#بسم_الله_الرحمن_الرحيم #قربة_الی_الله . آخرای بهمن ماه بود آخرای شب. هوا سرد بود خیلی سرد از اون سرمای استخون سوز مشهد. اومدم تو صحن گوهرشاد. یاد محمود افتادم؛ سردم بود گفتم برم جایِ همیشگی شاید دلم به یادش گرم شد. از دور دیدمت که تو اون سرما روبروی گنبد کاپشن انداختی رو دوشت و سر کردی تو زیارت نامه و با امام رضا خلوت کردی. با دیدنت، دلم گرم شد... ذوق کردم اصلا حرم امام رضائه و دیدن کسایی که حتی فکرش رو هم نمیکنی. چه روزیای داشتم دنبال محمود میگشتم تو رو دیدم... . . این شبا خیلی چشم میگردوندم، خیلی دنبالتون میگشتم خیلی این پا و اون پا کردم ولی ندیدمتون... شاید میخواستم یقهتون کنم که تو این شلوغی دنیا چی گفتید به امام رضا دوزاریتون چطور افتاد که اینقدر قشنگ ازشون گرفتید، که اینقدر کریمانه بهتون داد...؟