چشمهایم را بُکُش، من نگریستن به تو را ادامه خواهم داد. گوشهایم را مُهر و موم کن، من شنیدنِ تو را ادامه خواهم داد. و بدون پاهایم من میتوانم راهم به سوی تو را پیش روم، بدون دهانم من میتوانم نامت را قسم بخورم. بازوهایم را بشکن، تو را باز در آغوش خواهم گرفت با قلبم همچون دستانم ...
چشمهایم را بُکُش، من نگریستن به تو را ادامه خواهم داد. گوشهایم را مُهر و موم کن، من شنیدنِ تو را ادامه خواهم داد. و بدون پاهایم من میتوانم راهم به سوی تو را پیش روم، بدون دهانم من میتوانم نامت را قسم بخورم. بازوهایم را بشکن، تو را باز در آغوش خواهم گرفت با قلبم همچون دستانم ...
چشمهایم را بُکُش، من نگریستن به تو را ادامه خواهم داد. گوشهایم را مُهر و موم کن، من شنیدنِ تو را ادامه خواهم داد. و بدون پاهایم من میتوانم راهم به سوی تو را پیش روم، بدون دهانم من میتوانم نامت را قسم بخورم.
بازوهایم را بشکن، تو را باز در آغوش خواهم گرفت با قلبم همچون دستانم. قلبم را از کار بنداز، مغزم شروع به تپیدن خواهد کرد. و اگر مغزم را با آتش بسوزانی، تو را حس میکنم سوزان در هر قطره خونم