روزی نگهی افتاد بر روی کسی ما را
ز آن روز نشد مایل دل سوی کسی ما را
گویند که فردا شب باشد شب عید، اما
امشب به گمان افگند ابروی کسی ما را
دانی که چه میبینم از دیدن غیر آنجا؟
جز کوی خود ار بینی در کوی کسی ما را
ترسم به زبان آید بیخود گلهای از تو
در مجلس خود منشان پهلوی کسی ما را
تا باغ همیرفتم هر روز به بوی گل
گم شد در باغ امروز از بوی کسی ما را
خوش آنکه از آن چوگان بینند که در میدان
هر سو شده سر غلطان، چون گوی کسی ما را
چون صید حرم بودم، آزاد ز هر قیدی
در دام کشید آذر گیسوی کسی ما را
#آذر_بیگدلی@agartonabashi