شعر و غزل امروز

Канал
Логотип телеграм канала شعر و غزل امروز
@asru1Продвигать
2,58 тыс.
подписчиков
آرشیوی از بهترین سروده های ایران و جهان تبلیغ نداریم asru.blogfa.com وبلاگ @asr_u ادمین
خلاصه مثل مترسک گذشت زندگی من

نشد که عرصه ی پروازی از عقاب بگیرم

#محمدعلی_بهمنی
@asru1

أخرج لنا من قبّعتك بلاداً،
أخرج لنا أمهات لا يمرضن وأصدقاء لا يهاجرون،
أخرج لنا بيوتاً لا تعرف الحرب عناوينها،
لقد سئمنا الأرانب أيها الساحر...


از کلاهت برای ما سرزمینی بیرون بیاور
برای ما، مادرانی که بیمار نشوند بیرون بیاور
و دوستانی که مهاجرت نکنند...
خانه‌هایی را بیرون بیاور
که جنگ نشانی‌شان را نمی‌داند
ای شعبده‌باز، به ستوه آمده‌ایم از خرگوش‌ها...‌



#كاتيا_راسم
ترجمه: #سعید_هلیچی
@asru1
چترها در شُرشُر دلگير باران می‌رود بالا
فكر من آرام از طول خيابان می‌رود بالا

من تماشا می‌كنم غمگين و با حسرت خيابان را
يک نفر در جان من مست و غزلخوان می‌رود بالا

خواجه در رؤيای خود از پای‌بست خانه می‌گويد
ناگهان صدها ترک از نقش ايوان می‌رود بالا

گشته‌ام ميدان ‌به‌ ميدان شهر را، هر گوشه دردی هست
ارتفاع درد از پيچ شمیران می‌رود بالا

درد من هرچند درد خانه و پوشاک ارزان نيست
با بهای سكه در بازار تهران می‌رود بالا

گاه شب‌ها بعد كار سخت و ارزان خواب می‌بينم
پول خان با چكمه‌اش از دوش دهقان می‌رود بالا

جوجه‌های اعتقادم را كجا پنهان كنم وقتی
شک شبيه گربه از ديوار ايمان می‌رود بالا

فكر من آرام از طول خيابان می‌رود پايين
يک نفر در جان من اما غزلخوان می‌رود بالا

#حسین_جنتی
@asru1
من زیستنم قصه‌ی مردم شده است
یک «تو» وسط زندگی‌ام گم شده است

#علیرضا_آذر
@asru1
قرار بود يكی از ميان شما
براي كودكان بی خواب اين خيابان
فانوس روشنی از رويای نان و ترانه بياورد!

قرار بود يكی از ميان شما
برای آخرين كارتون خواب اين جهان
گوشه ی لحافی لبريز از تنفس و بوسه بياورد!

قرار بود يكی از ميان شما
بالای گنبد خضرا برود
برود برای ستارگان اين شب خسته دعا كند!

پس چه شد چراغ آن همه قرار و
عطر آن همه نان و
خواب آن همه لحاف؟!

من به مردم خواهم گفت
زورم به اين همه تزوير مكرر نمی رسد
حالا سالهاست كه
شناسنامه های ما را موش خورده است
فرهاد مرده است
و جمعه
نام مستعار همه هفته های ماست...


#سیدعلی_صالحی
@asru1
سنگ قبر پدرم مشکل املایی داشت
چند سالی است به گور پدرم می خندم!

#محمد_رنجبری

@asru1
ای دوست،
درازنای شب اندوهان را از من بپرس
که در کوچه عاشقان تا سحرگاه،
رقصیده‌ام!
و طول راه جدایی را
از شیون عبث گام‌های من
بر سنگفرش حوصله‌ی راه
که همپای بادها در شهر و کوه و دشت
به دنبال بوی تو
گردیده‌ام
و ساعت خود را
با کهنه ساعت متروک برج‌ شهر،
میزان نموده‌ام!
ای نازنین
اندوه اگر که پنجه به قلبت زد،
تاری ز موی سپیدم
در عود سوز بیفکن
تا عشق را بر آستانه درگاه بنگری!

#نصرت_رحمانی
@asru1
یک سمت تویی و عشق: مرگی ساده
یک سمت جهان به قتل من آماده!
می‌ترسم! مثل بچّه‌گنجشکی که
در دست دو بچّه‌ی شرور افتاده

#سیدمهدی_موسوی
@asru1
ودعتُها قبل المغيب
فلمّا توارت قُلت:
الآن غابتِ الشّمس!


قبل از غروب خداحافظی اش کردم ،
آنگاه که رفت گفتم:
آری که اکنون آفتاب غروب کرد..!

#محمد_المقرن
ترجمه: #سعید_هلیچی
@asru1
یه خط شعر🌸
@asru1


وقتی گفتی دوستت دارم

خورشید از پشت کلیسا بیرون آمد

بر قلاب کمربند مردان چاق درخشید

سوسیس فروشها بستنی فروختند

مستان گوشه ی خیابان رفتند به عالم هپروت

اما وقتی گفتی خداحافظ

شنیده ام جایی دور دست

در خیابان کاسِل

خورشید رفت زیر چرخ اتوبوسِ عاشقانی که

آمده بودند تو را ببینند



#راجر_مگاف

@asru1
از نو شکفت نرگسِ چشم انتظاری‌ام
گل کرد خارخارِ شب بی‌قراری‌ام

تا شد هزارپاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم در آیینه‌کاری‌ام

گر من به شوق دیدنت از خویش می‌روم
از خویش می‌روم که تو با خود بیاری‌ام

بود و نبود من همه از دست رفته‌است
باری مگر تو دست برآری به یاری‌ام

کاری به کار غیر ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخمِ کاری‌ام

تا ساحل نگاه تو، چون موج بی‌قرار
با رود رو به سوی تو دارم که جاری‌ام

با ناخنم به سنگ نوشتم: «بیا»، بیا
زآن پیشتر که پاک شود یادگاری‌ام

#قيصر_امين‌پور
@asru1
آب بقا کجا و لب نوش او کجا؟
آتش کجا و گرمی آغوش او کجا؟

سیمین و تابناک بود روی مه ولی
سیمینه مه کجا و بناگوش او کجا؟

دارد لبی که مستی جاوید می‌دهد
مینای می کجا و لب نوش او کجا؟

خفتم بیاد یار در آغوش گل ولی
آغوش گل کجا و بر و دوش او کجا؟

بی سوز عشق ساز سخن چون کند رهی؟
بانگ طرب کجا لب خاموش او کجا؟

#رهی_معیری
@asru1
دنبال من نگرد که درمتن خود گم ام
راز مرا نخواه، من آن "خط سوم "ام

#رضا_علی‌اکبری
@asru1
فکر کردی چیست موزون می کند شعر مرا؟
در قدم برداشتن های تو دقت می کنم!

#کاظم_بهمنی
@asru1
روزی مرا بیاد خواهی آورد
چونان کویری
که دریا را بخاطر می آورد
چونان دشتی
که جنگل را به بخاطر می آورد
چونان قلب گلوله خورده ای
که خون را به یاد می آورد
چونان پیرزنی
که جوانی اش را
و چونان پیراهنی
که پیکری که در آن زیسته است را.

روزی مرا به یاد خواهی آورد
هنگام که پیراهن های کهنه را
از گنجه در می آوری
هنگام که دست
بر سر فرزندانت میکشی
و نام های دیگری را برای آنان زیر لب با خود زمزمه می کنی.

همواره اسمی در زندگی هست
که مستعارِ تمام اسم های دیگر است.
روزی مرا به یاد خواهی آورد
چونان شناسنامه ای
که نام پیشین اش را بخاطر می آورد

#بابک_زمانی
@asru1
دلم شاخه‌ای
كه می‌خواهد با پرنده پرواز كند

#علیرضا_روشن
@asru1
برایِ تو چه بگویم
بگویم زخمم آن‌قدر عمیق شده که می‌توان در آن درختی کاشت؟
بگویم غمگینم و مرگ کاری نمی‌کند؟

#رضا_بروسان
@asru1
Yohi
Channel: @asru1
قطعه موسیقی بی کلام
بخوان از زیبایی
از نوازنده ی ژاپنی
خانم #Yohi
@asru1
موسیقی بی کلام
قطعه ی #بخوان_از_زیبایی
از آلبوم
Thanks With Erhu Cello
با نوازندگی هنرمند ژاپنی خانم #Yohi
این آهنگ با دو ساز محلی ژاپنی با نام های Erhu و Guzheng نواخته شده است
@asru1
👇👇👇
Telegram Center
Telegram Center
Канал