♥🌺🍁♥تاریخ و ادبیات تالش ♥♥

#سپهدار
Канал
Логотип телеграм канала ♥🌺🍁♥تاریخ و ادبیات تالش ♥♥
@ahmadi111Продвигать
127
подписчиков
415
фото
70
видео
1,87 тыс.
ссылок
#تاریخ و #ادبیات #تالش ♥♥♥♥♥ ارتباط با ما 👇👇👇 @Razdari22 #آگاهی از تاریخ ، از مهمترین دانایی هاست که همگان باید بدانند از گذشته پند بگیرند ،آینده را بسازند
Forwarded from تـــــــالـــــــــــــش
🔶#یپرم خان سردار و #گیلان

بخش ،پایانی

روز #جمعخ بیست و پنج تیر ماه دیگر جنگی رخ نداد و صبحگاهان خبر رسید که #محمد علی شاه بسفارت# روس رفته و زیر بیرق بیگانه پناهنده شده.
بدین‌ترتیب کشاکش آزادیخواهان و خودکامگی پس از سیزده ماه بپایان رسید.
یادداشت های دکتر اقایان : اوایل شب بود که وارد مهرآباد شدیم. ..به چاپارخانه نزدیک شهرنو رفتم و در آنجا درشکه ای اجاره کردم و خلاصه به چهار راه یوسف آباد رسیدم در آنجا خود را به مجاهدین رسانده و سراغ یپرم را گرفتم گفتند دیشب را نخوابیده و همین‌ الان رفته بخوابد. همین که هوا روشن شد جنگ درگرفت. خیابان فردوسی در اختیار قزاق ها بود. با یفرم به مسجد رفتیم. مرحوم سردار محیی توضیح داد که سرباز های سیلاخوری از دیشب به ما فشار میآورند. .
یپرم قدری اوقات تلخی کرد و مارکار را صدا کرد. توضیح اینکه مارکار همان کسی بود که یپرم قصد داشت در قزوین او را بعلت یک نافرمانی کوچک اعدام کند و بدنبال فرصتی برای این بود که یپرم او را در دسته اش بپذیریم.
یپرم او را صدا کرد و گفت اگر تا چهار راه سرچشمه راه را باز کردی تو را دوباره در دسته خود خواهی پذیرفت. مارکار تقاضا کرد یک موزر دیگر به او بدهند. یپرم موزر سردار محیی را به او داد.
مارکار بیرون پرید و با شروع آتش به چپ و راست پنجاه قدمی رفت. در این هنگام او را هدف قرار دادند و به زمین در غلتید. او خطر مرگ را قبول کرد تا بلکه بتواند دوباره به دسته یپرم برگردد. این موضوع در همه تاثیر زیادی گذاشته و مجاهدین از بالای پشت بام مسجد و مناره ها یکباره آتش کرده از پیشرفت سرباز های سیلاخوری جلوگیری کردند.
همه میدانستیم که باید یپرم زنده بماند زیرا اگر او کشته میشد مشروطه خواهان میباختند. فردای انروز محمد علی شاه بسفارت روس پناهنده شد. پایان یادداشت های دکتر اقایان
روز جمعه بیست و پنج تیر 1288 تهران آزاد شد و ملت از دستگاه بیدادگری رهایی یافته بودند. مردم از شادی در پوست نمیگنجیدند. کمیسیون آزادی خواهان تشکیل شده و افراد زیر رشته کار ها را بدست گرفتند.
#سپهدار وزیر جنگ
#سردار اسعد وزیر داخله
#ناصر الملک وزیر خارجه
#فرمانفرما وزیر عدلیه
#مستوفی الممالک وزیر مالیه
.......
و یپرم خان نیز به ریاست شهربانی منصوب شد.
حفاظت از پیروزی های بدست آمده اهمیت بیشتری از خود پیروزی داشت. در گوشه و کنار گردنکشان و بازماندگان استبداد مترصد بودند که با کینه توزی بر رژیم جدید بتازند. یپرم دقیقا به همین دلیل این پست را پذیرفت.
روز دوم ژوئیه به دستور یپرم یکی از سردستگان گروه او بنام گریش به اتفاق سی نفر مجاهد نزد لیاخوف رفت و با پنج قزاق تمام شهر را گردش کردند. بدین ترتیب میخواست به مردم بفهماند که صلح و آشتی برقرار شده. در جنگ های سه روزه تهران از دسته یپرم دو نوع کشته شدند.
دلیل اینکه یپرم به شغل کوچکی در دولت جدید قواعد کرد این بود که اولا هدایت یپرم فقط خدمات بود. او هرگز جاه طلب نبود. او میدانست کار تنها در سایه امنیت است که میتوان اصول مشروطه را حفظ کرد. او در تمام جلسات هیئت دولت شرکت میکرد. سردار اسعد و سپهدار در همه امور مملکتی با او مشورت میکردند.
او برنامه وسیع خود را در تنظیم قوه نظمیه و ژاندارمری به ترتیب و اصول فرانسوی و با لباس متحد الشکل که در ایران کاملا تازگی داشت به مرحله اجرا گذاشت. در مدت کوتاهی امنیت را در کشور برقرار ساخت و پایه های مشروطه را استوار گردانید.
او علاوه بر ریاست کل نظمیه فرماندهی کل قوای دولتی را هم عهده‌دار بود و این امر امکان استقرار امنیت را در پایتخت و ولایات برای او میسر میساخت. .
برگردم از یپرم خان اسمعیل رایین
تاریخ مشروطه کسروی .

🔶پایان
📚 https://t.center/Ahmadi111
🔶#یپرم خان سردار و #گیلان

بخش 12

شکست ناپذیری مجاهدین اینک بصورت مسلم روحیه و جانی تازه بازادیخواهان بخشیده بود. روزنامه‌ها ی انقلابی پیروزی های یپرم را حتی عظیم تر از آنچه که واقعا بود منعکس میکردند. آنها از یپرم قهرمانی فوق انسانی میسازند
اما خود یپرم بدون توجه به به همه این حرفها، با دوراندیشی و آگاهانه بدنبال هدف اصلی خویش بود. .
شب سه شنبه بیست و دو تیر ماه سردار اسعد و #سپهدار و یپرم برآن شدند امیر مفخم و دسته های قزاق را در بیرون گذاشته، شبانه وارد تهران شوند. .
غروب انروز پیشگامان یپرم تمام موانع پیش روی را برداشتند. .
یادداشت های یپرم در خصوص جنگ احمد آباد : چون از جناح راست دشمن به جبهه مرکزی برگشتم دیدم عده کمی از مجاهدین در سنگر های خود باقی مانده‌اند. .بینهایت عصبانی شدم و دستور دادم هر کس در صدد فرار برآمد بیدرنگ تیربارانش کنند. .بسمت سپهدار رفتم دیدم او نیز قصد عقب نشینی دارد. .به او گفتم در همین جا آرام بنشین منتظر من باش. ..
سپس یک توپ دیگر برداشتم و به سمت چپ دشمن حرکت کردم. .با چند گلوله توپ، توپخانه دشمن بزودی خاموش شد و سراسیمه عقب نشینی کردند. .دهکده سعید آباد و سپس احمد آباد را تصرف کردیم. .
من با دسته خود به پیش قراولان قشون سردار اسعد ملحق شده، یک قشون 500 نفری از دشمن را که در احمد آباد بودند را بدون درگیری دور زدیم و در ساعت شش صبح سی ام ژوئن از راه دروازه یوسف آباد وارد تهران شدم. ..همین که وارد شهر شدیم زدوخورد شروع شد. ..صبح انروز سروان زاپولوسکی که بمدت سه روز در جبهه احمد آباد بر ضد می‌جنگید چون مشاهده کرد که در احمد آباد خبری از ما نیست بیدرنگ به فرمانده خود سرهنگ لیاخوف فرمانده کل افواج قزاق تلفن کرده میگوید : مجاهدین بسمت# قزوین فرار کردند و من امشب در #کرج میمانم! !
لیاخوف در پاسخ میگوید :ترا چه شده که مثل دیوانگان آواز میخوانی؟ ! انقلابیون وارد شهر شده‌اند. .سروان از فرط خشم و غضب گوشی را بر زمین کوبیده و در هم میشکند. ....پایان یادداشت یپرم

در حالی که یپرم و یارانش وارد شهر شده‌اند و با نیروهای لیاخوف در کوچه و خیابان میجنگند، فرمانده دیگر# روس از فرار آنها بسمت #قزوین سخن میگوید. .
در این هنگام محمد علی میرزا در سلطنت آباد نشسته، ناامیدانه روز میگذراند و امیر بهادر و دیگر هواداران یک رویش نزد وی بودند ...دوهزار سوار و سرباز گرد او بودند. .
در شهر #لیاخوف با پانصد قزاق و پانصد سرباز نیز در میدان توپخانه سنگر گرفته بودند. .
دسته های اوباش شهری نیز بسردستگی صنیع حضرت عمارت بهارستان و مسجد سپهسالار را نشیمن گرفته، و در گلدسته ها و پشت بام ها سنگر بسته بودند. ..
مجاهدین از دروازه شمالی بهجت آباد وارد شهر شدند و آهنگ بهارستان کردند
برگرفته از یپرم خان اسمعیل رایین
مشروطه احمد کسروی

ادامه دارد

📚 https://t.center/Ahmadi111
🔶#یپرم خان سردار و#گیلان

..بخش 7

پس از فتح #قزوین ، سیمای شهر دگرگون شده بود ، شهری که تا پریروز زیر تاخت و تاز مستبدین بود، اینک استقرار آزادی را جشن میگرفت و از شهدای آزادی تجلیل میکرد..
کسروی: روز پانزدهم تمام اهالی شهر از علما و طلاب و اعیان و کسبه ولی مجاهدین برای تشییع جنازه شهدای آزادی در خیابان های شهر اجتماع کردند و جنازه ها را با وضع قابل تقدیری به شهزاده حسین و مدرسه ارمنیان بردند
چهار روز از فتح قزوین نگذشته بود که تلگرامی از محمد علی شاه دایر بر اینکه ( مشروطیت را اعطا و امر به انتخابات دادیم) رسید.. محمد ولی خان سپهدار تلگراف مزبور را برای مجاهدین خواند لیکن مجاهدین اظهار عدم رضایت کردند....
آنها به قول شاه اصلا اعتماد نداشتند..
یادداشت های یپرم: در مدت دو ماهی که در #قزوین بودیم، دست بجمع آوری اسلحه و مهمات زدیم. #شاهسوانان طرفدار شاه در حوالی نارنگی و سیادهن متمرکز شده بودند، به آنها پیشنهاد خلع سلاح دادم.. نپذیرفتند و علیه ما قیام کردند.. برای سرکوب کردن آنها در تاریخ 28. آوریل با یک دسته هفت نفری از مجاهدین ارمنی به محل اجتماع آنها حمله کردیم... نه نفر از آنها کشته شدند و بقیه خلع سلاح شدند..
چند روز پس از تصرف #قزوین، سپهدار با دسته معدود خود وارد قزوین شد و مردم از آو استقبال شایانی کردند..
شاه شرایط ده گانه مجاهدین را پذیرفته بود ولی مجاهدین میدانستند که او قصد فریب آنها را دارد.. دولت# روسیه نیز با روش های مزورانه می‌کوشید که عملیات مجاهدین را دچار وقفه سازد. کنسول# روسیه در #قزوین به سپهدار نصیحت کرده بود که به پیشروی به سمت تهران ادامه ندهند.. کنسول بارها به یپرم اعلان کرد که با بودن او و یارانش در ایران، احتمال دارد که لشکریان روس برای عقیم کردن عملیات آنها، به خاک ایران وارد شوند...
#سپهدار تا اندازه ای تحت نفوذ رمانف کنسول روس قرار گرفته بود و میخواست از گفته های او پیروی کند
یپرم به رومانف اخطار کرد که سپهدار نماینده تام الاختیار آنها نیست و قول او جنبه خصوصی دارد و رسمیت ندارد.
دولت روسیه به همه جا اعلام کرده بود که چون مجاهدین یک عده اوباش! هستند، ورود آنها منافع روس را در تهران به خطر می‌اندازند، لذا چنانچه از قزوین بطرف تهران حرکت کنند، فورا قشون روس از انزلی به طرف تهران حرکت خواهند کرد..
سپهدار سعی کرد شورشیان را به گیلان باز گرداند
یپرم با تیز بینی از تفکر سپهدار آگاه بود
اول در این زمینه مینویسد: منم به محض اطلاع از افکار سپهدار، چند نفر را مامور نگهبانی وی نمودم.. مصمم شدم که هر چه زودتر بسوی تهران پیشروی کنیم.
#یپرم برای #تهیه #مهمات که در حال اتمام بود به #رشت برگشت و قوای او در ینگی امام اردوگاه زدند..
کسروی. در این زمینه می‌گوید: #شورشیان #گیلان چون #قزوین را بگشادند میبایست بیدرنگ آهنگ تهران نمایند و از آنسوی سردار اسعد که هم این زمان به اصفهان درآمده بود با سپاه بختیاری بیرون شتابد. ولی چنانچه دیدیم آنان دیری در #قزوین بماندند. سردار اسعد نیز در اسپهان بیکاره روز میگذاشت....
سردار اسعد به تهران پیام داد که با سپاه به اصفهان آمده و محم علی میرزا را ناگزیر خواهد ساخت که نوید های خود را بکار ببندد..
از آن سوی یپرم نیز علیرغم تردید ها، دودلی ها، تهدید ها و شدت عمل سیاست خارجی، مخصوصا تهدید روس ها، و فریب و نیرنگ دولت مرکزی، همانطور که هجوم از #رشت بسوی قزوین را خودسرانه و به ابتکار خود آغاز کرده، به پیروزی رسانده بود، تدارک بزرگ ترین و تاریخی ترین و حماسی ترین نبرد زندگی خود را میبیند.. نبردی که پایان آن نام یپرم را بر تارک اسامی قهرمانان مشروطه ایران می نشاند....
برگفته از یپرم خان اسمعیل رایین
تاریخ هجده ساله کسروی

ادامه دارد

📚 https://t.center/Ahmadi111