صبح بخیرم را لای بقچه ای از مهر می پیچم با دامنی از شعر که شوقِ دیدنت را در من طلوع می کند بر بال پروانه ی خیال می نهم تا بسویت روان سازد من همان حوالی ام پنجره دل را باز کن
زندگی هدیه ای است ازسوی خداوند بیاموزکه از آن لذت ببری باآن خوش باش. بادرختان وستارگان به رقص در آ بدون حسادت و رقابت عشق بورز همه رابدون داوری کردن بپذیر آنوقت نیازی به بهشت نداری...