▪️این یادداشت خشمگین فیس بوکی از
#عادل_بیابانگرد_جوان (در امتداد ماجرای افشای نشر سند دریافت کمک مالی
#شاملو از دربار
#پهلوی برای درمان، در
#اندیشه_پویا ) در دفاع تمام قد از او و تکذیب همه جانبهی منتقدانِ برخی خلقیاتش را دوستی برایم فرستاد.
بیابانگرد به جای آوردن سند و ادله، پرخاشگرانه منتقدین شاعر را به شرمساری دعوت کرده است و آنان را یکسره یاوه، مست و ملنگ، متظاهر، مزور و مزدور خوانده (عکس العملی که متاسفانه از طرف دیگرانی هم از طبقه موسوم به روشنفکری معاصر با ادبیاتی مشابه دیده شده)
خب! بی مقدمه ببینیم آن چیست که عادل بیابانگرد و رفقایش را این طور برآشفته؟
●یکم
اشاره ی مترجم و شاعر ما (عادل بیابانگرد) در پاراگراف دوم به نوشتهی انتقادی
#سایه_اقتصادی_نیا ست در نقد یادداشت فیس بوکی
#عبدی_کلانتری و هم بیشتر به یادداشت
#احمد_کریمی_حکاک (نویسنده، مترجم و پژوهشگر ادبی) در شمارهی ۵۵ اندیشه پویا.
عبدی کلانتری نوشته بود که اگر
#احسان_یارشاطر، در دههی ۵۰ روشنفکرانِ عمومن کانونی را برای پروژههای معظم دانشنامه نخواست دلیلش عدم چشمپوشی اعضای کانون نویسندگان از مشی «آزادیخواهی» در قبال استخدامشان بود. اقتصادینیا اما با رد این اتهام، دلیل اصلی عدم همراهی ایشان را کمبود تخصص در امر فرهنگ نویسی و هم لاقیدی و نظم ناپذیری آنها دانست. در تکمیل این نظر اما، دکتر کریمی حکاک به نکات تازه و ناگفتهای بهخصوص پیرامون دلایل کناره گرفتن
#احمد_شاملو از پروژهی دانشنامه اشاره کرد. شاملو پیش از این مدعی بود که؛ علیرغم دعوت از سوی یارشاطر برای کار در دانشگاه کلمبیای امریکا و دریافت چک یک ماه حقوق، به دلیل آن چه که افشای کمک مالی میلیون دلاری دربار پهلوی به دانشگاه برای گسترش فرهنگ و زبان فارسی نامید، هرگز پا به دانشگاه نگذاشت و چکشان را هم برگرداند. کریمی حکاک اما ضمن یادآوری دوستی دیرینهاش با شاملو و یارشاطر، نوشت که اساسن این خودِ شاملو بود که برای کار در دانشگاه کلمبیا از یارشاطر تقاضا کرد و او هم واسطهی پذیرشاش شد. و اتفاقن برخلاف ادعاهای صورت گرفته، چند وقتی هم کجدار و مریز به دانشگاه رفت اما به دلیل عدم تعهد به وظایف و بینظمیِ مستمر در امر حضور در محل کار، توسط یارشاطر که سختگیر و جدی بود اخراج شد. نکتهی دیگری که حکاک نوشت و تکان دهنده است این که اساسن چکی بین دانشگاه و شاملو رد و بدل نشده که برگردانده شده باشد!
نمیدانم که عادل بیابانگرد و دوستانش، متوجهاند که با تکذیبِ از اساسِ روایتِ نزدیک به واقع حکاک (مثل تکذیب آن سند تقاضای کمک مالی از هویدا) بی آن که به خود زحمتی بدهند و از مراجع موجود راستی یا ناراستیاش را بجویند (گو این که هم آیدا هست و هم مجابی و هم خود حکاک و هم اسناد دانشگاه و ...) برای تبرئهی استاد، با بی انصافی و قدرناشناسی، حالا خواسته و ناخوسته، انگ جیرهخواری و وابستگی به احسان یارشاطر نازنین (که جان و جهانش را فداییِ فرهنگ ایران کرد) زده اند. گناهی که اگر خدا ببخشد، تاریخ نمی بخشد!
●دوم
باشد! سایهی اقتصادینیای ۴۵ساله که
#احمد_سمیعی_گیلانی ِ بزرگ، موید و معرفش به فرهنگستان زبان و ادب فارسی بوده، جوان است و جویای نام! اما
احمد کریمی حکاک که رفیق قدیمی احمدشاملوست. استاد ادبیات دانشگاه مریلند و صاحب نظر است. شاملو همان روزهای دههب ۵۰ (بعد از ماجرای ساعدی) که از خوف و خفقان به امریکا پناه گرفت همراه آیدا مدتها مهمان منزل او شد. او بود که معتمدشان شد و خدمتگزاریشان را کرد. متنها و نامههایش را ترجمه کرد و اسباب ارتباطش با دیگران شد. او اگر نمیتواند از شاملو بگوید پس چه کسی باید بگوید؟ اصلن چه طور است رفقا به یک اجماعی برسند و چند نام را مشخص کنند تا فقط ایشان از استاد بگویند و بنویسند و الباقی ممنوعالقلم و خلاص!...
◆ادامه در پایین▼
#روزانه@aminhaghrah