وقتش با سر زدن به مغازههای سر جاده سپری میشد و احوالپُرسی از این و آن، هم اجارۀ مغازههای خودش را میگرفت و هم به بهانۀ همین گشت و گذار حضور و جایگاهش را یادآوری میکرد. کنار این یکی مینشست و تصنیف رادیو را گوش میداد و سراغ سیگار خارجی جدیدی را از آن یکی میگرفت.
👥گفتوگو با محمدرضا زائری، دربارهی مجلهی ناکام «نیستان»
▫️یک اصلی در نوع نگاه آقای شجاعی، دوستان و حلقهی اطراف ایشان برجسته و مشهود بود و آن نقش زیرساختی حوزهی فرهنگی و اجتماعی بود. آقای شجاعی نه سیاسی، به آن معنا که بخواهد مثلاً نمایندهی مجلس بشود یا حتی حل مشکلات را در مسیر سیاست دنبال کند بود و نه آدم اقتصادی بود، به معنای این که نگاهش کاملاً مادی و اقتصادی و محاسبهگرانه باشد یا دنبال کسب درآمد و زد و بندهای اقتصادی باشد.
▪️نوع نگاه این بود که تمامی مسائل اجتماعی، ریشه فرهنگی دارد و اگر حوزهی اجتماعی و فرهنگی درست نشود هیچ چیز دیگری درست نخواهد شد. واقعیت این است که این نگاه در آن دوران خیلی رایج نبود و به طور طبیعی کسی که این نگاه را داشته باشد، نگاهاش حزبی و جناحی و سیاسی نیست. به طور طبیعی کسی که زیرساختی نگاه میکند نمیتواند در آدمهای محدود و جناحها متوقف بشود و به همین دلیل است که لطمه میخورد. مشکل اصلی نیستان این بود که افراط و تفریط نداشت و من این را به جد معتقدم. آن دوره نشریاتی منتشر میشدند مثل گردون و دنیای سخن و مشابه اینها؛ از طرف دیگر نشریاتی هم مثل یالثارات و امثال اینها منتشر میشود. آن چیزی که در عمل اتفاق افتاد این بود که هم آن دسته از نشریات امتداد پیدا کردند هم این دسته؛ این وسط نیستان است که کارش به تعطیلی کشیده شد. نگاه خانه و نیستان صفر و صدی نبود.
▫️نگاه که میکنید میبینید مثلاً در همان جریان ادبی نشریات روشنفکری یک اسم از بچههای متعهد انقلابی نمیبینید؛ حتی اگر کسی در جایگاه طاهره صفارزاده و موسوی گرمارودی باشد. از این طرف، در جریان نشریات به اصطلاح ارزشی و انقلابی هم هیچ اعترافی به واقعیتی جز خودشان نمیبینید؛ اما این وسط وقتی نیستان میآید و مثلاً فرض کنید از آقای سرشار درخواست میکند در مورد کتاب خانم فهیمه رحیمی نقد بنویسد، این خودش تبدیل به یک مسئله میشود.
▪️اولین بار نیستان میآید در مورد شبکههای ماهوارهای و جریان شبکههای فارسی زبان ماهوارهای صحبت میکند. زمانی است که کسی از آنها اسم هم نمیآورد. نیستان جریانی را درست میکند که به تعبیر من میانهروی و اعتدال و منطق و عقلانیت است. با اینها سعی میکند واقعیتهای فرهنگی-اجتماعی را ببیند. با همین موضع راجع به رویکرد دانشگاه آزاد حرف میزند و طبیعیست که مثل هر دیکتهی نوشته شدهی دیگری اشکال و نقص هم داشته باشد ولی جریان غالب در نیستان این باور و اعتقاد را داشت که باید اول به سراغ حوزههایی مثل آموزش و آسیبهای اجتماعی و امثال اینها رفت و باید مسائل اجتماعی را دید و به آنها اعتراف کرد. آن ویژهنامهی دینگریزی، توسط یک سری از بر و بچههای جوان و خوش ذوق و فعال، از همین فضا بیرون میآید.