▪️دربارهی ماجرای پول گرفتن
#کاشانی از کودتاگران
[ میلاد عظیمی ]
سندی از اسناد
#اردشیر_زاهدی منتشر شده که نشان میدهد آیتالله ابوالقاسم
کاشانی در جریان کودتای ۲۸مرداد از کودتاچیان پول گرفته است. یک ورق کاغذ که زاهدی به یاد نمیآورد به خط کیست.این سند در فضای مجازی دست به دست میگردد و بسیاری باور کردهاند که
کاشانی برای ساقط کردن دولت مصدق، پول گرفته است.
سخن من این نیست که این سند موثق است یا نه. شاید جعلی باشد. نمیدانم. سندشناسان باید نظر بدهند. سخن من این نیست که
#مصدق بر حق بود یا
کاشانی. تحقیقاً دکتر مصدق نیز اشتباهات بزرگ داشت که مورخان به آن پرداختهاند. حرف این است که این سند تأیید نشده چرا اینهمه برای نسل جوان باورپذیر است؟ این ادعا که آیتالله
کاشانی این دشمن بزرگ انگلیس، پول گرفته تا با همراهی کودتاگران، دولت ملی مصدق را که با بریتانیا در حال نبرد بر سر حقوق نفتی ایران بود، سرنگون کنند... مگر این نسل در مدرسه و دانشگاه و مطبوعات چیزی جز روشنی و خوبی درباره
کاشانی خوانده و شنیده است؟ مگر صدا وسیما جز در مدح و منقبت
کاشانی داد سخن داده است؟ مگر غیر از ساختن سیمایی بیخدشه از آیتالله کاری کرده است؟ به سریالها نگاه کنید؛ هرچه خوبی است از
کاشانی است. هرکه از او و راه او جدا شد بدبخت شد و ملت را به بدبختی انداخت.
کاشانی سیاستمداری هوشمند و تمامعیار و آموخته بود. خود را رهبر حقیقی مردم میدانست. دین مستمسک مؤثر او بود. محبوب بود و میتوانست مردم را به خیابانها بیاورد. نخستوزیر شدن مصدق را نتیجه حمایت خود میدانست. کینهتوز و قدرتجو بود. ضد استعمار بود. ارزیابی آمریکا و انگلیس این بود که حتی از مصدق هم برای آنها خطرناکتر است.
کاشانی انتظار داشت مصدق به مداخلات بیحد و مرزش در امور قوه مجریه گردن بنهد. مصدق هم بخصوص در سال آخر تن به این خواسته نمیداد لاجرم روز به روز فاصلهها بیشتر شد و وساطتها بیاثر. وقتی در طیف متنوع و گسترده دشمنان مصدق قرارگرفت، از هیچ کاری برای ضربه زدن به او فروگذار نکرد. هربار که از مصدق شکست خورد کینهورتر شد. در مقام ریاست مجلس جدالهای دامنهدار با نخستوزیر داشت و بسیاری از لوایح او را ناکام گذاشت. باند او در مطبوعات و اجتماعات و مجلس مستمراً به دولت حمله میکرد. فیالواقع دشمنیاش دشنهای کارساز بود که در پهلوی دولت مصدق فرورفت و کمکم خون و جان دولت را گرفت.
کاشانی بخصوص بعد از وقایع سی تیر مصدق قوی را تحمل نمیکرد. شوکت و محبوبیتش را برنمیتافت. پس به دربار نزدیک شد تا با تقویت شاه، مصدق را تضعیف و مهار کند. در وقایع نهم اسفند ۱۳۳۱ به شعبان جعفری گفت:«برین نذارین شاه بره ...اگه شاه بره عمامه ما هم رفته». خودش هم دوبار در آن روز به شاه نامه نوشت که بماند. این یعنی بر تخت ماندن شاه را مساوی بقای خود میدید. رابطه
کاشانی با سرلشکر زاهدی دوستانه بود. زاهدی را که متهم به دخالت در قتل سرلشکر افشارطوس رئیس شهربانی بود، در مجلس پناه داد و رسما از او تجلیل کرد. از ماهها قبل از کودتا در مطبوعات نوشته بودند که آیتالله به نخستوزیری زاهدی نظر دارد. یک ماه قبل از کودتا بیانبه داد و مصدق را یاغی و طاغی و خودسر و دیکتاتور و عامل امحاء قانون اساسی و مستوجب چوبه دار دانست. القصه اختلافات حلناشدنی
کاشانی با مصدق و همچنین رابطه محکمش با زاهدی موجب شد از کودتا حمایت کند. دو روز بعد از کودتا هم دیدار گرمی با زاهدی داشت که خبرش در مطبوعات منتشر شد.
عقلاً استبعادی ندارد
کاشانی در آن هنگامه حوادث پول گرفته باشد تا به زخم سیاست بزند و خرج مریدان و مردان کف خیابان کند. ضرورتی هم ندارد که پول را مستقیماً از عوامل سازمان سیا گرفته باشد. میتوانستند پول را بر دست شخص ظاهرالصلاحی به آیتالله برسانند.
باری حمایت
کاشانی از
#کودتا مسجل است. آنقدر مسجل که فرزند
کاشانی مثل اردشیر زاهدی اساساً منکر وقوع کودتاست تا بر ساحت آیتالله و ژنرال ننشیند گرد. اما پس از انقلاب مصالح سیاسی چنین ایجاب کرد که این بخش از کارنامه آیتالله محو شود. روایت رسمی، از نزدیکشدن گام به گام
کاشانی به دربار و نقش قطعی او در سقوط دولت مصدق سخنی نمیگوید. مرکز بررسی اسناد تاریخی، اسناد
کاشانی را منتشر کرد اما این اسناد در دو برهه مهم 9 اسفند و 28 مرداد خاموش است؛همین مقطع نزدیکشدن
کاشانی به دربار و بازیکردن در زمین کودتاگران. استاد موحد این سکوت عجیب را با خاطرات شعبان جعفری و منابع دیگر به سخن آورده است.
چهل سال است که روایت رسمی، تاریخی سیاستزده و ایدئولوژیک را به کام مردم چکانده ولی یک کاغذ این تلاش را بر باد میدهد. این یعنی جامعه روایت سیاستزده از تاریخ را پس زده است و به تاریخسازی اعتماد ندارد. تاریخ را صادقانه و منصفانه باید روایت کرد. نجات در صدق و انصاف است.
#تاریخ@aminhaghrah