🫏بار سنگینی که خر در ادبیات فارسی حمل میکند
به مناسبت روز جهانی خر
هشتم ماه مه
#بهزاد_پاکروحt.center/pakruh🫏«خر»، افزون بر نقشی مهم که در طول تاریخ در حمل انسان و بار و چرخاندن سنگ آسیاب داشته
و هنوز هم از جمله در مناطق صعبالعبور دارد،
نقشی بیبدیل در نثر و نظم فارسی داشته است.
اشعاری بسیار پرمعنی داریم که شاعران بدون خر، نمیتوانستند به این خوبی حق مطلب را ادا کنند:
شتر را چو شورِ طرب در سر است
اگر آدمی را نباشد، خر است
#سعدی🫏نویسندگان و شعرا، طرفدار «خر» نبودهاند و غالباً به جنبۀ معروفتر خر توجه کردهاند؛
حتی آنجا که از خر به نیکی یاد میکنند، برای پایینتر نشان دادن دیگریست:
گاوان و خران بار بردار
به زادمیان مردم آزار
#سعدی🫏خر، برای نشستن در شعر، هم خوش وزن و قافیه است، هم معنایی که به آن نسبت داده شده، مقبول همگان است!
حتی زمانی که در شعر، به آن خریتِ معروف نیاز نیست و کاری از خر خواسته شده که از اسب هم برمیآید، وزن خر سبب انتخابش شده:
بار گوناگونست بر پشتِ خران
هین به یک چوب این خران را تو مران
بر یکی خر بار لعل و گوهر است
بر یکی خر بار سنگ و مرمر است
#مولویکه گر خر نیاید به نزدیکِ بار
تو بار گران را به نزد خر آر
#فردوسی🫏گاهی شاعر در استفاده از خر در شعر کار مناقشهپذیری کرده!
مثلاً گرچه هرچیز به جای خویش نیکوست؛
همین که پای خر در میان بوده، شاعری نعل را کمتر از شمشیر دانسته تا به کمک خر، نشان دهد که آهن از فولاد کمتر است:
آهن و فولاد از یک کوره میآید برون
آنیکی شمشیر گردد، دیگری نعل خر است
#صامت_بروجردی (سدۀ ۱۳ و ۱۴ قمری)
🫏گاهی هم شاعر روی نقاد نبودن مخاطب حساب کرده و برای راحتی در بیان به خر رو آورده است؛
مثلاً مگر آدم بیتربیت به اندازۀ خر مفید است؟ که
#سعدی میگوید:
آدمی را که تربیت نکنند
تا به صدسالگی خری باشد
در زبان فارسی نقل مشهوریست که «در مَثَل، مناقشه نیست»، اما در همین نقل، باید مناقشه کرد! که مرز استفاده از آن کجاست؟
🫏آنجا که
#سعدی میخواهد از حفظ ذات اشخاص بگوید، از خر استفادهای میکند که به گواهِ قدمت و پرکاربردیِ ضربالمثلش، مخاطب، آن را پسندیده است:
خرِ عیسی گرش به مکه برند
چو بیاید هنوز خر باشد!
🫏#سعدی آنقدر خر را دست کم گرفته که یک اسب را برتر از «انبوهی» خر دانسته؛
آن را به حساب اغراق شاعرانه میگذاریم و میگذریم:
آن شنیدی که لاغری دانا
گفت باری به ابلهی فربه
اسب تازی اگر ضعیف بود
همچنان از طویلهای خر به
🫏در شعر فارسی حتی برای «خرِ لنگ» هم کاری هست:
ای بسا اسب تیزرو که بماند
که خر لنگ جان به منزل برد
بس که در خاک، تندرستان را
دفن کردیم و زخمخورده نمرد
#سعدی🫏و صدای خر که «انکر الاصوات» است هم در شعر فارسی به کار آمده:
کار، تأثیر نفَس دارد، نه آوازِ بلند
ورنه در فریاد، بتواند خر از عیسی گذشت!
#صائب🫏سخنوران فارسی در طول قرنها، به اتفاقِ نظر، خر را در چنان چاهی انداختهاند که امیدی به بیرون آوردنش نیست، مگر به قرنها!
میگویند:
خر اَر جُلِّ اطلس بپوشد خر است!
این جمله را برای حیوانات دیگر هم و حتی برای انسان هم میشود گفت (البته نه فقط به جای خرِ اول؛ بهجای هردو خر!)،
اما با زمینهای که داریم روی خر بهتر مینشیند!
دلایل قوی باید و معنوی
نه رگهای گردن بهحجت قوی
کس از سربزرگی نباشد به چیز
کدو، سربزرگ است و بیمغز نیز
نی بوریا را بلندی نکوست
که خاصیّت نیشکر خود در اوست
نه مُنعِم به مال از کسی بهتر است
خر اَر جُلِّ اطلس بپوشد خر است
#سعدیt.center/pakruh🫏گاهی در بیتی معروف که خر دارد به وضوح بر جایگاه پایین خر در ادبیات تأکید نشده:
گر ببندی اسب تازی را زمانی پیش خر
رنگشان همگون نگردد، طبعشان همگون شود
در اینجا گویی شاعر دارد اثر محیط و ژن را درس میدهد!
اما کافیست به ابیات قبل یا بعدش بنگریم تا نظر شاعر نسبت به خر معلوم شود:
هرکه با دونان نشیند عاقبت او دون شود
با خردمندان تو بنشین تا خرد افزون شود
#میرزا_حبیب_روحی (سدۀ ۱۳ و ۱۴)
🫏 در میان اینهمه شاعر که خر را در پایینترین جایگاه ممکن نشاندهاند،
#ادیبالممالک به صورت تلویحی حسرت خر بودن را خورده است:
بیچاره آدمی که گرفتار عقل شد
خوش آن کسی که کرهخر آمد، الاغ رفت*
*به صورت «خوشبخت آنکه کرهخر آمد، الاغ رفت» به
#ایرج_میرزا منسوب است، ادیبالممالک متولد ۱۲۳۹خ و
ایرج
میرزا متولد ۱۲۵۲خ است، نمیدانم کدامیک از کشف دیگری بهره برداشته!
🫏در شعری منسوب به خیام با اشارهای به یکی از صُوَر فلکی و یک باور خرافی قدیمی، مردمان، تر و خشک جزو این حیوانات بیآزار شمرده شدهاند:
گاویست در آسمان و نامش پروین
یک گاوِ دگر نهفته در زیرِ زمین
چشم خردت باز کن از روی یقین
زیر و زبر دو گاو، مشتی خر بین
و چه اشتباه بزرگی!
خر کجا و «آدمیان مردمآزار» کجا!
🫏مطلبی دیگر مرتبط با روز جهانی خر:
t.me/pakruh/1123@andishehsarapub