آمین

#گاو
Канал
Искусство и дизайн
Социальные сети
Семья и дети
Новости и СМИ
Персидский
Логотип телеграм канала آمین
@aminhaghrahПродвигать
767
подписчиков
7,58 тыс.
фото
860
видео
1,77 тыс.
ссылок
درباره ی اجتماع، فرهنگ، هنر و هرچه که دغدغه‌ی روزانه است. ارتباط با آمین: @aminhaghrah1
Forwarded from اتچ بات
▪️
وقتی قرار شد در فیلم #گاو بازی کنم اول دو سه هفته‌ای رفتم محلات، نمی‌دانم چرا. در آن‌جا رفتم توی طویله‌ای و شروع کردم روی گاو اتود زدن. می‌خواستم ببینم گاو چه کار می‌کند. در آنجا با دقت تمام و صرف وقت زیاد حتی حرکت‌های سنگین و آرام گاو و نگاه‌هایش را دنبال کردم.

حیوان دارای شخصیت فوق العاده ای است. فکر می کنم نسبت به حیوانات مختلف هم‌طراز خودش، بی نهایت قابل تأمل است. گاهی مدت ها به نقطه‌ای متمرکز می‌شود. حتی هنگام نشخوار نگاهش قابل بررسی است. همیشه حیوان فکر می‌کند در مغز حیوان چه می‌گذرد. پیش از شروع تمرین همیشه پیشنهاد می‌کنم که بروم به محل فیلمبرداری. آدم در آنجا می‌تواند خودش را با شرایط تطبیق بدهد. سر فیلم گاو همگی به دِه مورد نظر رفتیم. در آنجا گاوهای گوناگونی انتخاب کردیم. گاوی در ده بود که ما را دنبال می‌کرد. بعدها حرکت های این گاو را وقتی مش‌حسن مسخ می‌شود و مردم را مانند یک گاو دنبال می‌کند، گرفتم و بازی کردم.

گاوی که برای کارمان انتخاب کردیم گاوی با پوست قهوه‌ای و خوشرنگ با خال‌های سفید بود. طویله‌ای هم انتخاب کردیم و گاو را گذاشتند آن تو. من آب به او می‌دادم. گاهی شیرش را می‌دوشیدم. می‌دانید که گاو به هر کسی اجازه نمی‌دهد شیرش را بدوشد مگر این که با او آشنا بشود. در فیلم حتی صحنه‌ای بود که مش‌حسن می‌رود و شیر گاو را می‌خورد. آن را حذف کردند. این نزدیکی آنقدر ادامه پیدا کرد که وقتی سطل آب را که می‌گذاشتم جلو گاو و می‌خواستم او را ترک کنم «صحنه ای که از آن فیلمبرداری شد» او برمی‌گردد به سوی من و ماغ می‌کشد. گاو خیلی نزدیک شده بود به من. حتی وقتی گاو را در برکه‌ی کوچکی شست و شو می‌دادم لذت و خوشحالی را در چشم‌هایش می‌دیدم. وقتی یک شب به مناسبت این صحنه‌ی فیلم که بلوری‌ها او را ندزدند شب را در طویله پهلوی گاو خوابیدم، نیمه شب با او حرف زدم و شکمش را برای گوساله‌ای که در شکم داشت نوازش کردم لذت گاو را از نوازش حس می‌کردم. حتی مهر و محبتی هم در من و ناخودآگاه نسبت به گاو پیدا شده بود.

من تجزیه و تحلیلی هم از مش‌حسن برای خودم کرده بودم. مش‌حسن بچه‌ای ندارد. نسبت به زنش هم مهری ندارد. او گاو را از بچگی می‌آورد و بزرگش می‌کند و در اصل می‌شود بچه‌ی مش‌حسن. این احساس را آنجا که مش‌حسن گاوش را برای شست و شو به آبگیر نزدیک روستا می‌برد و آن طور مهربان مانند یک مادر او را می‌شوید، می‌بینیم. برای همین است که وقتی گاو از بین می‌رود نبودش آن طوفان را در درون مش‌حسن فراهم می‌کند. حالت گاو هم موضوع دیگر بود. او نشخوار می‌کند و می‌کند و می‌کند و بعد همین جور می‌ماند، بی‌حرکت. انگار دارد فکر می‌کند. من این لحظه را توی فیلم آوردم. مش‌حسن هم وقتی مسخ می‌شود می‌خورد و می‌خورد و بعد مانند گاو سرش را بلند می‌کند و نگاه می‌کند. اول های کار برای تمرین یونجه‌ها را می شستند و می‌آوردند. آخرها دیگر نشسته هم می‌خوردیم. طویله برایم مثل اتاق خواب شده بود. راستی هم نمی‌دانم چگونه به آن حالت رسیدم. اما حالتی بود که تا پایان فیلم در من حفظ شد و هنوز هم بعد از سال ها وقتی فیلم را می‌بینم یا می‌خواهم درباره‌ی آن توضیح بدهم بغض گلویم را می‌گیرد و گریه می‌کنم...

[ من عزتم، بچه سنگلج | خاطرات و شناخت‌نامه #عزت‌_الله_انتظامی | غزاله سلطانی ]


#کتاب
#روایت
@aminhaghrah