در ستایش «همدلی» در مسیر انقلاب ملی!
عموم ما در فرهنگ خشونتباری بالیدهایم. در خانه پدر با مادر خشونت میورزید (کلامی، روانی، جسمی). مادر با فرزندان و پدر با همهشان. در مدرسه، معلمان کتکمان میزدند تا «آدم» بشویم و «چوب معلم گل بود».
اپوزیسیون هم اسلحه دست میگرفت تا حکومت را «آدم» کند و حکومت کرور کرور در زندان و خیابان میکشت تا جامعه اخلاقی مورد نظرش را برپا کند و کشانکشان «امت اسلام» را به بهشت ببرد.
خلاصه درمان همهی دردهای ما خشونت بود.
حکومت در مدارس تبلیغ مرگ میکرد و اینکه اگر در راه خدا بکشیم و یا کشته بشویم پیروزیم و بندهی مقربتر خداوند.
این است که بسیاری از ما برای بیان کمترین کلام مهربانانه و عاشقانه و دوستانه با کسانمان به رنج هستیم و ناتوان اما با همانها میتوانیم به درشتی دعوا کنیم و بگوییم بله «در دعوا که حلوا پخش نمیکنند».
گفتن «دوستت دارم» به دوست برای ما به مراتب دشوارتر و طاقتفرساتر است تا اینکه صدایمان را بلند کنیم و «بگوییم چقدر از تو بدم میآید!».
امروز ماهها است که حکومت با شدت بیشتری در خیابانها میزند و میکشد و میبَرد و کودکان را با تیر جنگی میکشد و دختران مدرسهای را مسموم میکند و … و اقتصاد بیمار و متورم و فقر عمومی گسترده، به همه جا رنگ تلخی زده است.
در این شرایط بسیاری از ما از بس که،به حق، خشم متراکم و فشردهایم گاه فراموش میکنیم که با خودمان بیشتر مهربان باشیم و همینطور با دیگرانی که مانند خودمان در رنج و غم و خشم غوطهورند.
این مهربانی فقط یک توصیه اخلاقی نیست و به شکل فایدهگرایانه هم امروز ما به این مهربانی و شفقت با یکدیگر نیاز داریم.
امروز بیش از پیش نیاز داریم که در غم و درد و رنج یکدیگر شریک باشیم. به دیدار خانوادههایی که عزیزانشان را از دست دادهاند برویم. هنگام نوروز مبادا خانوادههای داغداری که جمهوریاسلامی عزیزانشان را کشته است فراموش کنیم.
این کارها میتواند امید را در ما زنده نگاه بدارد و اینکه تنها نیستیم. حکومت توتالیتر مستقر بر ایران تمام تلاشش را میکند که ما را به جزیرههایی جدا از هم تبدیل کند. او بیش از اینکه از خشم ما بترسد از باهمبودن ما میترسد. خشم در انزوا فقط جان و جهان ما را میفرساید.
به یکدیگر بگوییم دوستت دارم، تو تنها نیستی، ما با هم درد میکشیم و با هم «پیروز» خواهیم شد.
ترکیب این اتحاد و خشم،
دودمان جمهوریاسلامی را بر باد میدهد.
#مهسا_امینی ✅@behzadmehrani77