قلم بیداری

#انقلاب
Канал
Логотип телеграм канала قلم بیداری
@darvishane49Продвигать
10,25 тыс.
подписчиков
407
фото
302
видео
3,42 тыс.
ссылок
باریکه ای بسوی مدنیت ح-درویشی
♻️ فرصت های از دست رفته برای توسعه ایران در پنجاه سال اخیر

مهران صولتی

در ادبیات توسعه میان دو مفهوم رشد و توسعه تمایز قائل می شوند. رشد مفهومی کمی است و به افزایش ظرفیت تولیدی یک کشور با به کارگیری سرمایه گذاری بیشتر یا به کارگیری فن آوری های  مناسب تر اطلاق می شود. مفهومی که بیش از همه در افزایش تولید ناخالص داخلی یک کشور تبلور می یابد. ولی افزایش نارسایی هایی مانند شکاف طبقاتی، نابرابری های اجتماعی و تخریب محیط زیست در قرن بیستم موجب شد که مفهوم توسعه در دوران پس از جنگ جهانی دوم جایگزین رشد شود.

توسعه مفهومی کمی- کیفی است که علاوه بر رشد اقتصادی، مستلزم بهبود در شاخص هایی مانند بهداشت و سلامت، امید به زندگی، برخورداری از امکانات آموزشی، بهبود توزیع درآمد، کاهش فقر و مشارکت موثر در فعالیت های سیاسی- اجتماعی نیز هست. در سال های اخیر هم اقتصاددانانی از جمله آمارتیا سن و داگلاس نورث توسعه را در گرو گسترش آزادی، خودآیینی و یک نظام آموزشی مشارکت جو و کارآمد تعریف کرده اند.

شاید گزاف نباشد اگر بگوییم که ایران در نیم قرن اخیر حداقل پنج فرصت ارزشمند را برای توسعه از دست داده است. فرصت هایی که هریک می توانستند سکویی برای پرش کشور محسوب شوند:

🔺 شاه و دوران طلایی دهه ۱۳۴۰: پس از انتصاب علینقی عالیخانی به عنوان وزیر اقتصاد در بهمن ۱۳۴۱ دورانی در توسعه کشور رقم خورد که تا کنون تکرار نشده است؛ حضور تکنوکرات های کارآزموده، شکل گیری بورژوازی ملی، آغاز دوران صنعتی شدن، کاهش دخالت های سیاست در اقتصاد، رشد اقتصادی فراتر از ۱۱ درصد به مدت ده سال، تورم زیر ۲ درصد و افزایش سرمایه گذاری های داخلی و خارجی تنها بخشی از دستاوردهای این دوران طلایی بود. البته این دوره با افزایش درآمدهای نفتی، خودکامه‌گی شاه و افزایش دخالت سیاست در اقتصاد نتوانست به توسعه پایدار کشور بینجامد.

🔺 انقلاب و ظرفیت های ایجاد شده: با وقوع دگرگونی سیاسی در بهمن ۵۷ اگر چه بخشی از نیروی انسانی باتجربه ایران را ترک کرد ولی بازگشت نیروهای جدید از غرب در کنار انرژی عظیم آزاد شده نوید روزهای بهتری را برای آینده کشور می داد. سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی به بالاترین حد خود رسیده بود و مشارکت جویی شهروندان مسیرهای جدیدی می یافت. در این میان اما افزایش منازعات داخلی و جنگ تحمیلی موجبات شکل گیری موج جدیدی از مهاجرت، امنیتی شدن فضای سیاسی و به محاق رفتن توسعه گرایی را فراهم آورد.

🔺 خاتمی و فرصت طلایی اصلاحات: دوم خرداد ۷۶ محصول جنبشی بود که به واسطه فربه شدن طبقه متوسط، افزایش رشد اقتصادی و ظهور نیروهای جدید اجتماعی ایجاد شده بود. در دولت اصلاحات هم اعتماد دوباره ایرانیان به نظام سیاسی، در کنار روابط سازنده با جهان و کاهش دخالت سیاست در اقتصاد موجبات تداوم توسعه گرایی را فراهم آورده بود. ایجاد ثبات اقتصادی، افزایش اشتغال، کاهش تورم و امیدآفرینی نسبت به آینده از جمله دستاوردهای موثر این دوره بود که البته با به قدرت رسیدن دولت نهم و دهم بسیاری از آن ها بر باد رفت.

🔺 احمدی نژاد و درآمد افسانه ای نفت: دولت نهم و دهم اگر چه از موهبت نفت ۱۲۰ دلاری و درآمد ۸۰۰ میلیارد دلاری در هشت ساله ریاست جمهوری برخوردار بود ولی نتوانست به توسعه گرایی شکل گرفته در دوران پیش از خود تداوم بخشد. سیاست تنش زا با جهان، ارجاع پرونده هسته ای به شورای امنیت، افزایش تدریجی تحریم ها، انحلال سازمان مدیریت و خیال پردازی درباره مدیریت جهان کار را به جایی رساند که اشتغال در حد صفر، تورم ۳۵ درصدی و بی ثباتی اقتصادی کمترین دستاوردهای زیان بار این دوره بود.

🔺 روحانی و فرصت آشتی با دنیا: گزاف نیست اگر بگوییم در دو دهه گذشته پرونده هسته ای و تحریم های مرتبط با آن مهمترین مانع بر سر راه توسعه یافتگی ایران و افزایش فقر، فلاکت، بیکاری، تورم و کاهش امید به آینده بوده است. با اشراف به چنین وضعیتی بود که روحانی کوشید تا به وسیله برجام این بزرگ ترین مانع را از سر راه بردارد. شوربختانه برجام اگر چه به خوبی آغاز شد ولی بدفرجام بود و سیکل معیوب توسعه نیافتگی کشور را به وضعیت پیشین و ادامه تنش ها و تحریم ها برگرداند.

🔹 نکته پایانی: اگر چه ایران در نیم قرن اخیر دستاوردهای قابل توجهی در شاخص های توسعه انسانی (HDI) داشته است ولی فراز و فرودهای فراوان سیاسی مانع از پایداری فرآیند توسعه یافتگی کشور در مقایسه با سایر کشورهای جهان و حتی منطقه شده است. واقعیتی که می تواند بسیار نگران کننده باشد. 

#توسعه
#انقلاب
#خاتمی

https://t.center/darvishane49
♻️انتقام_هابیل

خانم هانا ارنت می گوید که در انقلاب فرانسه هابیل قابیل را کشت.
می دانیم در داستان آفرینش ،قابیل هابیل را کشت . اینک در #انقلاب های معاصر هابیلیان متحد و علیه قابیلیان قیام می کنند ولی بجای اينکه هابیلی پيشه کنند ؛همان راه قابیل را می پیمایند.
اگر #هابیل انتقام بگیرد و #قابیل را بکشد دیگر چه فرقی بین اینها وجود دارد؟
در انقلاب های دنیا هابیل فقط قابیل را نمی کشد بلکه هر کسی که سر راهش قرار بگیرد برای حفظ نظام انقلابی می کشد. اینجا دیگر قصه از انتقام هم می گذرد و دست خون آلود بشر این بار از آستین هابیلی ها بیرون می آید.
حضرت هابیل می دانست که قابیل قصد جانش کرده و می توانست او را بکشد ولی نکشت و گفت اگر تو می خواهی مرا بکشی من تو را نمی کشم چون از پروردگارم می ترسم.
لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ ۖ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ

سوگند که اگر تو به کشتن من دست برآوری من هرگز به کشتن تو دست دراز نخواهم کرد، که من از خدای جهانیان می‌ترسم.
در داستان فتح مکه نیز پیامبر اسلام ص هابیلی کرد و قاتلان از کفار قریش را نکشت و گفت هر کس خأنه ابوسفیان برود در امان است.

نا گفته نماند که دفاع و قصاص حق است . اگر مومن و مسلم و بنده ی نیک خدا بتواند دفاع کند ولی برای قاتل خود راه باز کند و جانش را تسلیم کند با تقوی و احکام شرعی دفاع ناسازگار است.
با این‌وجود گاهی کلمه ی دفاع تحریف می شود و مانند هر کلمه ی مقدس دیگر استفاده ابزاری می شود.
گاهی مهاجم می گوید من #دفاع_پیش_دستانه می کنم و قبل از اینکه طرف کاری کرده باشد او را می کشد. اغلب جنگ های معاصر متکی بر همین تفسیر انحرافی از دفاع است. دفاع فقط در مقابل حمله ی پیش دستانه است.
اگر مدافع پیش دستی کرد دیگر مهاجم است و نام کارش دفاع نیست. دفاع در مقابل حمله است.
باری اصل بر حرمت جان انسان است و قتل در مقام دفاع امری استثنایی است و نمی توان آن را بحدی گسترش داد که جنگ افروزی را توجیه کرد.

محمدطاهر کنعانی

https://t.center/darvishane49
♻️انقلاب، فضیلت، دیکتاتوری
مروری بر یک دوره کوتاه از انقلاب فرانسه

جمهوری اول فرانسه (۱۸۰۴-۱۷۹۲) را می توان یکی از پرحادثه ترین و عبرت آموزترین دوره های تاریخ سیاسی جوامع دانست که مرور آن می تواند درس های بزرگی به سیاست ورزان و دانشجویان سیاست بدهد.
یکی از این بازه های زمانی در همین دوره جمهوری اول، از سال ۱۷۹۳ یعنی کمتر از شش سال پس از انقلاب آزادیخواهانه فرانسه است که تا یازده ماه بعد، بیش از سیصد هزار نفر بازداشت و چهل هزار نفر به نام انقلاب و آزادی گردن به شاهکار تازه دکتر گیوتین دادند تا انقلاب اول فرانسوی ها رنگ خون گرفته و به عصر ترور مشهور شود.

علت این امر رقابت قدرت میان گروه های سیاسی بود که خواهان مصادره آرمان های انقلاب تازه به نام و کام خود بودند.
مهمترین آنها گروه های زیر بودند:
سلطنت طلبان: که می‌کوشیدند شاه را به قدرت برگردانند.
اعتدالیون: که خواهان حکومتی مشروطه مشابه انگلستان بودند.
جمهوری خواهان میانه‌رو : که خواستار حکومت جمهوری بودند.
 جمهوری خواهان تندرو : که خواستار واژگونی خشونتبار نظام موجود با یک انقلاب و اعلام جمهوری بودند.

در این میان جمهوربخواهان تندرو به رهبری «ماکسیمیلیان روبسپیر» قدرت را قبضه کرده و جمهوری انقلابی را سامان بخشیدند و طی یازده ماه با راه اندازی دو کمیته «نجات ملی» و «امنیت عمومی» سایر گروه های رقیب را با خشونت کنار زده و ضدانقلابی ها را با گیوتین مواجه ساختند.
روبسپیر یک جوان انقلابی بود که لباسی آبی‌رنگ می‌پوشید و برای تصفیه فرانسه از عناصر ناپاک احساس رسالت می کرد.
او که از سوی فرانسوی ها به «فسادناپذیر» مشهور بود در خانه‌ای مـحقر مـتعلق به‌ یک نجار زندگی می‌کرد، به مادیات، پول و زن بی‌اعتنا بود.
وی حاضر بود سـه چـهارم مردم فرانسه را نابود کند تا به کمک افراد منزهی که باقی می‌مانند، حکومت تقوی و فـضیلت را بـرقرار سازد.
مجمع ملی ۱۷۹۳ قانونی به نام «قانون مظنونان» را به تصویب رساند که طبق آن امکان بازداشت و محاکمه هرکسی را به صرف سوء ظن فراهم می کرد.
روبسپیر از تصویب این قانون شادمان شد و گفت: «اکنون رودی از خون فرانسه را از دشمنان جدا می سازد.»
این قانون منجر به اعدام ۲۲ تن از رهبران سایر گروه های انقلابی همچون ژرژ دانتون، رهبر انقلابی و قهرمان دفاع از حقوق طبقات فقیر و لاووازیه، شیمیدان مشهور فرانسوی شد؛ همان که پس از صدور حکم اعدام، برای انجام آزمایش‌های علمی خود تقاضای مهلت نمود ولی قاضی پاسخ داد: جمهوری انقلابی فرانسه دیگر به شیمی‌دان نیاز ندارد.
روبسپیر در یکی از آخرین نطق هایش
در مجمع ملّی (۵ فوریه ۱۷۹۴) با عنوان گزارشی در مورد اصولِ اخلاقِ سیاسی از ضرورت همراهی فضیلت و ترور چنین می گوید:
«اگر ویژگی دولت مردمی در دورهٔ صلح، فضیلت است، ویژگی دولت مردمی در دورهٔ انقلاب، بطور هماهنگ و در آنِ واحد، فضیلت و ترور می‌باشد؛ فضیلت که بدون ترور محکوم بفناست، ترور که بدون فضیلت عقیم و سترون است. ترور چیزی بجز عدالتِ سریع، شدید و انعطاف‌ناپذیر نیست و در نتیجه تجلی فضیلت است. ترور حتّی یک اصل ویژه هم نیست؛ بلکه برآیند ایدهٔ کلّی دموکراسی است که در قبال آنی‌ترین نیازهای وطن ما اِعمال می‌گردد.»

روبسپیر و همفکرانش سرانجام در حالی که برای تصویب یک قانون جدید برای اعدام مخالفان تلاش می کردند در ۲۶ جولای با چالش برخی همراهان خود در مجلس مواجه شدند و ۲۷ جولای به زندان افتادند و روز ۲۸ام ۱۷۹۴ زیر تیغ گیوتین رفتند.
روی سنگ قبر روبسپیر که در زمان مرگ تنها ۳۶ سال داشت نوشتند: ای عابر! بر مرگ من گریه نکن، زیرا اگر من زنده بودم تو مرده بودی.
اندکی بعد جمهوری فرانسه با روی کار آمدن ناپلئون بناپارت، تجربه تازه ای از دوران ترور را تجربه کرد.

#حکمرانی_شایسته
#سرمایه_اجتماعی
#انقلاب
https://t.center/darvishane49