عمومی به افراد و رسانه‌های غیرمتخصص و سلبریتی‌ها سپرده خواهد شد که می‌تواند موجب بروز آسیب‌های جدی در بلندمدت شود.

@systemdiary
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آیا دیدگاه ما متعلق به خودمان است؟

#آلن_دوباتن

بسیاری اوقات، ایده‌هایی که در مورد زندگی موفق داریم متعلق به خود ما نیست. ما به شدت تحت تأثیر دیدگاه‌ها و پیام‌های اطراف خود هستیم که در قالب استانداردهای جامعه یا تبلیغات به ما تحمیل می‌شوند.

نرسیدن به چیزی که می‌خواهیم ممکن است بد باشد، اما رسیدن به چیزی که خواسته‌ی ما نبوده‌ است به مراتب بدتر خواهد بود.

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
کسی که فقط چکُش در اختیار دارد، همه‌ی دنیا را میخ می‌بیند!

تماشای مداومِ یک رسانه یا شبکه‌ی خبری خاص، مطالعه‌ی پیوسته‌ی کتاب‌ها یا نشریات خاص، گوش کردن مداوم یک سخنرانی خاص، شرکت کردن مداوم در یک گروه سیاسی یا فکری یا مذهبی خاص، و به تعبیر بهتر، مسدود کردن ورودی‌های مغز به روی تنوعات فکری عالَم، و فقط یک مَجرا را برای طرز فکر خاصی باز گذاشتن، به‌تدریج و چه‌بسا ناخواسته و نادانسته، فرد را به یک رُبات برنامه‌ریزی شده توسط دیگران تبدیل می‌کند.

زندگی انسانی، یعنی باز کردن مجراهای مختلف در ذهن، و مواجه‌ی آگاهانه و فعالانه و نقادانه با طرز تفکرات مختلف.

@JameahiBehtarBesazim
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
بی‌حوصله و بدون تمرکز

وقت گذراندن زیاد و تماشای مکرر ویدئوهای کوتاه در فضاهایی مثل اینستاگرام و یوتیوب، ما را به افرادی تبدیل می‌کند که:

۱) دیدن فیلم‌های طولانی برایشان بسیار دشوار و خارج از حوصله است.

۲) تمرکز کافی برای مطالعه‌ی متن ندارند و خواندن ده صفحه کتاب، برایشان امری تقریبا غیرممکن می‌شود.

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
Telegram Center
Telegram Center
Канал