▪️ما، جماعت خونخوار و تیر دعا!
گفت: «سرتیپ امر کرده شما را بآب گرم زفره برده در آن دهات سياحت داده باصفهان برسانم» فردا حرکت کرده تماشای آب گرم زفره را کردم مثل آبهای گرم دیگر بود که در بسیار جاها دیدهام، امتیازی نداشت. در آنجا بناگهان با اینکه موسم باران نبود باران زیادی و سیل آمد.
نصف شب از آنجا حرکت کرده در راه همواری بتندی رفته بکنآباد رسیدیم و آن محل مخروبهایست که لشکر
#شاه_سلطان_حسین با آن کثرت و اسباب راحت با عدهای قلیل از سواران افغان غلیجائی که با شمشیر و بند رکاب ريسمانی مجهز بودند جنگی کرده شکست فاحش خورده سلطنت صد و پنجاه سالهٔ صفویه را بباد داده و ایران را رسوا کردند و ملاها در مقابل آن جماعت خونخوار، تیر دعا را بکارزار میفرستادند و هرگز ملتفت نبودند که اگر کار را باید دعا کند پیغمبر (ص) و اميرالمؤمنين (ع) و ائمة الیق بودند که خصوم خود را با آن مغلوب نمایند. چون آنجا خرابه بود و جای توقف صحیحی نداشت اقامت نکرده، رانده وارد شهر اصفهان شدیم و هنگام غروب بود که آنجا رسیدیم.
[ خاطرات
#حاج_سیاح یا دوره خوف و وحشت، ۱۲۹۵ ق | نشر امیر کبیر ]
#کتاب@aminhaghrah