فلسفه و هنر

#تکامل
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه و هنر
@art_philosophyyПродвигать
1,95 тыс.
подписчиков
1,01 тыс.
фото
622
видео
26
ссылок
◽#هنر اگرچه نان نمیشود اما شراب زندگیست❤ ◽که میشود وسط وان دچار #فلسفه شد که زیر آب رفت واقعأ خفه شد ◻️نتیجه آمیزش #فلسفه و #هنر زیباییست هبوطِ زیبایی در دنائت دنیا شگرفترین تضاد عالم است که سبب عصیان است و عصیان گرچه پلید، مسبب تعالیست... «هنر اول»
فلسفه و هنر
▪️امانوئل لویناس فیلسوف فرانسوی معتقد به اخلاق به مثابه فلسفه اولی @art_philosophyy
▪️امانوئل لویناس فیلسوف #دلواپسِ دیگری

به اقرار اهل نظر، بزرگترین چالش قرن ۲۱ درک #دیگری است. این درک دیگری مستلزم عشق به «دیگری» و تغییر در درک ما از #خود است. و این دقیقاً همان چیزی است که امانوئل لویناس در فلسفه #دگربودگی خود به دنبالش است.

بدون شک #لویناس از برجسته ترین فیلسوفان اخلاق و آوانگارد قرن بیستم است. وی با قرائتی اگزیستانسیالیستی به خوانش فلسفه اخلاق (ethique) می پردازد.
هنر لویناس دراین است که «دیگری» را در مرکز توجهات قرار داد و به آن ارزشی اخلاقی ـ دینی بخشید. به این اعتبار فلسفه او را فلسفه «دگربودگی» نامیده اند. لویناس حوادث قرن اخیر همچون جنگ، یهودستیزی، برخورد تمدنها و... را ناشی از غفلت از «دیگری» می داند. دیگری که بدل به «چهره ای بی چهره» شده است. به قول او تنها، «شر و بدی» بی چهره است.
«چهره» و «دیگری» دو مفهوم کلیدی در فلسفه لویناس هستند که معنا و مفهومی خاص دارند. او در زمانی فلسفه «دگربودگی» و #عشق_به_دیگری را ارائه می کند که میلیونها انسان هم عصرش قربانی #نفرت از دیگری هستند.

فلسفه اخلاق و الهیات فلسفی لویناس، انسان امروز را به سوی دگراندیشی، صلح و توجه به «هستنده» و نه «هستی» دعوت می کند.
لویناس آثار متعدد و قابل توجهی دارد. از جمله: «از هستی تا هستنده» یا «از وجود تا موجود»، «زمان و دیگری»، «کلیت و نامتناهی» و «فراسوی بودن».

تاکنون هیچ اثری به غیر از کتاب از «وجود به موجود» از وی به فارسی ترجمه نشده است. اما فارسی زبانان با این فیلسوف اخلاق فرانسوی ناآشنا نیستند و وی را از طریق مقالاتی که درباره وی و فلسفه اش نگاشته شده می شناسند: به عنوان فیلسوفی که همیشه «دلواپس دیگری» است.

#امانوئل_لویناس درسال ۱۹۰۶ در خانواده ای یهودی در لیتوانی متولد شد. در آن زمان لیتوانی بخشی از امپراتوری روسیه محسوب می شد. امانوئل در کودکی به آثار نویسندگان روسی ای چون گوگول، داستایوفسکی و تولستوی علاقه نشان داد. در سال ۱۹۲۳ به فرانسه آمد و برای تحصیل فلسفه به دانشگاه استراسبورگ رفت. استراسبورگ نزدیک ترین شهر فرانسه به لیتوانی بود. تحصیل دراین دانشگاه موجب دو اتفاق تازه برای وی شد که هریک افق جدیدی را در زندگی و اندیشه او به وجود آورد.
اول آشنایی و دوستی با #موریس_بلانشو، نویسنده و منتقد ادبی فرانسوی، که باعث آشنایی لویناس با آثار نویسندگان فرانسوی ای چون پروست و والری شد.

لویناس درمورد دوستی اش با بلانشو می گوید: «چیزی درونی و عمیق ما را به سوی هم می کشاند و مطمئناً این تنها به دلیل یهودیت هردو ما نبود هرچند که مضامین یهودیت در شکل گیری افکار و آثار هردوی ما بسیار نقش داشته است. بلانشو به طرز عجیب و عمیقی زندگی را بی واسطه می دید و این مسأله مرا جذب او کرد.
این دلبستگی به بلانشو تاجایی بود که لویناس کتاب «درباره موریس بلانشو» را نگاشت.
اتفاق دیگر، آشنایی با فلسفه #برگسون بود که سخت او را متأثر کرد و تا مدتها افکارش را تحت الشعاع قرارداد. اما آشنایی با برگسون و فلسفه فرانسه عطش دانستن او را برطرف نکرد و این بار برای شناخت جهان فلسفه آلمان، درسال ۱۹۲۹ به آن سرزمین سفر کرد و در کلاسهای پدیدارشناسی #ادموند_هوسرل شرکت نمود و رساله دکتری خود را زیرنظر او با عنوان «نظریه ادراک در پدیدار شناسی هوسرل» نگاشت. و در همین دوران بود که کتاب «هستی و زمان» هایدگر را کشف کرد و سخت متأثر از آن شد. به گفته خود او این کتاب مسیر حیات فلسفی من را عوض کرد. (هرچند که بعدها تفکری انتقادی نسبت به آن پیدا کرد و به نقد رادیکال هستی شناسی هایدگر پرداخت).
بدین ترتیب فلسفه #تکامل_اخلاق برگسون، پدیدارشناسی هوسرل و هستی شناسی هایدگر شوک بزرگی در او ایجاد کردند و در آغاز راه، آبشخور، تفکر فلسفی وی شدند.

لویناس پس از بازگشت از سفر آلمان به فرانسه، شروع به نوشتن مقالاتی درباره فلسفه پدیدارشناسی هایدگر و هوسرل کرد و به ترجمه آثار این دو متفکر آلمانی پرداخت. ترجمه #تأملات_دکارتی_هوسرل حاصل همین دوران است. در واقع فرانسویان از طریق مقالات و ترجمه های لویناس بود که با فلسفه پدیدارشناس هایدگر و بویژه هوسرل آشنا شدند. در ابتدا لویناس چنان شیفته این دو فیلسوف بود که خود را به لحاظ روش شناختی و شیوه تفکر فلسفی پدیدارشناسی می دانست. پدیدارشناسی به عنوان شیوه تفکری که به وسیله آن می توان به جهان و درباره جهان اندیشید. به باور لویناس پدیدار شناسی اندیشیدن به جهان خارج از سوژه است. پدیدارشناسی بازگشت به ذات و خود پدیده است. در جنگ جهانی دوم، لویناس به عضویت ارتش فرانسه درآمد اما خیلی زود اسیر نازی ها شد و خانواده اش نیز طی جنگ کشته شدند.


@art_philosophyy
ادامه🔻
فلسفه و هنر
#فیلم ⬆️ ▪️بخشی از فیلم مستند خرد رویا (عقل در رویا) که در آن #کارل_گوستاو_یونگ در مورد #نقاب (پرسونا) توضیح میدهد. #زیرنویس_فارسی ▫️لینک مشاهده کامل این مستند ⬇️ https://www.aparat.com/v/qARk9/ " تنها مستند دوبله شده به زبان فارسی درباره آرا و افکار…
▪️#کارل_گوستاو_یونگ فیلسوف و روانپزشک سوییسی نخستین کسی بود که چندین کهن الگو را مطرح کرد
اولین کهن الگو، پرسونا بود.
( رجوع به پست ریپلای شده)


▪️دو‌کهن الگوی دیگر #آنیما و #آنیموس است

یونگ، آنیما و آنیموس را از مهم‏ترین آرکی تایپ‏ها در تکامل شخصیت می‏داند و می‏گوید: در نهایت، انسانی به کمال انسانیت خود می‏رسد که آنیما و آنیموس در او به وحدت و یگانگی کامل برسند. یونگ یکی شدن آنیما و آنیموس را ازدواج جادویی خوانده است.

هر چند در اسطورهٔ #گیلگمش در ظاهر خواننده با دو قهرمان: گیلگمش و انکیدو روبروست، به جرات می‏توان ادعا کرد که آن دو به جز یک تن نیستند. دو نیمهٔ همزاد که یکدیگر را کامل می‏کنند. گیلگمش نیمهٔ مرد یا روان مردانه است و انکیدو نیمهٔ زن یا روان زنانه. چنان‏که خود اسطوره هم بارها به سرشت زنانه یا روان زنانهٔ انکیدو هم از نظر ظاهر و هم از نظر کنش و منش اشاره دارد

اسطورهٔ گیلمش که بقولی کهن ترین اسطورهٔ جهان و‌حدود چهارهزار سال عمر دارد، داستان #تکامل و #رنج و به #پوچی رسیدن انسان است آنچه باعث امتیاز این اسطوره بر دیگر اساطیر جهان میشود ضرب آهنگ #فلسفی آن است که در هر بخش یا طنینی دیگر ذهن انسان امروز را درگیر میکند وگرنه ظاهر داستان از بافت ساده ای برخوردار است و مانند هر اسطورهٔ دیگر بر پایهٔ وقایع ناباورانه قرار دارد

یونگ #عشق به یک سوژه مثلأ عشق به انسان دیگر را به نحو بسیار کاملی مطرح کرده است که به نظر هم زیبا و هم کاربردی میباشد.
او اظهار داشت:هر انسانی باید تمامیت خودش را زندگی کند. بخش کوچکی از این تمامیت را بصورت خودآگاه و هشیار زندگی میکند و آگاهانه به دنبال علایق و کشش های درونی خود میرود ولی بخش عمدهٔ وجودش را بصورت ناآگاه فرافکنی (projection) به روی دنیا زندگی میکند.

عشق جزء بخشهایی است که ما آگاهانه انتخابش نمیکنیم و ناخودآگاه به آن گرفتار میشویم، پس حتمأ زیر آن یک projection وجود دارد.اما از چه نوعی؟
یونگ اظهار داشت هر انسان یک موجود دوجنسیتی است که ظاهرأ فقط یک جنس بنظر میرسد.
یونگ ویژگیهای #مردانهٔ درون هر شخصی را #آنیموس و ویژگیهای #زنانهٔ درون هر شخص را #آنیما نامید.

بطور کلی #فلسفه، #دین، #اسطوره و #روانشناسی که با هم ارتباطی تنگاتنگ دارند، همه بر این باورند که در آغاز انسان ازلی نر-ماده (دوجنسی Hermaphrodite) بوده است. چنانکه #افلاطون در رسالهٔ میهمانی (Symposinm) میگوید:

خدایان نخست انسان را بصورت کره ای آفریدند که دو جنسیت داشت. پس آنرا دو نیم کردند بطوریکه هر نیمهٔ زنی از نیمهٔ مردش جدا افتاد از این رو است که هر کسی به دنبال #نیمه_گمشدهٔ خود سرگردان است و ‌چون به زن یا مردی برخورد میکند میپندارد که نیمهٔ گمشده اش است...


#پرسونا

@art_philosophyy