✅ اینک جامعهی ادبی و جماعتِ شعرخوان، گروس را بهعنوانِ یک شاعرِ نوگرایِ مدرن که آرامآرام این جایگاه را به دست آورده، باور کرده است. حال اگر امروزه عدهای صرفاً به این دلیل که گروس با جریانِ سادهنویسی همراه است و مروّجِ آن، بر او بتازند و بر شعرش تازیانه زنند که هان... او دیگر دوستداران و مخاطبانی دارد که زیبایی را از منظرِ خود میشناسند، نه غیر!
🔴 آقای ضیاءالدین خالقی در دوشنبههای نقد شعر، به سراغ گروس عبدالملکیان رفته است و از چرایی «پذیرفتن» شعرش میگوید. خواندن متن، اندازهی خواندن شعر «مرغ امین» نیما طول میکشد.
✅ تشبیهها در بسیاری از شعرها به سرانجامی منجر نمیشوند؛ «کلمات چیستند / که چون میخها در پایم فرورفتهاند / و چون شاخههای نرگس / در دستانم منتظرند» (کلمات، ص۷۱). آیا این تصویر، بیانِ درد و ناتوانی از راهرفتن است؟ چرا کلمات مثل میخ در پا فرومیروند؟ و کف دستان مثل نرگس منتظرند؟ اگرچه میشود برای آنها فرضیههایی مطرح کرد و توجیه ساخت اما اینها در ساختار کلامی و مفهومیِ شعر بهراستی کارکردی ندارند.
با لولهی تفنگ چای را هم میزند با لولهی تفنگ جدول را حل میکند با لولهی تفنگ فکرهایش را میخاراند
گاهی هم روبه روی خودش مینشیند و ترکشهای خاطره را از مغزش بیرون میکشد
در جنگهای زیادی جنگیده است اما حریفِ تنهاییاش نمیشود
این قرصهای سفید کم رنگترش کردهاند آن قدر که سایهاش بلند میشود میرود برایش آب میآورد *** باید قبول کنیم که هرگز هیچ سربازی زنده از جنگ برنگشته است