چترها در شُرشُر دلگير باران میرود بالا
فكر من آرام از طول خيابان میرود بالا
من تماشا میكنم غمگين و با حسرت خيابان را
يک نفر در جان من مست و غزلخوان میرود بالا
خواجه در رؤيای خود از پایبست خانه میگويد
ناگهان صدها ترک از نقش ايوان میرود بالا
گشتهام ميدان به ميدان شهر را، هر گوشه دردی هست
ارتفاع درد از پيچ شمیران میرود بالا
درد من هرچند درد خانه و پوشاک ارزان نيست
با بهای سكه در بازار تهران میرود بالا
گاه شبها بعد كار سخت و ارزان خواب میبينم
پول خان با چكمهاش از دوش دهقان میرود بالا
جوجههای اعتقادم را كجا پنهان كنم وقتی
شک شبيه گربه از ديوار ايمان میرود بالا
فكر من آرام از طول خيابان میرود پايين
يک نفر در جان من اما غزلخوان میرود بالا
#حسین_جنتی@asru1