آیا امکان دارد که از نا همجنس ها، ناهمرنگ ها و نا متجانسهایی که دارای اهداف و مقاصد مختلف هستند، یک گروه متجانس تحت عنوان #وفاق_ملی ساخت؟ مقدمه: بازی با کلمهی "وفاق" عمری به درازای بازی سیاسی با کلماتی مثل وحدت و همبستگی دارد و وفاق ملی نیز از آن اصطلاحات است که در ظاهر شامل همهی جریانات فکری و گرایشات قومی و سیاسی میشود اما تا به منصه ی ظهور نرسد و آثار مثبت آن هویدا نشود، نمی توان در مورد آن قضاوت کرد. یکم: کدام عقل سلیم حکم میکند که گروه مستبدان و خودکامگان با مطیعان و مجبوران به یک وفاق می رسند؟ دوم: وقتی کسی برای احراز و کاندید شدن و پیروزی و حذف رقیب و به دست گرفتن قدرت ظاهری، از یک جای خاص حمایت شده، امکان ندارد که بتواند با افراد و گروههایی که در این فرایند حذف شدند (عادلانه یا ظالمانه) بتواند حتی در یک مورد به توافق و وفاق برسد چون اولین مشکل #تعارض_منافع و دومین مشکل تبعیت است که وقتی پای منافع میان می آید، رنگ میبازد و به تمرد و طغیان بدل می شود. سوم: وقتی فردی مدیون و وامدار یک یا چند مرکز قدرت و ثروت و رانت است، غیر ممکن است که خود را نماینده مردم (اکثریت، اقلیت، رای داده و نداده) بداند مگر آنکه این مهم را کتمان یا فراموش کند. چهارم: وفاق حول محورهای پذیرش سیستم های موجود، سیاستهای کلان، قوانین مضر، نهادهای غیر پاسخگوی بودجه بر، دخالتهای نظامیان، عدم حل مشکل قانون راهبردی و #برجام و #FATF و عدم توجه به معیشت مردم، وفاق در حفظ وضعیت موجود و تداوم آن است و به طور کلی در برگیرندهی اصلاحات و تحول و حتی تغییرات اندک نیز نیست. پنجم: وقتی وفاق ملی فقط برای قوهی مجریه در دستور کار قرار گرفته و برای دیگر قوا و نهادها فقط توصیه و سفارش به همکاری وجود دارد، چنانچه با بدبینی کامل فرض کنیم که آنها نه به وفاق درونی خود رسیدهاند و نه از نظر ذاتی با قوهی مجریه امکان وفاق دارند، پس میتوان بر اساس این پیش فرض، وفاق ملی را یک شعار شکست خوردهی قبل از تحقق ارزیابی کرد. ششم: وفاق ملی به معنی هم اندیشی با چند نفر از اقلیتها و یا بکار گیری چند خانم در مناصب حکومتی نیست، وفاق ملی باید با مردمی که میخواهند حامی دولت باشند انجام شود و این مهم فقط با #شفاف سازی، عمل به وعدهها، توجه به خواستهی #اکثریت که انتخابات را #تحریم کرده و این را یک#کنشگری_مدنی_خشونت_پرهیز و دارای پیام " نه" است، میدانند، تحقق مییابد. نظر این کنشگر مدنی: وفاق ملی یک شعار است که ممکن است جنبش مردمی را به تاخیر بیاندازد و یا در آن خلل ایجاد کند. در این صورت امیدهای اندک نیز به نا امیدی تبدیل میشود. پس به جای آن باید وفاق ملی را در کنار مردم و خاستههای مردم قرار گرفتن، تعریف کرده و آن را تنها راه نجات ملی بدون خشونت و بدون براندازی دانست که امکان عبور از ناکارآمدیها و سلطه گری را فراهم و آیندهی نیک برای ملک و ملت را در فضایی آرام فراهم میآورد.
مقدمه: قاعدهی نهم شمس تبریزی عبارت است از < <صبرکردن به معنای ماندن و انتظارکشیدن نیست. به معنای آیندهنگر بودن است. صبر چیست؟ به تیغ نگریستن و گل را پیش چشم مجسم کردن است، به شب نگریستن و روز را در خیال دیدن است. عاشقانِ خدا صبر را همچون شهد شیرین به کام میکشند و هضم میکنند. میدانند زمان لازم است تا هلال ماه به بدر کامل بدل شود> >. یکم: بخش اول قاعدهی نهم شمس عزیز تبریزی، پویایی و عدم ایستایی و نفی انتظارکشیدن بیثمر و التزام به آیندهنگری که مترادف با داشتن چشمانداز، مأموریت، هدف، برنامه و فعالیت است و موردتوجه #جنبشمردمی #هشتاددرصدیها است را به تصویر میکشد. دوم: بخش دوم قاعدهی نهم آن عارف جان، آن قدر عرفانی و امیدوار کننده است که بیشتر مورداستفادهی رئیس مجبور و حکومت و حامیان آن دو است؛ ولی برای مردم با این شبهه مواجه است که چگونه میتوان عاشق خدا بود و در شب تار ملت، علائم برطرفشدن تاریکی، در آمدن هلال ماه، و رسیدن به صبح سپید، را بهصورت واقعی، عینی و قابل رویت نظاره کرد تا توانی به دست آورد و منتظر بدر کامل بود؟ سوم: شاید بتوان از این قاعده به < < صبر پویا> > و < < انتظار حرکتآفرین> > و < < کنشگری آیندهنگر> > هم رسید. چهارم: شاید بتوان از قاعدهی نهم شمس تبریزی به رفتارهای #رئیس_تبریزی بهتر پی برد که همچون عاشقان خدا، صبر را چون شهد شیرین دانسته و با حضور بیش از اندازه در هیئتهای عزاداری مشق صبر و حوصله و توسل و توکل میکنند و انتظار دارند اکثریت هشتاددرصدیهای مطالبهگر هم صبور باشند. یا شاید بر این باور هستند که باید همچون عاشقان خدا، صبر را توأم با عقلانیت و خردمندی کرده و ملت را به عشق و مراقبت از دستاوردهای چندینسالهی جنبش مردمی و تداوم #کنشگری_مدنی_خشونت_پرهیز عاشقانه رهنمون ساخت. پنجم: شاید رئیس تبریزی میخواهد با استفاده از قاعدهی نهم شمس تبریزی، صبر هوشمندانهای را پیشه کند تا هم حکم او تنفیذ شود، هم کمیتههای گزینش وزرا به نتیجه برسند، هم بذر امید در دلها بکارند، هم حاکمیت و جامعه را پذیرندهی تحولات اساسی در مناسبات دولت – ملت کرده و بستر برچیدن #فساد و #ظلم و #نابرابری را مهیا کنند. نظر این کنشگر مدنی: با حلواحلوا گفتن، دهان شیرین نمیشود. مردم بهجانآمده و خسته از درد و رنج، هم عشق و اخلاقیات را میخواهند و هم رسیدن به صبح سپید را مطالبه میکنند؛ چون رمقی برای صبر عارفانه ندارند. فقط آن بخش از عرفان شمس تبریزی را متوجه میشوند که برطرفکردن #تحریم ظالمانه و ایجاد رونق اقتصادی و توسعهی متوازن و حسن ارتباط با همهی ملل و دولتهای جهان و صلح پایدار را برای آنها به ارمغان بیاورد.