گل سرخی در تنم جاگذاشتی شبنمی جاگذاشتی جنگل رنگها را جاگذاشتی، میبینیاش فردای من روشن میکندش آیا؟ یا که میبینی غروبم برباد میدهدش؟ در رگانم گلی دیگر است آیا؟ نفس میکشم تا به خاک تو اندام خویش را- ما در هم آمیختیمش گستردیم و ساختیمش من و تو خون عشق شعلهٔ آتش آب- چنان جاودانه که نه به زندگی نه با مرگ کوتاه نمیشود.