عاشقانه های فاطیما

#ثریا_خلیق‌خیاوی
Канал
Эротика
Политика
Музыка
Искусство и дизайн
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала عاشقانه های فاطیما
@asheghanehaye_fatimaПродвигать
790
подписчиков
20,9 тыс.
фото
6,39 тыс.
видео
2,93 тыс.
ссылок
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا عشق گلایه دلتنگی اعتراض ________________ و در پایان آنچه که درباره‌ی خودم می‌توانم بگویم این است: من شعری عاشقانه‌ام در جسمِ یک زن. الکساندرا واسیلیو نام مرا بنویسید پای تمام بیانیه‌هایی که لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
@asheghanehaye_fatima




دیشب از بابونه‌هایی که
به‌خاطر تو گل‌برگ‌های‌شان را جدا کردم
عذر خواستم
گفتم: حق دارید
نه دوست‌ داشتن‌اش معلوم است؛
نه دوست‌ نداشتن‌اش.

Senin için yapraklarını kopardığım papatyalardan özür diledim dün gece.
Haklısınız dedim, ne sevdiği belli, ne sevmediği.




#پابلو_نرودا | "Pablo Neruda"| شیلی، ۱۹۷۳--۱۹۰۴ |

برگردان: #ثریا_خلیق‌خیاوی

🔺برگردان این شعر از روی ترجمه‌ی ترکی‌استانبولی انجام شده است
اگر قطره‌ی باران به خنده‌ات برخورد کند
شعر می‌شود
این‌را، یکی من می‌دانم
یکی هم آسمان.

Gülüşüne yağmur damlası çarpsa,
Şiir olur.
Bunu bir ben bilirim,
Bir de gökyüzü.

■●شاعر: #ایسمت_اوزل | İsmet Özel | ترکیه، ۱۹۴۴ |

■●برگردان: #ثریا_خلیق‌خیاوی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



نگاه کن! فصل با‌بونه‌ رسید
از فصل‌ها، بابونه را دوست می‌دارم!
بعد تو را
بعد، باز هم تو را
و هم‌واره تو را...

"Bak! papatya mevsimi geldi.
Mevsimlerden papatyayı severim.
Sonra seni.
Sonra yine seni.
Ve hep seni..."

■●شاعر: #جمال_سوره‌یا | #جمال_ثریا | Cemal Süreya | ترکیه |

■●برگردان: #ثریا_خلیق‌خیاوی
هشتم مارس ۱۹۶۳:

عیدت مبارک بانوی من!
امروز صبح فراموش کردم در تلفن برای‌ات بگویم،
صدای‌ات را که می‌شنوم دنیا را فراموش می‌کنم.
زیبای من، عیدت خیلی‌خیلی مبارک.

📃●از نامه‌های #ناظم_حکمت [Nâzım Hikmet] به همسرش «ورا»

■●برگردان: #ثریا_خلیق‌خیاوی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



انسان در حسّ دوست داشتن نباید اسراف کند. هر کس را به قدر لیاقت‌اش باید دوست داشته باشد.

#نجیب_فاضل_کیساکورک | Necip Fazıl Kısakürek | ترکیه، ۱۹۸۳-۱۹۰۴ |

■●برگردان: #ثریا_خلیق‌خیاوی
@asheghanehaye_fatima


                  
گؤرونتوسو گوزگولرده یانسینمایان بیر اینسان کیمی اؤنونده دایانمیشام
              گؤرورسنمی؟

وارلیقلا یوخلوغون قووشاغیندا، بوشلوق آچیسیندان سنی چاغیریرام
               ائشیدیرسنمی؟

بیرآن قانادلارینی قاتلا
سمور دریلی جانتانا قوی
بو آشاغیلاردا بیریسی
سنین دویومونلا وارلیغینی اؤلچور
دویورسانمی؟

آیاغینی چیلپاقجا تورپاغا قوی
بیتگی‌لرین توخومو ساریلیق آزاریندان چورویه‌جک
                    سن یاغماسان!
تانیش اول جانی قارنیندا چورویه‌ن تورپاقلا
گؤزلویونون اوستونه قونموش توزلارین آناسیدیر تورپاق
و من
پالچیقدان یوغورولموش بیر جان
بویودلاری بولونمامیش بیر دونیادا یاشاییرام.

هئی... ساچلاری رسساملارین سئحیرلی فیرچاسی!
ساچلارینین اوجو ایلا کوکسومو اورپه‌شدیریب گیزلی ناخیشلار سایاق منی قابارد
   اؤیله کی;
جانی‌لرین بارماق ایزلری قاباردیلیر نسنه‌لرین اوستونده.

بوجان دامغالانمادان
تاپینمایاجاق هئچ بیر تانرییا!
دوداقلارینین بویاسینی روح‌سوز دوداقلاریما کؤچور.

آد وئر یاراتدیغینا
آد وئر
بیر باخیشینلا
داغینیق حوجئیره لری بیر یئره توپلاشان
                    "وارلیغا".

☆☆☆☆☆

🔺برگردان فارسی

مثل انسانی که در آینه‌ها منعکس نمی‌شود
مقابل‌ات ایستاده‌ام
می‌بینی؟

در تلاقی بودن و نبودن، از کنج خلاء
تو را صدا می‌زنم
می‌شنوی؟

تا کن یک لحظه بال‌های‌ات را
در کیف‌ات که از پوست‌سمور است، بگذار
در پایین‌ترها یک نفر
با احساس تو، هستی خود را می‌سنجد
احساس می‌کنی؟

پای‌ات را برهنه روی خاک بگذار!
تخم گیاهان از آفت زردی پوسیده خواهد شد،
اگر نباری!

بشناس خاکی که جان‌اش در درون‌اش می‌پوسد
خاک
مادر گرد و غباری است
که بر عینک‌ات نشسته است!

و من
جانی که از و‌‌َرز دادن گِل به‌وجود آمده
در دنیایی با بعدهای کشف نشده زندگی می‌کنم.

هی... گیسوان‌ات قلم‌موی جادویی نقّاش‌ها!
با نوک قلم‌موی گیسوان‌ات سینه‌ام را مورمور کرده،
مانند نقش‌هایی پنهان، مرا برجسته کن
مثل اثر انگشت جانیانی که بر روی اشیایی برجسته می‌شود.

تا این وجود، داغ نخورده
برای هیچ معبودی عبادت نخواهد کرد
رنگ لب‌های‌ات را به لب‌های بی‌روح‌ام برسان.

آفریده‌ی خود را نام‌گذاری کن
اسم بگذار؛
بر مخلوقی
که با یک نگاه‌ات
سلول‌های پراکنده‌اش یک‌جا جمع شده است.

■●شاعر: #زامان_پاشازاده

■●برگردان به فارسی: #ثریا_خلیق‌خیاوی

#شعر_آذربایجان
@asheghanehaye_fatima

🔺شعری به‌زبان ترکی‌آذربایجانی


سیلسم گؤزلرینی شعرلریمدن،
بورنونو قیریشدیریب
دوداقلارینی بوزرسن شعیر دفتریمده.

سیلسم بورنونو-دوداقلارینی شعرلریمدن،
ساچلارینین دنیز قارانلیغیندا قارالار دفتریم.
سیلسم ساچلارینی شعیرلریمدن،
هئچ بیر جان هنیرتیسی اولمادان
آغ کاغیذ قالار.
و من
نه شاعیر نه ده رسسام،
الی قانینلا بولانمیش بیر قاتیل کیمی
یاخالانارام
ساچلارینین سیلینمز عطیرینده
دوستاقلانارام
شعیر دفتریمین سطیرلرینده.


☆☆☆☆☆


اگر چشم‌های‌ات را از شعرهای‌ام پاک کنم
بر بینی‌ات چین می‌افکنی
لبان‌ات را بر می‌چینی در دفتر شعرم.

اگر بینی و لبان‌ات را از شعرهای‌ام پاک کنم
دفترم در سیاهی دریای گیسوان‌ات سیاه می‌شود.
اگر گیسوان‌ات را از شعرهای‌ام پاک کنم
بی هیچ اثری از حرارت جان
کاغذ سفید می‌ماند.
و من
نه شاعر و نه نقاش،
مانند قاتلی که دست‌اش به خون‌ات آغشته باشد
دستگیر می‌شوم
در عطر جاودانه‌ی گیسوان‌ات
زندانی می‌شوم
در پشت سطر سطر دفتر شعرم.


●■●شاعر: #زامان_پاشازاده

●■برگردان به فارسی: #ثریا_خلیق‌خیاوی
@asheghanehaye_fatima

🔺شعری به‌زبان ترکی‌آذربایجانی


سیلسم گؤزلرینی شعرلریمدن،
بورنونو قیریشدیریب
دوداقلارینی بوزرسن شعیر دفتریمده.

سیلسم بورنونو-دوداقلارینی شعرلریمدن،
ساچلارینین دنیز قارانلیغیندا قارالار دفتریم.
سیلسم ساچلارینی شعیرلریمدن،
هئچ بیر جان هنیرتیسی اولمادان
آغ کاغیذ قالار.
و من
نه شاعیر نه ده رسسام،
الی قانینلا بولانمیش بیر قاتیل کیمی
یاخالانارام
ساچلارینین سیلینمز عطیرینده
دوستاقلانارام
شعیر دفتریمین سطیرلرینده.


☆☆☆☆☆


اگر چشم‌های‌ات را از شعرهای‌ام پاک کنم
بر بینی‌ات چین می‌افکنی
لبان‌ات را بر می‌چینی در دفتر شعرم.

اگر بینی و لبان‌ات را از شعرهای‌ام پاک کنم
دفترم در سیاهی دریای گیسوان‌ات سیاه می‌شود.
اگر گیسوان‌ات را از شعرهای‌ام پاک کنم
بی هیچ اثری از حرارت جان
کاغذ سفید می‌ماند.
و من
نه شاعر و نه نقاش،
مانند قاتلی که دست‌اش به خون‌ات آغشته باشد
دستگیر می‌شوم
در عطر جاودانه‌ی گیسوان‌ات
زندانی می‌شوم
در پشت سطر سطر دفتر شعرم.


●■●شاعر: #زامان_پاشازاده

●■برگردان به فارسی: #ثریا_خلیق‌خیاوی