دوهفتهنامه حوزه هنری که دیرتر از سروش پا گرفته بود، عمر کوتاهی داشت و با تغییر سردبیرش در سال ۱۳۷۳ خیلی زود افول کرد و مرگش در میانههای سال بعد فرا رسید. چنان که مجلاتی نظیر ادبیات داستانی و شعر هم، حال و روزی خوشایندتر از سوره نوجوانان نداشتند و کرکره آن دو نیز در سالهای بعد پایین آمد.
اما سرشار، مرد پرقدرت و بانفوذ حوزه هنری در دوران ریاست محمدعلی زم بود که همان سرمقالههای تند و جنجالیاش مانند «کوکا با کولا» برای پرفروش شدن و خوشاقبال بودن سوره نوجوانان کافی بود. با این حال، نویسندهای که اهل تعارف و مماشات با هیچ شخص و جریانی نبود و انتقادهایش مانند نقدهایش بر آثار داستانی، همیشه تند و آتشین بود، گاهی برای سر پا ماندن مجلهاش دست به قلم میشد و نامههای گزندهای به خشایار فلاحی، مدیر واحد مطبوعات و محمدعلی زم، رئیس حوزه هنری مینوشت.
سرشار برای نامه نوشتن، سیاق عجیبی داشت. کسانی که او را از نزدیک میشناختند، میدانستند که قطع کاغذ نامه و رنگ قلمی که با آن نامه را تحریر کرده، بسیار مهم و تعیینکننده است. روزی از روزها که صندوق سوره نوجوانان خالی بود و نامههای سرشار به واحد مطبوعات، کارگر نیفتاده بود، دست به قلم شد و روی سربرگ کوچک و قهوهای رنگ مجله با خودکار قرمز نامهای به حجتالاسلام زم نوشت که اینطور شروع میشد: