♥🌺🍁♥تاریخ و ادبیات تالش ♥♥

#لیاخوف
Канал
Логотип телеграм канала ♥🌺🍁♥تاریخ و ادبیات تالش ♥♥
@ahmadi111Продвигать
127
подписчиков
415
фото
70
видео
1,87 тыс.
ссылок
#تاریخ و #ادبیات #تالش ♥♥♥♥♥ ارتباط با ما 👇👇👇 @Razdari22 #آگاهی از تاریخ ، از مهمترین دانایی هاست که همگان باید بدانند از گذشته پند بگیرند ،آینده را بسازند
🔶#یپرم خان سردار و #گیلان

بخش 12

شکست ناپذیری مجاهدین اینک بصورت مسلم روحیه و جانی تازه بازادیخواهان بخشیده بود. روزنامه‌ها ی انقلابی پیروزی های یپرم را حتی عظیم تر از آنچه که واقعا بود منعکس میکردند. آنها از یپرم قهرمانی فوق انسانی میسازند
اما خود یپرم بدون توجه به به همه این حرفها، با دوراندیشی و آگاهانه بدنبال هدف اصلی خویش بود. .
شب سه شنبه بیست و دو تیر ماه سردار اسعد و #سپهدار و یپرم برآن شدند امیر مفخم و دسته های قزاق را در بیرون گذاشته، شبانه وارد تهران شوند. .
غروب انروز پیشگامان یپرم تمام موانع پیش روی را برداشتند. .
یادداشت های یپرم در خصوص جنگ احمد آباد : چون از جناح راست دشمن به جبهه مرکزی برگشتم دیدم عده کمی از مجاهدین در سنگر های خود باقی مانده‌اند. .بینهایت عصبانی شدم و دستور دادم هر کس در صدد فرار برآمد بیدرنگ تیربارانش کنند. .بسمت سپهدار رفتم دیدم او نیز قصد عقب نشینی دارد. .به او گفتم در همین جا آرام بنشین منتظر من باش. ..
سپس یک توپ دیگر برداشتم و به سمت چپ دشمن حرکت کردم. .با چند گلوله توپ، توپخانه دشمن بزودی خاموش شد و سراسیمه عقب نشینی کردند. .دهکده سعید آباد و سپس احمد آباد را تصرف کردیم. .
من با دسته خود به پیش قراولان قشون سردار اسعد ملحق شده، یک قشون 500 نفری از دشمن را که در احمد آباد بودند را بدون درگیری دور زدیم و در ساعت شش صبح سی ام ژوئن از راه دروازه یوسف آباد وارد تهران شدم. ..همین که وارد شهر شدیم زدوخورد شروع شد. ..صبح انروز سروان زاپولوسکی که بمدت سه روز در جبهه احمد آباد بر ضد می‌جنگید چون مشاهده کرد که در احمد آباد خبری از ما نیست بیدرنگ به فرمانده خود سرهنگ لیاخوف فرمانده کل افواج قزاق تلفن کرده میگوید : مجاهدین بسمت# قزوین فرار کردند و من امشب در #کرج میمانم! !
لیاخوف در پاسخ میگوید :ترا چه شده که مثل دیوانگان آواز میخوانی؟ ! انقلابیون وارد شهر شده‌اند. .سروان از فرط خشم و غضب گوشی را بر زمین کوبیده و در هم میشکند. ....پایان یادداشت یپرم

در حالی که یپرم و یارانش وارد شهر شده‌اند و با نیروهای لیاخوف در کوچه و خیابان میجنگند، فرمانده دیگر# روس از فرار آنها بسمت #قزوین سخن میگوید. .
در این هنگام محمد علی میرزا در سلطنت آباد نشسته، ناامیدانه روز میگذراند و امیر بهادر و دیگر هواداران یک رویش نزد وی بودند ...دوهزار سوار و سرباز گرد او بودند. .
در شهر #لیاخوف با پانصد قزاق و پانصد سرباز نیز در میدان توپخانه سنگر گرفته بودند. .
دسته های اوباش شهری نیز بسردستگی صنیع حضرت عمارت بهارستان و مسجد سپهسالار را نشیمن گرفته، و در گلدسته ها و پشت بام ها سنگر بسته بودند. ..
مجاهدین از دروازه شمالی بهجت آباد وارد شهر شدند و آهنگ بهارستان کردند
برگرفته از یپرم خان اسمعیل رایین
مشروطه احمد کسروی

ادامه دارد

📚 https://t.center/Ahmadi111