عاشقانه های فاطیما

#بهشت
Канал
Эротика
Политика
Музыка
Искусство и дизайн
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала عاشقانه های فاطیما
@asheghanehaye_fatimaПродвигать
791
подписчик
20,9 тыс.
фото
6,39 тыс.
видео
2,93 тыс.
ссылок
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا عشق گلایه دلتنگی اعتراض ________________ و در پایان آنچه که درباره‌ی خودم می‌توانم بگویم این است: من شعری عاشقانه‌ام در جسمِ یک زن. الکساندرا واسیلیو نام مرا بنویسید پای تمام بیانیه‌هایی که لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
شما را شده که قید عشق را بزنید؟
بگویید  دیگر به درک.وقتی آنی که باید باشد نیست،سلام بر بیهودگی،سلام بر مُسَکِن ؛کتاب و داستان و شعر!

شما را  شده که وقتی یادی می‌تازد و نفستان تقه تقه از گلویتان بیرون می زند،بخواهید حواستان را پرت کنید به اندیشه های مثبت.به این که هر روز، روز زیبایی است،وقتی تیغ آفتاب چاک  می دهد گلهای قرمز و آجری و کرمِ فرش را و تکرار کنید من شکرگزارم برای نعمت #نان و #سلامتی و #زیستن. و شده وسط این شکر یادتان بیاید چگونه زیستن ؟ و مگر این عشق نبود که #حظ میداد به زیستن. به #بهشت های شبانه ی بوسه و دوستت دارم های راه پیدا کرده از فرق سر تا نوک پا.به شب هایی که نداشتیم به روزهایی که نبود.

شده که با آب سرد،تازیانه بزنید توی صورتتان که اشک‌را به عقب برانید و سیلی بکوبید توی صورت خودتان!که رفت!که تمام شد!که دیگر "آنِ دیگری" ست.
شما را شده که خیال کنید پیروز شده اید و دیگر‌ مثل قبلترها،دلتان وا داده اش نیست و آنجا که دارید غرور را توی خیابان از این شانه به آن شانه می نشانید و با اقتدار ،گام‌ بر می دارید وقتی اسمش را می‌شنوید#پلاسکو شوید؛اول بسوزید،بعد به کمک خودتان بشتابید و آخر فرو ریزید؛پر  صدا،با شکوه،پر ابهت.

شما را  شده  که بگریزید از نامی،یادی،هجومی که پِیِ تان نیست. شده در امان نباشید از کسی که کاری به کارتان ندارد و دوست داشته باشید آنی را که کجاست  تا ببیند ؟

شما را شده که قاب "بی #عشق سر مکن" را بگذارید دم  در و هنوز در را نبسته تازه از راه رسیده ای از جلوی خانه یتان،بَرش دارد و بعد دستش را بی اندازد دور گردن مردی چهار شانه با اسمی با ریشه ای از ح،میم و دال.

شما را شده که آمده باشید و جای آن  قاب،قابی دیگر نوشته باشید به نسخ با چهار چوبی از راش سرخ  و چسبانده  باشید بالای اجاق گازتان:"که آدمیزاد به #امید زنده است".
.
این جماعت هجوم آورده پشت کتاب ها، پشت اتاق  روانشناس ها ،پشت کیبوردها، این طایفه شکرگزار و همدرد را چه شده
"ما #قوی شده ایم یا قبول کرده ایم،  باخته ایم؟"

#راضیه_سادات_میری
@asheghanehaye_fatima
#بهشت می تواند;
کسی باشد که دوستش داری...
کسی که دوستش داری می تواند بهشت باشد...
و مهم نیست اگر غروب ها,
به جای نهرهای شیر و عسل,
با قرصی نان تازه به خانه بیاید.



#رویا_شاه_حسین_زاده


و

«#جهنم»، همان زندگیِ اجباری با

احمق‌های اطراف است!

#ژان_پل_سارتر

@asheghanehaye_fatima
شما را شده که قید عشق را بزنید؟
بگویید دیگر به درک.وقتی آنی که باید باشد نیست،سلام بر بیهودگی،سلام بر مُسَکِن ؛کتاب و داستان و شعر!

شما را شده که وقتی یادی می‌تازد و نفستان تقه تقه از گلویتان بیرون می زند،بخواهید حواستان را پرت کنید به اندیشه های مثبت.به این که هر روز، روز زیبایی است،وقتی تیغ آفتاب چاک می دهد گلهای قرمز و آجری و کرمِ فرش را و تکرار کنید من شکرگزارم برای نعمت #نان و #سلامتی و #زیستن. و شده وسط این شکر یادتان بیاید چگونه زیستن ؟ و مگر این عشق نبود که #حظ میداد به زیستن. به #بهشت های شبانه ی بوسه و دوستت دارم های راه پیدا کرده از فرق سر تا نوک پا.به شب هایی که نداشتیم به روزهایی که نبود.

شده که با آب سرد،تازیانه بزنید توی صورتتان که اشک‌را به عقب برانید و سیلی بکوبید توی صورت خودتان!که رفت!که تمام شد!که دیگر "آنِ دیگری" ست.
شما را شده که خیال کنید پیروز شده اید و دیگر‌ مثل قبلترها،دلتان وا داده اش نیست و آنجا که دارید غرور را توی خیابان از این شانه به آن شانه می نشانید و با اقتدار ،گام‌ بر می دارید وقتی اسمش را می‌شنوید#پلاسکو شوید؛اول بسوزید،بعد به کمک خودتان بشتابید و آخر فرو ریزید؛پر صدا،با شکوه،پر ابهت.

شما را شده که بگریزید از نامی،یادی،هجومی که پِیِ تان نیست. شده در امان نباشید از کسی که کاری به کارتان ندارد و دوست داشته باشید آنی را که کجاست تا ببیند ؟

شما را شده که قاب "بی #عشق سر مکن" را بگذارید دم در و هنوز در را نبسته تازه از راه رسیده ای از جلوی خانه یتان،بَرش دارد و بعد دستش را بی اندازد دور گردن مردی چهار شانه با اسمی با ریشه ای از ح،میم و دال.

شما را شده که آمده باشید و جای آن قاب،قابی دیگر نوشته باشید به نسخ با چهار چوبی از راش سرخ و چسبانده باشید بالای اجاق گازتان:"که آدمیزاد به #امید زنده است".
.
این جماعت هجوم آورده پشت کتاب ها، پشت اتاق روانشناس ها ،پشت کیبوردها، این طایفه شکرگزار و همدرد را چه شده
"ما #قوی شده ایم یا قبول کرده ایم، باخته ایم؟"

#راضیه_سادات_میری




@asheghanehaye_fatima
🔆🔆🔆🔆🔆🔆
🔆


‌به دار می‌کشم موهایم را اگر نباشی و نبوسی عطرِ لطیفش را هر روز به هزار بهانه نیایی نزدیک نشوی به آغوش نگیری‌ام که نیفتم به دامِ پر پیچ و تاب دستانت ، پا به پای احساسی عمیق ببوسم نگاهت را که دودوی مهربانشان تمام زندگی من است .
مگر می‌شود پنهان کنم نیازم را به تو ، به تو که تمام هستی منی .
که مهربانی‌ات تک‌تکِ نفس‌های منو ،
نگاهت به اندام وجودم تمامِ اعتماد من است ،
انگار خانه‌ای ، آشیانه‌ای ،
در زیر پوست وجودم بنا کرده‌ای و تو در آن چه عاشقانه اقامت داری ، ترک نکن خانه‌ی احساسم را ، که بی‌تو غم مجالِ زندگی به من نخواهد داد !

نمی‌شود نگفت از محبت ، نمی‌شود نگفت از عشق ، نمی‌شود ندید گرفت تمام روزهای انتظار را ، که خلاصه‌ای از تو در من است که تمامم نمی‌شود ،
چگونه پر به آسمان بگیرم که پرنده بی‌همدم ، شکل پرواز نمی‌شود ،
گریزانم از روزهای تنهایی ،
از به یاد آوردنِ سال‌های نبودنت ، از غمِ نگاهت به روزهایی که جهنمت را بهشت می‌نوشتم ،
بیا دستِ من این نزدیک ، در انتظارِ نگاهِ مهربان و نوازش‌گرِ توست ، بیا دستی به حال و روزِ نگاهِ من بکَش ،که این چشم‌ها به امنیتِ وجود تو چشم شده‌اند ،
بیا تا دست از همه‌ها کشیدن را به عشق جبران کنیم !

که روزهای ندیدنت ،
هنوز از روزهای بودنت برای من بیشتر است !

هزاران روز نبودی و من هنوز داغ‌دارِ نوازش‌های نشده‌ام !
من هنوز به کمای لحظاتِ پشت شیشه فرو می‌روم ،
که هیچ دستی از تو مرا نمی‌گیرد و هیچ لبی اشک روی گونه‌ام را نمی‌بوسد ،
که هنوزهای من ، دردناک مانده و به تو رسیدنم ، قلب خونینی‌ست برای من ، که جای خنده‌هایم به جا مانده !

بیا درک کنیم زندگی برای ما سخت‌تر از همگان بود ،

بیا تو بدانی مرا ،
که اگر دل‌تنگِ لحظه‌ای می‌شوم در اندوهِ گذشته‌های دردناکم و من بدانم تورا ،
اگر غرقِ افکارت می‌شوی ،
در انبوهِ روزهای سیاهِ زندانت گم‌شده‌ای به نام زندگی‌ات داری !

و هرروز ،
تو غرق می‌شوی و هربار که صدایت می‌زنم نجاتت می‌دهم و تو هربار که دستانِ مرا می‌بوسی ،
مرا از حجمِ غمناکِ روزهای ملاقات به بهشتت می‌بری .

گاهی هم بیا تمام زندگی را به گوشه‌ای بیندازیم ،
شاید کنارِ گوشه‌ها دردهایمان پنهان شود ،
شاید از یاد ببریم تا به تو رسیدم ،
نداشتمت و ،
تا عاشقم شدی ،
از تو دور شدم !

بیا فراموش کنیم ،
صد روز تنها بودی و انفرادی ،
بوی گورستان می‌داد و پیراهنت را جای تو به آغوش کشیدن عطرِ عذاب‌آورِ تنهایی !

گاهی فراموشی ،
به یادمان می‌آورد تو آزادی و ،
چشمانم حسِ نزدیکِ بودنت را پلک می‌زند و ،
شاید هم خوابِ خوشِ #بهشت را باهم دیدیم .


#مرجان_پورشریفی


@asheghanehaye_fatima

🔆
🔆🔆🔆🔆🔆🔆
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی مرا در #آغوش می‌كشد و بسيار #آهسته با من حرف می‌زند، احساس می‌كنم زندگی #بهشت است ...!

#اديت_پيف



@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima

.
.
. .
.
.
چه می کنی ؟
با دوشنبه ای که بهشت بود

بعد از ظهری

که بهشت

و زنی که دهانش
دهان نه ،،، سبزینه ی بوته ی نعنایی بود
که کسی
از اعماق جنگل های بهشت چیده بود.
.
.

چه می کنی؟
با پر جا مانده از پرنده ای
که همه ی آوازهای جهان آمده بودند
طعم منقار کوچک او را
به یادت
بیاورند.
.
.

اصلا
چه می توانی بکنی ؟!؟؟
جز بستن چشمهایت
وگوش سپردن
به صدای پای کلماتی که دارند
از تو می روند
.
.
که زندگی
گاهی
ادامه ی حسرت بار یک بوته ی نعنا بود....
.
#رویا_شاه_حسین_زاده .
#زندگی
#زن
#بهشت
Forwarded from اتچ بات
@asheghanehaye_fatima


شوما بیا با اینا در مورد #بهشت
حرف بزن .. 😍😕😔
@asheghanehaye_fatima



هر کس
دری نیمه گشوده است
به سمتِ زندگی کسی دیگر ...



#توماس_ترانسترومر
(برنده نوبل ادبی ۲٠۱۱)
ترجمه: #بابک_زمانی
#بهشت_نیمه_کاره
نشر فصل پنجم
اما برای آن‌کسی که عاشقانه دوستش داشت
#بهشت
همانجا بود که کنار هم بودند

#سید_محمد_مرکبیان

@Asheghanehaye_fatima
🔆🔆🔆🔆🔆🔆
🔆


‌به دار می‌کشم موهایم را اگر نباشی و نبوسی عطرِ لطیفش را هر روز به هزار بهانه نیایی نزدیک نشوی به آغوش نگیری‌ام که نیفتم به دامِ پر پیچ و تاب دستانت ، پا به پای احساسی عمیق ببوسم نگاهت را که دودوی مهربانشان تمام زندگی من است .
مگر می‌شود پنهان کنم نیازم را به تو ، به تو که تمام هستی منی .
که مهربانی‌ات تک‌تکِ نفس‌های منو ،
نگاهت به اندام وجودم تمامِ اعتماد من است ،
انگار خانه‌ای ، آشیانه‌ای ،
در زیر پوست وجودم بنا کرده‌ای و تو در آن چه عاشقانه اقامت داری ، ترک نکن خانه‌ی احساسم را ، که بی‌تو غم مجالِ زندگی به من نخواهد داد !

نمی‌شود نگفت از محبت ، نمی‌شود نگفت از عشق ، نمی‌شود ندید گرفت تمام روزهای انتظار را ، که خلاصه‌ای از تو در من است که تمامم نمی‌شود ،
چگونه پر به آسمان بگیرم که پرنده بی‌همدم ، شکل پرواز نمی‌شود ،
گریزانم از روزهای تنهایی ،
از به یاد آوردنِ سال‌های نبودنت ، از غمِ نگاهت به روزهایی که جهنمت را بهشت می‌نوشتم ،
بیا دستِ من این نزدیک ، در انتظارِ نگاهِ مهربان و نوازش‌گرِ توست ، بیا دستی به حال و روزِ نگاهِ من بکَش ،که این چشم‌ها به امنیتِ وجود تو چشم شده‌اند ،
بیا تا دست از همه‌ها کشیدن را به عشق جبران کنیم !

که روزهای ندیدنت ،
هنوز از روزهای بودنت برای من بیشتر است !

هزاران روز نبودی و من هنوز داغ‌دارِ نوازش‌های نشده‌ام !
من هنوز به کمای لحظاتِ پشت شیشه فرو می‌روم ،
که هیچ دستی از تو مرا نمی‌گیرد و هیچ لبی اشک روی گونه‌ام را نمی‌بوسد ،
که هنوزهای من ، دردناک مانده و به تو رسیدنم ، قلب خونینی‌ست برای من ، که جای خنده‌هایم به جا مانده !

بیا درک کنیم زندگی برای ما سخت‌تر از همگان بود ،

بیا تو بدانی مرا ،
که اگر دل‌تنگِ لحظه‌ای می‌شوم در اندوهِ گذشته‌های دردناکم و من بدانم تورا ،
اگر غرقِ افکارت می‌شوی ،
در انبوهِ روزهای سیاهِ زندانت گم‌شده‌ای به نام زندگی‌ات داری !

و هرروز ،
تو غرق می‌شوی و هربار که صدایت می‌زنم نجاتت می‌دهم و تو هربار که دستانِ مرا می‌بوسی ،
مرا از حجمِ غمناکِ روزهای ملاقات به بهشتت می‌بری .

گاهی هم بیا تمام زندگی را به گوشه‌ای بیندازیم ،
شاید کنارِ گوشه‌ها دردهایمان پنهان شود ،
شاید از یاد ببریم تا به تو رسیدم ،
نداشتمت و ،
تا عاشقم شدی ،
از تو دور شدم !

بیا فراموش کنیم ،
صد روز تنها بودی و انفرادی ،
بوی گورستان می‌داد و پیراهنت را جای تو به آغوش کشیدن عطرِ عذاب‌آورِ تنهایی !

گاهی فراموشی ،
به یادمان می‌آورد تو آزادی و ،
چشمانم حسِ نزدیکِ بودنت را پلک می‌زند و ،
شاید هم خوابِ خوشِ #بهشت را باهم دیدیم .


#مرجان_پورشریفی


@asheghanehaye_fatima

🔆
🔆🔆🔆🔆🔆🔆