کنفرانس ایرانویچ

#بخش_دوم
Канал
Логотип телеграм канала کنفرانس ایرانویچ
@conference_iranvichПродвигать
2,13 тыс.
подписчиков
1,54 тыс.
фото
49
видео
110
ссылок
پیوند گروه https://t.me/joinchat/EGqAwq0ardE2ZWE0 ارتباط با مدیر @papak8
#بخش_دوم

📜🕯️🖋️اشکانیان و هویت ایرانی

در ادامه مباحث مرتبط با شکل گیری پادشاهی اشکانی و نیز «نخستین نسل شاهان اشکانی و پیوند آن با هویت ایرانی برخی بنیانهای هویت زای تاریخی که دارای آبشخور و ریشه های هخامنشی هستند را مورد بررسی قرار خواهیم داد به عنوان نمونه در مسئله سکه های اشکانی میتوان به نقش هخامنشی کماندار، نوشته های آرامی، سرپوش هخامنشی «باشلق» و لقب هخامنشی «کرنی» در سکه های دو پادشاه نخستین اشکانی اشاره کرد «کرنی» در دوره هخامنشی بر بلندپایگان نظامی اطلاق میشد.

با استفاده از لقب «کرنی»در سکه های ارشک یکم که میشود آن را معادل «اوتوکراتور» در معنای مرسوم خودمختار یا سردار برگزیده سلوکی دانست وی تمایل خود را به استفاده از یک عنوان هخامنشی و فاصله گرفتن از طرحهای سلوکی آشکار میکند تلاش اشکانیان در برساختن تبار هخامنشی را نیز میتوان از جمله پیوندهای اشکانیان با سنت های هخامنشی به شمار آورد. آنان خود را از اعقاب اردشیر
دوم هخامنشی میدانستند که پیش از رسیدن به پادشاهی لقب «آرساکس» داشت.

همچنین باید به داستان هفت توطه گری که علیه ساتراپ سلوکی پارت شورش کردند اشاره کرد. این داستان آشکارا داستان داریوش و همدستان وی را در شورش علیه بردیای دروغین تداعی میکند در اینجا نیز ارشک با شش تن دیگر از جمله برادر و پنج همدست خویش بر ساتراپ سلوکی پارت شوریده و وی را از پای در می آورد به نظر میرسد این داستانها در آینده و به احتمال در دوران پادشاهی مهرداد یکم و یا
دوم برساخته شده اند. با اینکه ماهیت داستانی این روایت آشکار است اما تلاشهای اشکانیان در سامان دادن به پایه های ایدئولوژیک شهریاری خویش را به درستی نشان میدهد مسئله دیگر به داستان ارشک یکم و اشارات منابع به سابقه راهزنی وی بر میگردد.

این داستان با سنت های کهن مردم ایران که تمایل داشتند طبقه شاهان را از یک منشاء آغازین پست قلمداد کنند در ارتباط نزدیک است چنین داستانهایی درباره کورش هخامنشی و ساسان جد اعلای ساسانیان نیز روایت شده است.

همچنین بایستی به سیاست اشکانیان نخستین در معرفی «پارت» به عنوان موطن خود به عنوان یک اقدام هویت
بخش اشاره کرد  این اقدام از آن جهت حائز اهمیت بود که سرزمین پارت (پرثوه هخامنشی) نخستین سرزمین مهم و شناخته شده ای بود که به دست اشکانیان گشوده شد. در آینده گذشته از پذیرش پارت به عنوان سرزمین مادری گزینش زبان پارتی  به عنوان زبان دیوانی و سلطنتی و دست کشیدن از زبان به احتمال «پرنی» از دیگر اقدامات هویت زای اشکانیان محسوب می شود.

#منبع :اشکانیان و هویت ایرانی مؤلفه های هویت ایرانی در دورۀ اشکانی

فرشید نادری


🆔
@conference_iranvich🔥
📜🕯️🖋️#معرفی و به قدرت رسیدن دیاکو از نظر هرودت #بخش_دوم


و بی درنگ دریافتند چه کسی را باید انتخاب کنند و همه نام دیائوکو را بر زبان راندند و سیل ستایشها به سوی او سرازیر شد پس او را شاه کردند. نخستین خواسته ديائوكو آن بود که اقامتگاهی در خور این لقب برایش بسازند و دسته ای نگهبان برایش فراهم آورند تا بتواند اقتدار خود را اعمال کند. مادها آن چه می خواست به او دادند بنایی بزرگ و استوار در جایی که خود تعیین کرد برایش ساختند و به او حق دادند از میان مردم دسته ای نگهبان برای خود انتخاب کند. او همین که بر جایگاه فرمانروایی قرار گرفت مادها را مجبور کرد شهری واحد بسازند و از زندگی در دهات خود چشم بپوشند. مادها اطاعت کردند و بنا به فرمان او شهری بزرگ و استوار در جایگاهی مناسب ساختند که اکباتان کنونی است و دارای چند ردیف دیوار یا باروی متحدالمرکز است نقشه شهر طوری است که هر بارو از باروی قبلی با کنگره هایی که دارد بلندتر است یعنی چون شهر روی تپه ای بنا شده کنگره دیوارهای درونی بالاتر از ردیف پایین است و البته قصد سازندگان نیز چنین بوده است.

این حصارها که گرد شهر را گرفته اند در هفت ردیف تو در تو هستند و آخری کاخ شاه و گنجینه های او را در برگرفته است؛ بزرگترین آنها تقریباً برابر با طول حصار آتن است. بدین ترتیب طویلترین دیوار که همان حصار بیرونی است کنگره هایی سفید دارد دومی ،سیاه سومی ارغوانی چهارمی آبی و پنجمی کنگره هایش نارنجی است. پس از بیرون به درون پنج حصار اول رنگهای گوناگون دارند اما کنگره های دو حصار آخر با نقره و طلا روکش شده اند.

ديائوكو این باروها را برای محافظت از خود و کاخ خود ساخت و خانه های مردم در بیرون و گرداگرد حصار آخر ساخته شد. وقتی این کار انجام شد. نخستین آداب درباری مقرر گردید هیچ کس حق نزدیک شدن به شاه را نداشت
تمام خواسته ها و گفته ها توسط رابطها به عرض میرسید و دیدن شاه ممنوع بود. به علاوه خندیدن یا انداختن آب دهان در حضور شاه ناشایست تلقی می شد. علت بر قرار کردن این آداب آن بود که مبادا دوستان و همراهان پیشین که با او بزرگ شده و از نظر شان در سابق مانند او بودند با دیدن او جریحه دار شوند و به اندیشه دسیسه عليه او بیفتند اما اگر هیچ کس او را نمیدید همه فکر میکردند که وی موجودی استثنایی و برتر از افراد عادی است.

وقتی این مقررات را وضع کرد و پایه های قدرتش استوار شد، حکومتی دادگرانه بر قرار کرد. شاکیان شکایات خود را کتباً و توسط رابطها تقديم میکردند و او عین عریضه را همراه با رأی داوری خود بر میگرداند. او بدین گونه دادخواهی ها را سامان داد و مقررات زیر را نیز برقرار نمود ترتیبی داد که در جریان ارتکاب هر بزه با جرمی قرار گیرد و آنگاه بزهکار را احضار و برحسب خلافی که کرده بود مجازات میکرد؛ زیرا در سراسر قلمرو خود ناظران و خبرچینهایی گماشته بود.

🆔
@conference_iranvich🔥
#بخش_دوم

جای سخن نیست که سقوط پادشاهی دست نشانده حیره با استقبال اعیان و موبدان ایران مواجه شد، آن یکی از سر کوچک شماری آن ،دولت و این یک بواسطه تنفر مذهبی ای که با آن داشت؛ اما وقایع مصیبت بار بعدی که میان عربان و ایرانیان روی نمود، آشکار کرد که برچیدن دودمان دست نشانده لخمی چه تدبیر خطایی بوده است نخستین زنگ خطر حاصل از این بی تدبیری واقعۀ ذوقار بود که در موضعی به این نام در نزدیکی کوفه کنونی روی داد. تاریخ وقوع این رویداد و در واقع ماهیت دقیق آن روشن نیست در برخی روایات تاریخ این واقعه سال ولادت محمد آمده است و برخی دیگر آن را مصادف آغاز بعثت محمد یا اندکی پس از غزوه بدر (۵_۶۲۳م)نقل کرده اند.

اما پژوهشهای جدید با ارائه دلیل زمان این رویداد را میان سالهای ۶۰۹ و ۶۱۱ میلادی می.داند گمان اخیر مبتنی است بر تاریخ پایان پادشاهی نعمان که سال ۶۰۲ میلادی است و نیز این واقعیت که حکومت ایاس تنها تا سال ۶۱۱ میلادی دوام آورده بود. اعضای قبیله دستبردهایشان به مرزهای ایران فزونی گرفت برچیده شدن بساط حکومت لخمی در حیره بدان معنی بود که دیگر نه نیرویی بازدارنده وجود داشت و نه نفوذ متوفق محلی که قبایل عرب جانبش را نگه دارند قدرت آن را داشته باشد که در صورت دست اندازی آنها به مرزهای ایران که نامشخص اما فحوایی به عنوان حدود همسایگی پذیرفته شده بود، سرکوبشان کند.

سخن از اینکه وجود قدرت لخمی مانع حمله تازیان به ایران و سقوط دولت  ساسانی میگردید دعوی محال است؛ اما فقدان این دولت حایل هر اندازه ناتوان در گستاخی جنگجویان تازیان عرب - چنانکه خاطره جنگ ذوقار نشان داد - در دست اندازیهای اعراب به ایرانی سهمی داشته است بویژه که این دست اندازیها پس از پادشاهی کواد
دوم در ایام پادشاهی شیرویه که دولت ساسانی بکلی گرفتار هرج و مرج و انحطاط گردیده بود آغاز شد؛ بدین معنی که ستیز بر سر دست یافتن به تاج و تخت در میان مدعیان پادشاهی و تغییر پی درپی زمامداران تیسفون مجال لشکر کشی طرح ریزی شده و مداوم برای مواجهه با این موج بالاگیرنده نمیداد.

📚
#منبع_تاریخ_ایران_کمبریج
📚
#جلد_چهارم_صفحه_یازده

🆔
@conference_iranvich🔥
📜🕯️🖋️جغرافیا در عهد ساسانی

#بخش_دوم

مهرداد بهار  کشورها، رودها و کوه های اساطیری را با واقعیات مقایسه کرده و نتیجه گرفته است که دریای فراخگرت همان اقیانوس هند، دریای پوئیتیک خلیج فارس، دریای ستویس دریای عمان، فرددفش جزیره سیلان، دریای کمروت دریای کاسپین یا خزر، و دریای سیاوبن دریای سیاه و مدیترانه است. دو دریایی که میان خونیره، ارزه و سوه قرار دارند نیز دریای سرخ و خلیج بنگال اند. بدین ترتیب، کشور سوه آفریقا و کشور ارزه هندوچین و چین اند.


تنها اثر مستقل دوره ساسانی به زبان پهلوی درباره جغرافیای تاریخی شهرها، رساله کوچک شهرستان های ایرانشهر است. گرچه تدوین نهایی این رساله، همانند دیگر آثار پهلوی، در سده سوم هجری انجام یافته است، نگارش نخستین آن به احتمال، مربوط به اواخر دوران ساسانی است. به نظر می رسد از جمله منابع این رساله خدای نامه دوره ساسانی بوده که از سویی مورد استفاده جغرافیانویسان اسلامی نیز بوده است. مؤلف این اثر شناخته نیست. او ایرانشهر را براساس تقسیم بندی دوره خسرو انوشیروان به چهار ناحیه شرق و غرب و جنوب و شمال تقسیم کرده و برای هر ناحیه شهرهایی را برشمرده است. برخی از این شهرها عبارت اند از: سمرقند و شادفرخ خسرو در شرق، تیسفون و مدینه در غرب، کابل و اشکر در جنوب، و آذربایجان و آمل در شمال. این رساله به واسطه انتساب برخی از شهرها به شاهان
اساطیری پای از محدوده واقعیات بیرون نهاده است. همچنین، از مزایای آن ذکر نام بنیان گذاران برخی از شهرهای ایران است در برخی دیگر از متنهای اوستایی و پهلوی نیز اشاراتی به جغرافیای باستانی ایران شده است، از جمله:

#بخش_نخست_وندیداد

سرزمین های ایران را که اهوره مزدا آفریده و اهریمن آنها را آلوده ساخته است، برمی شمارد.

#مؤلف_بندهشن

در
بخش نهم با عنوان «درباره چگونگی زمینها» به اسطوره پیدایی هفت کشور و چگونگی تقسیم آنها، پیدایش دریاها، کوهها، دریاچه ها و رودها اشاره کرده است. نیز در بخش شانزدهم با عنوان درباره «شهرهای نامی ایرانشهر که اقامتگاه کیان بوده اند»، نام های جغرافیایی چندی یاد شده است. مؤلف بندهشن به هنگام شمارش کوهها، می نویسد: «مانند آنها که نامشان به ایادگاریها و نوشته ها پیداست». این جمله بیانگر آن است که مؤلف از آثار دیگری در باره جغرافیای ایران آگاهی داشته است که اکنون موجود نیستند.

#مؤلف_گزیده_های_زادسپرم

در فصل سوم، از دریاها، کوهها، دریاچه ها و رودهای اساطیری یاد کرده است.

🆔
@conference_iranvich🔥
#بخش_دوم

📜🕯️🖋️اخلاق و مردم داری خسرو انوشیروان

همچنین به گزارش ثعالبی انوشیروان برای آبادسازی زمین های زراعی به مردم وام می داد. که با
بخش پایانی سخن منوچهر هماهنگی زیادی دارد.در بخشش به فقرا ، انوشیروان از پیشگامان تاریخ ایران است. در متن اندرزنامه ی منتسب به او آمده است ؛ « به دهش درویشان سپوز و بستاری نکنید ، بنگرید که چگونه فرمانروایی از بین رود ، خواسته بشود ، مال ستبر، عشق و دشخواری و درویشی بگذرد» به راستی نیز در زمان او بود که سازمان حمایت از درویشان و دادور برای حمایت از اقشار ضعیف جامعه تأسیس شد.در دین زرتشتی آبادانی زمین یک وظیفه ی دینی است و کشاورزی امری بسیار ستوده و مقدس قلمداد می شود.

زرتشت در گاهان (۵/۴۸) به آبادگری سفارش می کند و در وندیداد آمده است که زمینی که در آن اشون بیش از همه گندم و درخت بکارد و سومین جاییست که زمین ( نماد مادی سپندارمذ امشاسپند ) در آن شادکام است، آبادگری های پردامنه ای که در منابع اسلامی به انوشیروان منتسب شده نیز باید ریشه در همین رویکرد دینی و همچنین رویکرد مردم دارانه ی او داشته باشد طبری می گوید :« و نیز بفرمود تا جوبها و کاریزها بکنند و به هرکس که قصد داشت آبادانی و کشت کند پیشاپیش هزینه داد و او را توانمند کرد و نیز بفرمود تا هر پل ساخته شده از چوب با قایق یا از سنگ و سیمان که گسسته پا شکسته بود دوباره بنا شود و هر دیهی که به ویرانی افتاده بود به حالتی بهتر از روز آبادانی اش باز ساخته شود»


بلاذری نیز از احیای سرزمینهای عراق با اقدامات عمرانی انوشیروان خبر می دهد ( بلاذری، ۱۳۳۷ : ۴۱۵) آبادگری انوشیروان به تفصیل در آثار مورخین اسلامی چون بلعمی، ابن اثیر، يعقوبي، فردوسی و ثعالبي، آمده است ، به واقع نیز مطالعات باستان شناسي آبادانی زیادی را در زمین۔ های ایران و میان رودان از دورهی خسروی یکم به بعد ، نشان می دهد که نتیجه ی طرح های گستردهی عمرانی در دوره ی این شاهنشاه است، شواهد نشان می دهد که اصلاحات کشاورزی خسرو موجب قوت گرفتن خرده مالکان و جلوگیری از تجمع دوباره - ی قدرت در دست زمین داران بزرگ شد.شاید شاه بیتی که فردوسی در شاهنامه به او منتسب می کند نیز به دلیل انجام همین فعالیتهای عام المنفعه باشد.

🔥نباید که آن بوم ویران بود🔥

‍‌‌ 🔥که در سایه شاه ایران بود‌🔥

📚بخشی از مقاله موازین اخلاقی و دینی در کشورداری خسرو انوشیروان

📚نویسنده:
#امین_بابادی دانشجوی دکترای تاریخ ایران باستان

🆔
@conference_iranvich🔥
#بخش_دوم

ب_ زبان فارسی باستان در جنوب غربی ایران معمول بوده و کتیبه های پادشاهان هخامنشی (قرن ششم تا چهارم ق. م.) بدان نوشته شده است. برخلاف زبان اوستایی، کتابت آثار فارسی باستان همزمان با تألیف آنهاست.از دیگر زبانهای این دوره آثار مکتوبی در دست نیست. تنها از زبان سکایی و مادی واژه هایی در منابع خارجی بر جای مانده است. صورتهای تحول یافته برخی از این زبانها را در میان زبانهای دوره میانه یا دوره نوین می یابیم.

٢. دوره میانه از اواخر دوره هخامنشی (در حدود ۳۰۰ ق. م.) آغاز می شود و در اوایل دوره اسلامی (قرن هفتم م.) پایان می پذیرد، ولی نگارش به زبانهای این دوره تا قرن سوم و چهارم هجری و در مواردی مانند زبان (خوارزمی) تا قرن هفتم هجری نیز ادامه می یابد. زبانهای معمول در این دوره را بنابر موازین زبانی و جغرافیایی به دو گروه تقسیم می کنند.

الف. زبانهای شرقی که به دو شاخه شمالی و جنوبی تقسیم می شوند. سغدی و خوارزمی جزء زبانهای شرقی شمالی و سکایی (ختنی) و بلخی جزء زبانهای شرقی جنوبی هستند.

ب_ زبانهای غربی نیز به دو شاخه شمالی و جنوبی تقسیم می شوند. شاخه غربی شمالی در قلمرو پارتها یا اشکانیان متداول بوده است و آن را پهلوانیگ، پهلوی اشکانی یا پارتی می نامند. شاخه غربی جنوبی اساسا زبان متداول در فارس، در دوره ساسانیان بوده که در نواحی دیگر گسترش یافته است. دانشمندان جدید این زبان را در مقایسه با فارسی باستان و فارسی جدید، فارسی میانه می نامند، ولی بنابر سنت، نام آن پهلوی است.

٣_دوره جدید از اواخر زمان ساسانی آغاز گردیده است و تاکنون ادامه دارد. مهمترین زبان این دوره فارسی است. زبانها و لهجه های ایرانی گوناگونی که در قلمرو کنونی ایران و خارج از ایران معمول اند، مانند کردی، بلوچی، آسی، گیلکی، مازندرانی و غیره همه به این دوره تعلق دارند.

🆔
@conference_iranvich🔥
کنفرانس ایرانویچ
📜🕯️🖋️آذری یا زبان آذربایجان #بخش_اول #زبان_اذری #کسروی #اذربایجان پس از اسلام تاریخ آذربایجان از دیده ی مردم و زبان و دیگر روشنتر است و ما نوشته هایی از تاریخنگاران و جغرافی نویسان عرب در دست میداریم. باید دانست جنبش اسلامی راه بس پهناوری برای کوچ عرب…
#بخش_دوم

#اذری
#زبان_اذری
#کسروی


از این نوشته ها که از دانشمندان شناخته ی جغرافی و تاریخ سده های پیشین تاریخ هجری آوردیم نیک روشن است که در آن زمانها زبان یا نیمزبانی که در آذربایجان سخن گفته می شد شاخه ای از فارسی بوده و آن را «آذری» مینامیده اند (چنانکه نیمزبانی را که در آران روان بوده آرانی میخوانده اند و در آن زمانها نشانی از زبان ترکی در آذربایگان همچنان در آران) پدیدار نبوده است.در این باره ما گواه دیگری از سرگذشت ابوالعلای معری و شاگرد او ابوزکر با خطیب تبریزی در دست میداریم.

بدینسان که ابوزکریا از هوش و زیرکی استاد خود ابوالعلاء سخن رانده چنین میگوید که روزی در مسجد معره پیش او نشسته بودم و یکی از کتابهایش را بر وی میخواندم ناگهان یکی از همشهریان خود را دیدم که از در مسجد درآمد و میخواست بنماز ایستد. من دو سال بود که در معره زیسته و کسی را از مردم شهر خود ندیده بودم. از اینرو از دیدن او حالم دیگرگون شد. ابوالعلاء حال مرا دریافته پرسید : تو را چه روی داد؟! گفتم : پس از آنکه سالها کسی را از مردم شهر خود ندیده بودم اکنون یکی از همسایگان خویش را در اینجا می بینم. گفت : پس برخیز و با وی گفتگو کن گفتم : تا درس بانجام رسد، گفت: برخیز من چشم براه تو میدارم. من برخاسته نزد آن مرد همسایه رفتم و به آذری گفتگوی فراوان کردیم و هر چه میخواستم از وی پرسیدم ، و چون پیش استادم بر گشته نشستم ، پرسید این چه زبانی بود که گفتگو داشتید؟! گفتم : این زبان مردم آذربایجانست.. گفت : من آن را نمی شناختم و آنچه بهم گفتید نفهمیدم. ولی کلمه های شما را بیاد خود سپردم.

میگوید : همه ی کلمه ها را که بهم گفته بودیم باز گفت و من از هوش او بس در شگفت شدم از شگفتیهاست که در کتاب « نامه ی دانشوران» که در زمان ناصرالدینشاه چند تنی آن را پرداخته اند ، ترجمه ی این سرگذشت را آورده و «الأذريه » « زبان ترکان » ترجمه کرده اند و این خود رهنمونست که نویسندگان آن کتاب زبان دیگری برای آذربایگان در هیچ زمانی سراغ نمیداشته اند. از سوی دیگر این لغزشی از ایشان است که در ترجمه بپندار خود کار بسته و بی آنکه چگونگی را باز نمایند بجای آذری زبان ترکان گزارده اند . و این دستاویز دیگری در دست کسانی شده که آذربایجان را از نخست میهن ترکان می پندارند.

🆔
@conference_iranvich🔥
📜🕯️🖋️آیین نامه ها

#بخش_دوم

ابن قتیبه در عیون الاخبار قطعاتی از ترجمه آیین نامه ای را نقل کرده، اما به تحقيق نمی دانیم که آیا این قطعات منقول از ترجمه ابن مقفع است یا این که خود یا دیگری آنها را ترجمه کرده است. زیرا در هیچ یک از این قطعات، که با جمله «در آیین خواندم» آغاز می شود، ذکری از مترجم نشده است. این قطعات چنین اند: درباره آیین جنگ و حیله های آن، درباره تیراندازی ،درباره چوگان بازی درباره تفال و تطير ؛ و درباره آیین غذا خوردن، به نقل قولی از یکی از شاهان ایرانی مشتمل بر سه جمله حکمت آمیز، عبارتی درباره داوری و قطعه ای درباره چگونگی انتخاب خوابگاه شاه و شرایط آن.

آیین نامه کوتاهی نیز به عربی منسوب به اردشیر ساسانی با عنوان آئين لأردشیر در دست است که در آن گفته های منسوب به این پادشاه درباره آداب و رسومی که اجرای آنها به ویژه برای طبقه اشراف ساسانی لازم بوده، همراه با سخنان پند آمیز، یاد شده همچنین ثعالبی از آیین نامه (کتاب الائين) " مطلب کوتاهی را درباره درجات اجتماعی مردم در دوران شاهان ایرانی، از جمشید تا انوشیروان، نقل کرده است.

بیرونی دو بار به کتاب الائين اشاره کرده است: یکی در مورد وجود مومیا در خزائن پادشاهان ساسانی و دیگری در توصیف مارمهره.افزون بر آیین نامه بزرگی که مسعودی از آن نام برده و شاید همان باشد که ابن مقفع آن را ترجمه کرده بود، ابن ندیم از آیین نامه های دیگری نیز نام می برد، مانند کتاب آیین تیراندازی از بهرام گور یا بهرام چوبین و آیین چوگان بازی.

بسیاری از مطالبی که در کتاب های عربی نخستین سده های اسلامی، مخصوصا کتاب های ادب و تاریخ و جغرافيا. درباره آداب ایرانیان به ویژه رسوم زمان ساسانی آمده، به احتمال بسیار از این آیین نامه ها گرفته شده است. از آن جمله است مطالبی که درباره رسوم نوروز و مهرگان و دیگر جشن های ایرانی در کتاب های نویسندگانی مانند جاحظ، بیرونی قزوینی و خیام آمده است. از همین گونه است مطالبی که درباره رسوم ساسانی، در کتاب هایی مانند کتاب التاج منسوب به جاحظ، کتاب التاج (ترجمه ابن مقفع) در سیرت انوشیروان، فارسنامه ابن بلخی، قابوسنامه و سیاست نامه نقل شده است.

در کتاب های پهلوی اشاراتی به آیین نامه ها شده است. از جمله در رساله گزارش شطرنج " از آیین نامه ای نام برده شده که شامل قواعد بازی شطرنج بوده است. همچنین می توان رساله ای را که درباره آیین نامه نویسی است، از جمله آیین نامه ها به شمار آورد. در کتاب سوم دینکرده به باب «تعلیم» از کتاب آیین نامه تأليف آذرفرنبغ فرخزادان اشاره شده است. از منتخبی از همین «باب تعلیم» که کتاب چهارم دینکرد را تشکیل می دهد، معلوم می گردد که این آیین نامه تماما مربوط به اصول عقاید و آداب و رسوم دین زردشتیان بوده و با آیین نامه هایی که پیش تر یاد شد، تفاوت داشته
است.

📚
#تاریخ_ادبیات_ایران_پیش_از_اسلام
📚
#روانشاد_احمد_تفضلی

🆔
@conference_iranvich🔥