Смотреть в Telegram
نازنین یارم ؛ برایت من شراب آورده‌ام یک شراب هفت ساله ناب ناب آورده‌ام مست می باید تُ را ، تا خستگی از تن دهی سوی چشمانت غبار ، از جنس خواب آورده‌ام دست من خالی زٕ هر چون و چرا ست اما تُ را یک دل آشفته و در پیچ و تاب آورده‌ام زخم خنجر بر دل آشفته‌ام ، کمتر زنید بین دستانم دلی همچون حباب آورده‌ام مست مستم میکند چشمان نرگس فام تُ لرزش دستان خود را ، در جواب آورده‌ام مثل فرهادم ولی ، دستم تهی از تیشه‌هاست طعم شیرین تُ را ، هرشب حساب آورده‌ام بر من و بر عشق دیرین من ایمان آورید شاعری هستم اولوالعزم و ، کتاب آورده‌ام عاشقی دیوانه وارم دور از آن شهر غریب مژده‌ی مجنونی‌ام را ، با شتاب آورده‌ام #حسین_اسکندری @dehkadeehsass
Telegram Center
Telegram Center
Канал