الفیا

#سجاد_محقق
Канал
Логотип телеграм канала الفیا
@alefyaПродвигать
498
подписчиков
130
фото
14
видео
1,01 тыс.
ссылок
مجله‌ی ادبی الکترونیکی الف‌یا شماره‌ی تماس: 88300824 داخلی 110 ارسال متن: [email protected] ارتباط با سردبیر:
از دیروز که وارد فرودگاه «تریپهووانِ» کاتماندو شدیم همه از «اِلِکشن» یا همان انتخابات حرف می‌زدند. میوه فروشی که موزهایش را گران بهمان انداخت گفت: بیشتر بخرید چون فردا همه جا بخاطر انتخابات تعطیل است. «اِکسچِنج هاووس» یا همان صرافی گفت: بیشتر پول چِنج کنید چون فردا تعطیل است و خلاصه همه از انتخابات می‌گفتند. ما در اوج تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری تهران را ترک کردیم. تقریباً همزمان با مناظره سوم؛ و حالا اینجا در کاتماندو وقتی می‌شنوند که ما هم در آستانه انتخاباتیم و آنهم ریاست جمهوری چنان سوت می‌کشند که انگار باور ندارند این شتر درِ خانه آنها هم خواهد خوابید. راستش را بخواهید دیروز قصه انتخابات نپال برایم جذاب نبود اما امروز اوضاع فرق کرد. کاتماندو آماده باش بود. نوعی حکومت نظامی توام با آرامش. هر طرف که چشم می‌چرخاندیم پلیس بود که از چوب و باتوم دستشان بود تا اسلحه کمری و جنگی. کنار هتل ما صندوق رای بود. نسبتاً شلوغ و بی نظم. پایین‌تر که رفتیم صندوقی بود شبیه حسینیه ارشاد ما. تا چشم کار می‌کرد جمعیت جلوی ساختمان تجمع کرده بودند. بی‌نظم و بهم ریخته و آشفته.

http://alefyaa.ir/%DA%A9%D8%A7%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%88/

#روایت
#روایت_نپال
#انتخابات
#کاتماندو
#سجاد_محقق

کانال مجله ی ادبی الفیا: @alefya
وسایلش را برداشته بود و گفته بود می روم خانه خودم. سراغم نیایید. می خواهم دوسه روز تنها باشم. زنگ نزنید که جواب نمی دهم و اصلا شاید دوسه روز رفتم مسافرت. مادر بیچاره هرچه پرسیده بود که چه شده جوابی نگرفته بود. با امید به اینکه فردا صبح دوباره پسرش آرام می شود بدرقه اش کرده بود. فردا صبح خبری نشد. پس فردا صبح هم همین طور. تلفن زده بودند اما جواب نداده بود. صبح فردا برادرش رفته بود جلوی خانه. هرچه در زده بود در را باز نکرده بود. کلید انداخته بود و رفته بود داخل خانه. حسین خواب بود و پنجره اتاقش باز. پنکه را هم ثابت کرده بود روی خودش تا گرمش نشود.

http://alefyaa.ir/1396/02/01/لالایی-ترسناک-طلاق/

#روایت_طلاق
#لالایی_ترسناک_طلاق
#سجاد_محقق
#الفیا