𖤹𖤹آوَُاَُیَُ عَُشَُـــَق𖤹𖤹

#صائب_تبریزی
Канал
Логотип телеграм канала 𖤹𖤹آوَُاَُیَُ عَُشَُـــَق𖤹𖤹
@avaye_eshgh4Продвигать
944
подписчика
18,2 тыс.
фото
320
видео
287
ссылок
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند حافظ شیرین سخن 💕💕💕
مارا زمانه گر شکند ساز می شویم
با شعله های سرخ هم آواز می شویم

گاهی به سوگ خویش نوشتیم مرثیه
گاهی براه عشق غزلساز می شویم

در شعر و در غزل ز برای نگار خود
محو نیاز دلبر طناز می شویم

گاهی برای آنکه بخندی برای تو
از طنز ها سروده و طناز می شویم

ما اهل درد و شعر و شعوریم، شاعریم
ما منشا و شروعِ صد آواز می شویم

"آن نخل ناخلف که تبر شد زما نبود
مارا زمانه گر شکند ساز می شویم"

#صائب_تبری️زی

🍃🌹🍃
ای جهانی محو رویت، محو سیمای که‌ای؟
ای تماشاگاه عالم، در تماشای که‌ای؟

عالمی را روی دل در قبلهٔ ابروی توست
تو چنین حیران ابروی دلارای که‌ای؟


#صائب_تبریزی
🍃🌹🍃
تیر خلاص رو جناب #صائب_تبریزی در مورد عاقبت عاشق شدن به بهترین نحو ممکن زده، مخصوصا اونجایی که گفته :

گل چو خندید
محال است دگر غنچه شود

سر چو آشفته شد از عشق ،
به سامان نشود....
.🍃🌹🍃
حُسن از چشمِ نظربازان، شود شادابْ تر
چهره‌ی گُل را کُنَد، شبنم به آب و تاب، تر

بر چراغِ صبح، می‌لرزد دلِ پروانه بیش
حُسنِ دل را کرد در دوران خط بیتاب تر

هر قدر در موجِ سنبل، چشمه طوفان میچکند
نیست از چشمِ ترِ عاشق، پریشانْ خواب تر


#صائب_تبریزی
سلام همراهان جاان
صبحتون به خیر

🍃🌹🍃
بهار آفرینش را نگاری نیست غیر از تو
نگار این گلستان را بهاری نیست غیر از تو

بهاری هست در هر سال مرغان گلستان را
مرا در چار موسم نوبهاری نیست
غیر از تو

#صائب_تبریزی
🍃🌹🍃
.
به غیر از بوسه کز تکرار
‏رغبت را کُند افزون
‏کدامین قند را دیگر
‏مکرّر می‌توان خوردن؟

#صائب_تبریزی
🍃🌹🍃
به زنجیر تعلق
گرچه محکم
بسته‌ام دل را
نسیمی گر وزد
بر طُره ی
دلدار می‌لرزم...


#صائب_تبریزی
🍃🌹🍃
دنیا برای بیخبران عیش خانه ای است
مرغ حریص را گره دام، دانه ای است

شور مرا نسیم بهاران بهانه ای است
هر شاخ گل، جنون مرا تازیانه ای است

از اختیار ناقص خود دست شستن است
گر بحر بیکران جهان را کرانه ای است


#صائب_تبریزی
🍃🌹🍃
تو صبح عالم‌افروزی و
من شمع سحرگاهی
گريبان باز كن در صبح
تا من جان برافشانم

#صائب_تبریزی

🍃🌹🍃
 ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌ ‍ ‌‌‌‌

عاقبت در سینه ام دل از تپیدن بازماند
بس که پر زد درقفس این مرغ از پرواز ماند

سوختم و زخاطرم زنگ کدورت برنخاست
رفت خاکستر به باد، آیینه بی پرداز ماند

#صائب_تبریزی
🍃🌹🍃
.


ز چشم بد،
خدا آن چشم میگون را نگه دارد!

که در هر گردشی
مَست تماشا می‌کند ما را...

#صائب_تبریزی

🍃🌹🍃
گر دهی صد جان شیرین در بهای بوسه ای
در عقب نبود پشیمانی قمار بوسه را

آن که در آیینه دارد بوسه را از خود دریغ
کی به عاشق واگذارد اختیار بوسه را؟

گشت صائب در مذاقم تلخ آب زندگی
تا چشیدم من شراب خوشگوار بوسه را

#صائب_تبریزی

🍃🌹🍃
ساقیا صبح است می از شیشه در پیمانه کن
  حشـر خـواب آلـودگان از نـعـره‌ ی مستانه کن


می ‌رود فیض صبوح از دست، تا دم میزنی
پـیـش این دریـای رحمت، دست را پیمانه کن !


#صائب_تبریزی

🌱🍃🌹🍃🌱


خواری از اغیار بهر یار می باید کشید
ناز خورشید از در و دیوار می باید کشید

نیست بوی آشنا را تاب غربت بیش ازین
از نسیم صبح بوی یار می باید کشید

یا چو مردان گام می باید زدن در راه عشق
ناله گرمی درین گلزار می باید کشید

هر نگاهی محرم رنگ لطیف عشق نیست
پرده ای از اشک بر رخسار می باید کشید


#صائب_تبریزی
🌱🍃🌹🍃🌱
.
به غیر از بوسه کز تکرار
‏رغبت را کُند افزون
‏کدامین قند را دیگر
‏مکرّر می‌توان خوردن؟

#صائب_تبریزی


🍃🌹🍃
نهان چگونه کنم عشق را؟؟
که ممکن نيست
به پنبه آتش ِ سوزنده را نهان کردن

#صائب_تبریزی

🍃🌹🍃
ندارد خواب ،
چشمِ عاشقِ دیوانه در شب ها ...

#صائب_تبریزی


شب خوش

🍃🌹🍃
مرا ز یاد تو برد و
تو را ز دیده من
زمانه بیشتر از این
ستم چه خواهد کرد؟!

#صائب_تبریزی

🍃🌹🍃
آرزو چند به هر سوی کشاند ما را؟
این سگ هرزه مرس چند دواند ما را؟

نخل ما را ثمری نیست به جز گرد ملال
طعمه خاک شود هر که فشاند ما را

ما که در هر بن مو کوه گرانی داریم
هیچ سیلاب به دریا نرساند ما را

بر سر دانه ما سایه ابری نفتاد
زور غیرت مگر از خاک دماند ما را

نامه ماست نهانخانه اسرار ازل
ظلم بر خویش کند هر که نخواند ما را

در نهال قد این جلوه فروشان مجاز
جلوه ای نیست که بر خاک کشاند ما را

عشق ما را ز دل و دین و خرد دور انداخت
تا به آن قافله دیگر که رساند ما را؟

نشد از ناخن تدبیر گشادی صائب
تا که زین عقده مشکل برهاند ما را؟

#صائب_تبریزی

🍃🌹🍃




خاکی به لب گور فشاندیم و گذشتیم
ما مرکب ازین رخنه جهاندیم و گذشتیم

چون ابر بهار آنچه ازین بحر گرفتیم
در جیب صدف پاک فشاندیم و گذشتیم

چون سایهٔ مرغان هوا در سفر خاک
آزار به موری نرساندیم و گذشتیم

گر قسمت ما باده، و گر خون جگر بود
ما نوبت خود را گذراندیم و گذشتیم

کردیم عنانداری دل تا دم آخر
گلگون هوس را ندواندیم و گذشتیم

هر چند که در دیدهٔ ما خار شکستند
خاری به دل کس نخلاندیم و گذشتیم

فریاد که از کوتهی بازوی اقبال
دستی به دو عالم نفشاندیم و گذشتیم

صد تلخ چشیدیم زهر بی مزه صائب
تلخی به حریفان نچشاندیم و گذشتیم



#صائب_تبریزی

|🍃🌹🍃
Ещё