#پنجشنبه پر است از عطرِ شیرینِ #تو را داشتن... از همان چاے شیرین اول #صبحش بڪَیر تا #خیابان ڪَـردے آخر شبهایش... با صداے #آهنڪَـ هاے ؏ـاشقانه اے ڪـه مدام در ذهنم #دوست داشتنت" را یادآوری میڪـند و به سمت #قلبم فرڪـانس میدهد...!!
دلتنگی یک #شبهایی را هیچ #خیابانی گردن نمیگیرد ...! #تاریکی یک شبهایی را هیچ #مهتابی روشن نمیکند ...! گرد و #غبار یک شبهایی را هیچ #بارانی شستشو نمیدهد ...! و تمام این شبها را نبودن #تو رقم میزند !
باز هم #پنجشنبہ است ؛ خودت بڪَو دست در دست دلتنڪَیهایم در ڪدامین خیابان بڪَردم تا قلم و ڪاغذ جاے خالیت را بهانه نڪنند؟ همہ جاے شهر نشان از تو دارد و شعرهایم ، هواے #تو ..!!
بر شاخه ی نسترن پیچک و یاس بر گونه سرخ لاله گون رخ یار بر چشم و دل و جان که از ما بگرفت ان طاقت و صبر و التهاب و قرار امروز نشد بی رخ #تو صبح به #من ای صبح تمام عالم و این افلاک