▪️معصومیتِ گمشده!
در روزهایی که گذشت، ناپدید شدن همزمانِ ۶دختر و پسر خردسال (۴تا ۱۲سال) گرمساری، عجیب و خبرساز بود. عجیبتر از آن اما گزارش پلیس بود، یک هفتهبعدتر، مبنی بر پیدا شدن هر شش نفرشان در یکی از پارکهای تهران! پلیس گفتهاست که بچهها انگیزهی خود را فرار از خانه به قصد تکدیگری در تهران اعلام کردهاند!
●بچهها چگونه گم شدند؟!
روز ۱۲ فروردین دو برادر به همراه خانوادههاشان برای دیدار عید به خانهی یکی از اقوامشان در گرمسار رفتند. ۶ کودک ( چهاردختر ۹ و۷و ۵ و ۴ساله، و دو پسر ۱۲ و ۷ساله) برای بازی به پارک نزدیک خانه میروند و باز نمیگردند.
تحقیقات محلی نشان داد که بچهها حوالی ساعت ۱۰شب با اجارهی یک تاکسی به تهران رفته و در سه راه افسریه پیاده شدهاند. پس از شناسایی راننده، او اظهار داشت بچهها را در ساعت ۱۲شب با دریافت کرایهی ۲۲هزار و پانصد تومان به مقصد رسانده است!
برپایه این گزارش بچهها با هدایت محمد (۱۲ساله) که بزرگترین کودک بوده، بیاطلاع خانواده به قصد تکدیگری به تهران رفتهاند!
●درست که مساله ( با پیجویی رسانههای مجازی) در ظاهر ختم به خیر شد اما هنوز ابهامات بسیاری در خصوص پرونده باقیست و سوالات مهمی هم بیپاسخ مانده که بیتوجهی به آن میتواند اسباب تکرار مکرر واقعه اما با سرانجامی نه اینگونه خوش باشد. ضمن اینکه امید است طرح ابهامات بهانهای شود برای شناخت بهتر از آسیبهایی جدی که متوجه فرزندانمان است.
یکم
دو خانواده با چه انگیزهای و با چه سطح آگاهی از آسیبهای اجتماعی و مباحث تربیتی، مسئولیت فرزندان ۴تا ۹سالهشان را به پسرکی ۱۲ساله سپردهاند! در گزارشها خواندم که هم او (محمد) چند ماه قبل به تنهایی به تهران گریخته بود که با گزارش مردمی به اورژانس اجتماعی، حین تکدیگری دستگیر و تحویل خانوادهاش در گرمسار شد.
دوم.
خانوادهها با گذشت چندساعت از سپری شدن ماجرا و پس از عزیمت بچهها به تهران از غیبتشان مطلع میشوند! فاجعه آنجاست که زمان اعلام مفقودی
کودکان در پاسگاه گرمسار نه همان شب، که ساعت ۸:۳۰ فردا (۱۳ فروردین) ثبت شده! البته که اینحد از بیخیالی و بیقیدی نسبت به وظایف خطیر پدرانه و مادرانه تاسفبار است.
سوم
از مسئولان پیگیر پرونده کسی توضیح نداد در شرایطی که خانوادهها از ماجرای تکدیگری فرزندانشان اظهار بیاطلاعی کردهاند و گفتهاند که اساسن بی نیاز این اعمالاند، چگونه و به چه انگیزهای و برای تامین چه نیازی ۶کودک خردسال به صورت خودسر و پنهانی با مهاجرت به تهران، اقدام به این عمل کردهاند؟!
در شرایطی که خانوادهها گفتهاند هیچ پولی در اختیار بچهها نگذاشتهاند، پس هزینهی کرایهی خودرو تا تهران را از کجا آوردهاند؟
چهارم
اینکه خودرویی که
کودکان خردسال با آن به تهران رفتهاند یک "تاکسی" بوده هولناک است. یک رانندهی تاکسی (که قرار است امین و معتمد و محرم مردم باشد) چگونه و با چه تحلیل و منطق انسانی، ۶ کودک خردسال را بی اذن و اجازهی اولیاشان، مسافر فرض کرده و به ازای دریافت بیست و چند هزار تومان، به تهران برده و در دل شبِ خطرناک و خوفناک پایتخت رها کردهاست؟ شنیدهام که ایشان پس از بازجویی توسط پلیس آزاد شده است. البته که تحقیقات بیشتر از او نیاز است اما کمترین تنبیه برای او نه فقط سلب امتیاز تاکسیرانی که محرومیت از رانندگی تا اطلاع ثانویست.
پنجم
شش کودک خردسال، از ۱۳ تا ۲۰ فروردین، در تهران چه میکردند؟ شبها را کجا و چگونه سر کردند؟ چه خوردند و چه پوشیدند؟ توی این یک هفته، حضور ۶کودک خردسالِ سرگردان، کف خیابانِ تهران، وجدان هیچ کس را درگیر نکرد؟ اگرواقعن قصه همین است که گفتهاند، گشتهای امنیت و اخلاق که همه وقت و همه جا هستند کجا بودند؟ اورژانسهای اجتماعی بهزیستی و گشتهای ویژهی شهرداری و... چه میکردند؟ کی و کجا باید به کار زخمهای کاری روی تن جامعه بیایند؟
●واقعیتیست که همه در ماجرای رفته بر این ۶کودک حلقههای یک زنجیریم. ما مقصر و متهمایم (از جامعه گرفته تا قانونگزار و مجری مجری قانون و خود خانواده ). این داستان تلخ، جلوهایست از سیمای ترسناکِ واقعی ما که دیگر بلد شدهایم پسِ پشت نقابی از شعار پنهانش کنیم.
ناآگاهی، بیتعهدی، خشونت، بی قیدی، هرج و مرج و سوداگری ما را با آدمیتمان غریبه کرده. دارد به هیولاهایی همه چیزخوار بدلمان میکند که اگر نفهمیم و نجنبیم، دیر نیست ببینیم خودمان، خوراک خودمانیم!
#روزانه#جامعه#کودکان@aminhaghrah