رفته بودم ماشین بخرم
چند ماهی بود وارد این کشور شده بودم و از همان ابتدای کار مشخص بود که سیستم حمل و نقل بر این مبنا بنا نهاده شده که افراد خودروی شخصی باید داشته باشند. سیستم حمل و نقل عمومی محدود و غیر راحت است. چند بار سر زدن به نمایشگاهها هم نشان داد وضعیت دلال ها بدتر از ایران است. روی یک ماشین می خواهند هزار و پانصد یا حداقل هزار دلاری سود کنند. با کمک دوستی پرمهر، وب سایت ها را زیر رو کردیم و از وب سایت کِرگلیست، چند قراری با چند نفری از فروشنده ها[ی غیر دلال] گذاشتم. یکی از ماشین ها، "آزِرا"ی تمیزی می زد که برای دیدنش به خیابان اُکموس رفتیم.
پس از رسیدن به محلِ قرار
چهره مرد فروشنده آشنا می زد.
نامش را پرسیدم، گفت حسین.
اهل کجایی؟ گفت عراق.
گفتم حسین، پس از شیعیانِ عراق هستی. گفت بله.
-کدام شهر؟
-بصره
-پس به ما نزدیک هستی.
پرسیدم اینجا چه میکنی؟ گفت دانشجوی دپارتمان عمران دانشگاه میشیگان. گفتم چه جالب من هم همان جا هستم. راستی! دوست دیگری هم داریم در همین عمران که اهل عراق است به نام عزیز. می شناسی اش؟ گفت چه عجیب دانشجوی عراقی دیگری در عمران و من نشناسم؟ گفتم معروف هست و در آر.ای سازه فولادی گاهی بجای استاد درس میدهد. گفت اهل کجاست. گفتم اربیل. تا گفتم اربیل چهره اش به هم رفت و اَخمی کرد و گفت: نه اینها آدمهای خوبی نیستن. این کردها خوب نیستن.
جا خوردم. چطور با طرفِ آمریکایی زندگی می کنید و کار می کنید ولی همدیگر را ندیده "آدم بد" قضاوت می کنید. گفتم ولی عزیز برایِ من دوست خوبی بوده . گفت اینها می خوان از ما جدا بشن. گفتم خب آزرا رو چند می دی؟
- - - - - - - -
عملیات آزاد سازیِ
موصل شروع شده ولی "
موصلِ نقشه ای" هم که آزاد بشود امّا
موصلِ در ذهن ها مگر آزاد شدنی است؟ وقتی پیش قضاوت ها در منطقه ای چنین است و مردمِ پیرامونِ هم ، یکدیگر را خوب یا بد می انگارند ، گرفتنِ "زمین" چه مشکلی را حل می کند؟
موصل، آزاد هم که بشود ولی عراق در ذهن ها از هم گسسته است. ذهن ها باهم زندگی و با هم کارکردن را اگر نپذیرند امروز
موصل آزاد می شود و فردا اربیل دعوا شروع می شود. پس فردا فلوجه یا بصره. چگونه است که در خاورمیانه و در آن خاک عجیب، مردمان باهم زندگی کردن نمی توانند ولی می آیند آمریکا و با این انبوهِ تفاوت های فرهنگی، تحمل پذیر و با رواداری و با آرامش سر به کار می دهند.
چه حکایتی است که دو شهرند از دو شهر به فاصله چندصدکیلومتر می گویند ما با هم اختلافِ فرهنگی[مذهبی] داریم ولی همین دو می آیند و در قاره ای دیگر ، در یک شرکت آمریکایی در دوطبقه ی مجاور کار می کنند؟ بی صدا.
چقدر زیبا سروده این شعر را :
خاورمیانه را آفرید
از رویِ چشم هایِ شرقی ات
پر آشوب ، رنجور ، خسته ، زیبا...
(*شعر: عباس حسین نژاد)
#موصل #عراق #زمین #ذهنhttps://telegram.me/solseghalam